شطیطه نیشابوری کیست؟
در زمان امامت حضرت امام موسی کاظم (ع)، شیعیان شهر «نیشابور» جمع شده و شخصی به نام محمد علی نیشابوری ملقب به«ابوجعفر خراسانی» را انتخاب کردند تا به مدینه النبی (ص) برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) تقدیم کند .
آنها ۳٠ هزار دینار، ۵٠ هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: هرگاه خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح، آنها را بازپس گیر.
اگر دیدی که مُهر و موم دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا حضرت امام موسی کاظم (ع)، بدون شکستن مُهر و موم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟
اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر داده و نوشته است، بدان که او همان امام برحق شیعیان است و ایشان شایستۀ اَخذ اموال (وجوه شرعی) می باشند وگرنه اموال را به ما برگردان .
[در زمان حضرت امام موسی کاظم (ع)، افرادی نیز به دروغ، ادعای امامت می کردند و در بین شیعیان ایجاد شکّ و شبهه نموده بودند .]
در هنگام حرکت «ابوجعفر خراسانی»،نماینده مردم نیشابور، #بانوی بزرگواری به نام «شطیطه» که از پارسایان و زاهدان عصرِ خود بود، به نزد ایشان آمده، مبلغ #یک_درهم به همراه #یک_کلاف_نخ به او داد و گفت : «ای ابا جعفر! در حالِ من، از حقّ امام (ع)، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت حضرت امام (ع) برسان .»
«محمّد بن علی نیشابوری» به او گفت : من خجالت می کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام (ع) دهم .
بانو شطیطه گفت : خداوند از حقّ خجالت نمی کشد [منظور اینکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت .] آنچه بر ذَمّه من است، همین است. می خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از #حقِّ امام (ع)، در گردن من نباشد.
«ابو جعفر خراسانی»، وجه اندک «بانو شطیطه» را گرفت و به «مدینه النبی (ص)» رفت .
در آنجا، پس از امتحانِ «عبدالله اَفطح» (پسر امام جعفر صادق (ع) و مدّعی دروغین امامت پس از ایشان]، دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانۀ او بیرون آمد . در این هنگام، کودکی او را به خانه حضرت امام موسی کاظم (ع) هدایت کرد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود : ای ابا جعفر! چرا نا امید هستی ... به من روی کن که حجّت حق و ولّیِ خدا هستم . من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور... همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق می باشد، بیاور !
«ابا جعفر خراسانی» می گوید : از سخنان و نشانه هایِ درستِ امام (ع) حیران شدم و فرمانِ ایشان را انجام دادم .
حضرت امام موسی کاظم (ع)، یک درهم و کلاف بانو شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود : «انّ الله لایستحی من الحق»، ای ابا جعفر ! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسۀ پول را که چهل درهم در آن است، و همچنین این قطعۀ پارچه را که قطعه ای از کفن من است، به او بده و بگو : «آن را کفن خود قرار دهد که پنبۀ این پارچه از مزرعۀ خودِ ماست و خواهرم آن را رشته است ».
ضمناً به شطیطه بگو : از هنگام وصول پول و پارچۀ کفن، ۱۹ روز بیشتر زنده نیستی، ۱۶ درهم از ۴٠ درهم اهدایی را برای خود خرج کن و ۲۴ درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگه دار و به او بگو من بر جنازۀ او نماز خواهم گذارد .
سپس حضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود : این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها، داده ایم یا خیر ؟!
«ابو جعفر خراسانی» می گوید : به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده، دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سئوالات داده شده است .
هنگامی که «ابوجعفر خراسانی» به نیشابور برگشت، با تعجب متوجه شد، کسانی که حضرت امام موسی کاظم (ع)، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شده اند (یا به فتنۀ فَطحیّه درافتاده اند)، اما بانو شطیطه، همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است .
سلام حضرت امام موسی کاظم (ع) را به ایشان رسانید و کیسۀ محتوی ۴٠ درهم و پارچۀ کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که حضرت امام موسی کاظم (ع) فرموده بودند، پس از ۱۹ روز، از دنیا رفت.
─┅•═༅𖣔✾⚫️✾𖣔༅═•┅─