فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتماً و حتماً این ۱۶۰ ثانیه رو ببینید و تا میتونید نشر بدید.
👈 چیزی که شما از بازی ایران و آمریکا ندیدید. چیزی که به وضوح توی استادیوم هم مشهود بود و برای مایی که توی ایران زندگی میکنیم، شاید گفته نشه 🇮🇷🇮🇷
این کار رو بچههای برنامه سندباد شبکه دو ساختند. دمشون گرم ✋🌹
✨بسم الله الرحمن الرحيم✨
#تفسیر_قرآن_جلسه_96
🌹 آیه 100 سوره نساء
💥 و مَنْ يُهَاجِرْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِى الْأَرْضِ مُرَاغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيما
ً
#ترجمه: و هر كسی در راه خداوند هجرت كند، جايگاه هاى امن بسیار در زمین همراه با گشایش خواهد یافت و هر كسی از خانه اش به قصد هجرت به سوى خدا و پیامبرش خارج شود، سپس مرگ، او را دریابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوند همواره آمرزنده ی مهربان است.
🌷 #سبیل: راه
🌷 #یجد: می یابد
🌷 #أرض: زمين
🌷 #مراغم: جايگاه - در اصل از رغام به معنای خاک نرم است یعنی سرزمین امن که متناسب با حیات مادی و معنوی باشد.
🌷 #سعة: گشایش
🌷 #بیت: خانه
🌷 #یدرک : او را در می یابد
🌷 #الموت: مرگ
🌷 #غفور: آمرزنده
🌷 #رحیم: مهربان
🔴 #شأن_نزول_آیه: این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است.
یکى از مسلمانان مكّه بیمار شد گفت مرا از مكّه به سوى مدينه پیش پیامبر ببرید تا جزء مهاجران باشم.
همین كه او را بیرون بردند، در راه وفات یافت. سپس این آیه 100 سوره نساء نازل شد.
در اين آيه با قاطعيّت تمام درباره اهميّت هجرت بحث شده است:
نخست اشاره به آثار و بركات #هجرت در زندگى اين جهان كرده و مىفرمايد: وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً؛ و هر کسی که در راه خدا هجرت کند، جایگاه های امن بسیار در زمین همراه با گشایش خواهد یافت.
سپس به جنبه معنوى و اخروى #مهاجرت اشاره كرده و مى فرمايد: وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ؛ و هر کسی از خانه اش به قصد هجرت به سوی خدا و پیامبرش خارج شود، سپس مرگ او را در یابد حتما پاداش او بر خداوند است.
بنابراين #مهاجران در هر دو صورت به پيروزى می رسند.
جالب اين است كه هجرت مسلمانان از مکّه به مدینه براى حفظ آيين #اسلام مبدأ تاريخ مسلمانان مىباشد.
در هر عصر و زمان و مكانى اگر همان شرايط پيش آيد، مسلمانان موظّف به هجرتند!
همه هجرت های مقدس مثل هجرت برای جهاد، تحصیل علم ، تبلیغ و ... مصداق این آیه است.
در پایان آیه می فرماید: وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛ و خداوند همواره آمرزنده ی مهربان است.
#گل اسمی دارد و ویژگی هایی دارد. #خداوند هم اسمی دارد و هم ویژگی هایی دارد اسم خداوند #الله است و دو ویژگی از ویژگی های خداوند غفور و رحیم است.
🔹#پيامهای_آیه100سوره_نساء🔹
✅ #هجرت، زمینه ساز گشایش و توسعه است.
✅ ما مكلّف به وظیفه ایم، نه نتیجه.
✅ راه #خدا و #پیامبر را بروید، نگران مرگ و حیات نباشید.
✅ پاداش #مهاجر با خداست.
✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری
#نجوایمهدوی
🏝هی گنه کردم و
هی جار زدم یار بیا
من ندانم چه شود
عاقبت کاربیا
خود بگفتی
دعا بهر ظهورت بکنیم
خواندمت خستهام
ای یار بیا...🏝
#صبح بخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#صبحتون مهدوی
🌺نیمه شب برای سرکشی وارد پادگان شد ،سربازی را دید که سر پست خوابش برده. پتو رویش انداخت و تا آخر پست خودش جای سرباز، نگهبانی داد.
با درجه #سرداری...
#شهید_احمد_کاظمی
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ همخوانی سرود دختران انقلاب با حضور ابوذر روحی در اجتماع بزرگ دختران انقلاب در ورزشگاه شهید شیرودی تهران
🔹 شعار من اینه، زن و زندگی و آزادی فقط حجاب منه
شعار من اینه، پوشش فاطمی و زینبی انتخاب منه
☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رفیق نیمه راه من خداحافظ...
🔹تصاویری از حضور سرباز گمنام امام زمان(عج) شهید احمد صالحی در اردوهای جهادی
🔹شهید صالحی از ادوار بسیج دانشجویی بود که روز گذشته در سیستان و بلوچستان به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥"ما تفریحمون همین چیزاست، دلمون به این کار جهادی و خدمت به مردم خوشه"
🔹تصاویری از شهید بسیجی احمدصالحی در اردوهای جهادی شهید صالحی از ادوار بسیج دانشجویی بود که روز گذشته در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.
🔹براندازها به شهدایی که بدون هیچ حقوق و دستمزدی اردوهای جهادی میرفتن میگن جیره خور!
☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توبه را برای زمان پیری نگذارید.
🌏 گفتم که به پیری رسم و توبه کنم
🌿آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد.
💐هدیه کنیم به همه اموات، فاتحه و صلوات
•🌿•🌺🌺•🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃چقدر خوبه ڪه بندگان مخلص وخوب خدا،
بدون اینڪه خودت بفهمی...
توی زندگیت ظاهر میشن و
زندگیت روتغییر میدن...
اون وقته ڪه میفهمی خدا،
خیلی وقته جواب دعاهات رو،
بافرستادن بنده های بااخلاصش داده...❤️
#مثل_ابراهیم_هادی❤️
#عزیزدُردانهٔحضرتمادر«س»❤
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
دخترشانزده ساله ای که
یازده ماه شکنجه وحشیانه منافقین
کشیده شدن تمام ناخنها
گردندان باسر تراشیده در روستاها
و زنده به گورشدن را
به اهانت به ارزش های انقلاب
و توهین به امام و رهبرش
ترجیح داد...
#شهیدهناهیدفتحی
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
31.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلمی کمتر دیده شده از
دیدار شهید همت، فرمانده لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
با بسیجیان و پاسداران گردان سلمان،
🍁 آبان ۱۳۶۲
🌿 اردوگاه کوخلان، دشت شیلر- منطقه عمومی مریوان
در آستانه آغاز مرحله سوم
عملیات کوهستانی والفجر چهار
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🌴 توصیه های شهید همت به نیروهای رزمنده:👇
#صبر و #مقاومت
#اطاعت_پذیری
دوران #دفاع_مقدس
-------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🌿💔•
🔸مداحی حاج مهدی رسولی در سوریه برای حاج قاسم سلیمانی ، ابو مهدی المهندس و...
#حاج_مهدی_رسولی
#سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 فمنیست آمریکایی که محجبه شد
تِرِسا کوربین، فعال حقوق زنان در آمریکا چرا مسلمان شد؟
🔸 چه مسائلی باعث شد او متوجه شود زن در اسلام حقوقی عادلانه و عاقلانه دارد؟
🔸 دلیل محجبه شدن ایشان چه بود؟
🔸 واقعا اگر اسلام بطور درست تبلیغ شود، چقدر از مردم جهان از آن استقبال خواهند کرد...
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊🎉
✈️فرزند ششم ✈️
#قسمت_پنجم
بعد از دو روز تحمل درد و ناراحتی، خانم مهری آمپولی به من زد و به خانه برگشتم و با همان حال مشغول کارهای خانه شدم
نزدیک اذانمغرب حالم به قدری بد شد که حتی نتوانستم خودم را به خانه مادرم برسانم. جعفر رفت و جیران را آورد.
در غروب یک شب گرم خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم. که خدا یک دختر قشنگ قسمت و نصیبم کرد جیران به نوبت او را در بغل بچه ها گذاشت و به هر کدامشان یک شکلات داد.
پسر بزرگم مهران بیشتر از بقیه بچه ها ذوق خواهر کوچکش را داشت. هر کدام از بچه ها که به دنیا می آمدند، جعفر یا مادرم به نوبت برایشان اسم انتخاب می کردند.
من هم این وسط مثل یک آدم هیچ کاره سکوت می کردم. جعفر بابای بچه بود حق پدری داشت. از طرفی مادرم هم یک عمر آرزوی مادر شدن داشت و همه دلخوشی زندگیش من و بچه هایم بودیم
نمیتوانستم دل مادرم را بشکنم او که خواهر و برادری نداشت. من را زود شوهر داد تا بتواند به جای بچههای نداشته اش، نوه هایش را بغل کند.
جعفر هم به جز مادر و تنها خواهرش کسی را نداشت تقریباً هر دوی ما بی کس و کار بودیم و فامیل درست حسابی نداشتیم.
جعفر اسم پسر اولم را مهران گذاشت او به اسم های اصیل ایرانی علاقه داشت. مادرم که طبعش را میدانست اسم پسر دومم را مهرداد گذاشت تا دامادش هم از این انتخاب راضی باشد و شانس اسم گذاری بچه ها را از او نگیرد.
جعفر اسم دختر اول مرا مهری و مادرم اسم بعدی را مینا گذاشت. جعفر اسم
پنجمین فرزندمان را شهلا و مادرم هم آخرین دخترم را میترا گذاشت.
من نه خوب می گفتم و نه بد دخالتی نمی کردم. همیشه سعی می کردم کاری کنم که بین شوهرم و مادرم اختلاف و ناراحتی پیش نیاید. تنها راه برای سازش آنها گذشتن از حق خودم بود و بس. این روش همیشه ادامه داشت کم کم به نادیده گرفتن خودم در همه زندگی عادت کردم.
مادرم اسم میترا را برای دخترم انتخاب کرد اما بعدها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض داشت بارها به مادرم می گفت :مادر بزرگ، اینم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگه تو اون دنیا از شما بپرسن چرا اسم من رو میترا گذاشتی چه جوابی میدی؟ من دوست دارم اسمم زینب باشه می خوام مثل حضرت زینب باشم.
زینب که به دنیا آمد سایه بابام هنوز روی سرم بود در همه سالهایی که در آبادان زندگی کردم او مثل پدر و حتی بهتر از پدر واقعی، به من و بچه هایم رسیدگی می کرد.
او مرد مهربان و خداترسی بود و از ته دل دوستش داشتم. بعد از ازدواجم هر وقت به خانه مادرم می رفتم بابام به مادرم میگفت: کبری تو خونه شوهرش مجبور هرچی هست بخوره اما اینجا که میاد تو براش کباب درست کن تا قوّت بگیره.
شاید کبری خجالت بکشه از شوهرش چیزی بخواد. اینجا که میاد هر چی خواست براش تهیه کن.
دور خانه های شرکتی شمشاد های سبز و بلندی بود. بابام هر وقت که به خانه ما می آمد در می زد و پشت شمشادها قایم میشد. در را که باز میکردیم میخندید و از پشت شمشاد ها خودش را نشان میداد
همیشه پول خُرد در جیب هایش داشت و به دخترها سکه میداد. بابام که امید زندگی و تکیه گاه من بود، یک سال بعد از تولد زینب از دنیا رفت.
مادرم به قولی که سالها قبل در نجف به بابام داده بود عمل کرد خانه اش را فروخت و با مقداری از پول فروش خانه جنازه بابای عزیزم را به نجف برد و در زمین وادی السلام دفن کرد.
در سال ۴۷ یک نفر که کارش بردن اموات به عراق و خاکسپاری آنها در آنجا بود سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت در بین آبادانی ها خیلی از مردها وصیت میکردند که بعد از مرگ در قبرستان وادی السلام قم یا نجف دفن شوند
مادرم بعد از دفن بابام در نجف سه روز به نیابت از او به زیارت دوره ائمه رفت.
تحمل غم مرگ بابام برای من سنگین بود پیش دکتر رفتم. ناراحتی اعصاب گرفته بودم و به تشخیص دکتر شروع کردم به خوردن قرص اعصاب.
حال بدی داشتم. افسرده شده بودم. زینب یک ساله بود که یک روز سراغ قرص های من رفت و آن ها را خورد
ادامه دارد..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🎊🎉 #من_میترا_نیستم 🎊 🎉
🌺#قسمت_ششم🌺
زینب با خوردن قرص ها به تهوع افتاد. باباش سراسیمه او را به بیمارستان شرکت نفت رساند.
دکتر معده زینب را شست وشو داد و او را در بخش کودکان بستری کرد. تا آن روز هیچ وقت چنين اتفاقی برای بچه های من نیفتاده بود.
خوردن قرص های اعصاب، اولین خطری بود که زندگی زینب را تهدید کرد.
شش ماه بعد از این ماجرا، زینب مریضی سختی گرفت که برای دومین بار در بیمارستان شرکت نفت بستری شد،پوست و استخوان شده بود.
چشم ترس شده بودم. انگاریکی می خواست دخترم را از من بگیرد. بیمارستان شرکت قوانین سختی داشت. مديرهای بیمارستان اجازه نمی دادند کسی پیش مریضش بماند.
حتی در بخش کودکان مادرها اجازه ماندن نداشتند. هر روز برای ملاقات زینب به بیمارستان می رفتم.
قبل از تمام شدن ساعت ملاقات، بالای گهواره اش می نشستم و برایش لالایی می خواندم و گریه می کردم. بعد از مدتی زینب خوب شد و من هم کم کم به غم نبودن بابام عادت کردم.
مادرم جای پدر و خواهر و برادرم را گرفت و خانه اش خانه امید من و بچه هایم بود.
بعد از مرگ بابام، مادرم خانه ای در منطقه کارون خرید که چهار اتاق داشت و برای امرار معاش، سه اتاق را اجاره داد. هر هفته، یا مادرم به خانه ما می آمد یا ما به خانه او می رفتیم.
هرچند وقت یک بار بابای مهران ما را به باشگاه شرکت نفت می برد. بچه ها خیلی ذوق می کردند و به آنها خوش میگذشت.
باشگاه شرکت، سینما هم داشت. بلیط سینمایش دو ریال بود. ماهی یک بار به سینما می رفتیم. بابای مهران با پسرها ردیف جلو بودند و من و دخترها هم ردیف عقب پشت سر آنها می نشستیم و فیلم میدیدیم.
همیشه چادر سرم بود و به هیچ عنوان حاضر نبودم چادرم را در بیاورم. پیش من چادر سرنکردن، گناه بزرگی بود.
بابای بچه ها یک دختر عمه به نام بی بی جان» داشت.
او در منطقه شیک و معروف بیمه زندگی می کرد. شوهرش از کارمندهای گرد بالای شرکت نفت بود. ما سالی یک بار برای عید دیدنی به خانه آنها می رفتیم و آنها هم در ایام تعطیلات عید یک بار به ما سر می زدند، تا سال بعد و عید بعد، هیچ رفت وآمدی نداشتیم.
اولین بار که به خانه دختر عمه جعفر رفتیم، بچه ها قبل از وارد شدن به خانه طبق عادت همیشگی، کفش هایشان را درآوردند.
بی بی جان بچه ها را صدا زد و گفت: «لازم نیست کفشاتون رو دربیارید، بچه ها با تعجب کفش هایشان را پا کردند و وارد خانه شدند.
آن ها با کفش روی فرش ها و همه جای خانه راه می رفتند خانه پر بود از مبل و میز و صندلی، حتی در باغ خانه یک دست میز و صندلی حصیری بود.
اولین باری که قرار بود آن ها خانه ما بیایند، جعفر از خجالت و رودرواسی با آنها، رفت و یک دست میز و صندلی فلزی اجاره خرید.
او می گفت: «دخترعمه م و خونواده اش عادت ندارن روی زمين بشینن. تا مدت ها بعد ان میز و صندلی را داشتیم، ولی همیشه آن ها را تا می کردیم و کنار دیوار برای مهمان می گذاشتیم و خودمان مثل قبل روی زمین می نشستیم.
در محله کارمندی شرکت نفت، کسی چادر سر نمی کرد. دختر عمه جعفر هم اهل حجاب نبود. هروقت می خواستیم به خانه بی بی جان برویم، همان سالی یک بار، جعفر به چادر من ایراد می گرفت.
او توقع داشت چادرم را در بیاورم و مثل زن های منطقه کارمندی بشوم. یک روز آب پاکی را روی دستش ریختم و به او گفتم: «اگه یه میلیونم به من بدن، چادرم رو درنیارم.
اگه فکر می کنی چادر من باعث کسر شأن تو میشه، خودت تنها برو خونه دختر عمه ت .) جعفر با دیدن جدّیت
من بحث را تمام کرد و بعد از آن کاری به چادر من نداشت.
ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اخرالزمان
#فقر_و_نداری
✍🏻 از امام صادق پرسیدند:
که چرا کسانی که در آخر الزمان
زندگی میکنند رزق و روزیشان تنگ است؟
فرمودند : به این دلیل
که غالبا نمازهایشان قضا است.
😢مرحوم آیت الله حاج حسنعلی نخودکی
اصفهانی در وصیت خود به فرزندش می گوید :
«اگر آدمی چهل روز به
ریاضت و عبادت بپردازد ولی
یک بار نماز صبح از او فوت شود ،
نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش است.
فرزندم تو را سفارش می کنم
که نمازت را اول وقت بخوان و از
نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن.»
برای این که نماز صبح خواب نمانید،
«قبل از خوابیدن» آخرین آیه سوره کهف
را بخوانید و حین قرائت آیه،
ساعتی که قصد دارید بیدارشوید
را در ذهن داشته باشید.
✍🏻 آیه اخر سوره کهف
بسم الله الرحمن الرحیم
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ
أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا
لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ
لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحدا»
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹«ذکر دائم»
🔸 سعی کنید دائم به یاد امام زمان باشید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
@mahman11
AUD-20201030-WA0034.mp3
3.25M
صوت دعای ندبه(استادفرهمند)
التماس دعا
@mahman11