بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۲۸
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۲۸》
#ترجمه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
#ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید! مشرکان ناپاکند. پس نباید بعد از این سال به مسجدالحرام نزدیک شوند! و اگر از فقر مى ترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به فضل (و کرم) خود بى نیاز مى سازد. (و از راه دیگر جبران مى کند.) خداوند دانا و حکیم است.
#تفسیر_آیه
مشرکان حق ورود به مسجدالحرام را ندارند!
گفتیم یکى از فرمان هاى چهارگانه اى که على(علیه السلام) در مراسم حج سال نهم هجرت، به مردم مکّه ابلاغ کرد این بود که: از سال آینده هیچ یک از مشرکان حق ورود به مسجدالحرام و طواف خانه کعبه را ندارد، آیه فوق اشاره به این موضوع و فلسفه آن است.
1⃣نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! مشرکان آلوده و ناپاکند! بنابراین نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند ! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا).
آیا این آیه دلیل بر نجس بودن مشرکان به همان مفهوم فقهى است یا نه؟ در میان فقهاء و مفسران گفتگو است، و براى تحقیق معنى آیه لازم است روى کلمه نجس قبلاً بررسى شود.
نَجَس (بر وزن هوس) معنى مصدرى دارد، و به عنوان تأکید و مبالغه به معنى وصفى نیز به کار مى رود.
راغب در کتاب مفردات درباره معنى این کلمه مى گوید: نَجاسَت و نَجَس به معنى هر گونه پلیدى است و آن بر دو گونه است: یک نوع پلیدى حسّى، و دیگرى پلیدى باطنى است.
و طبرسى در مجمع البیان مى گوید: به هر چیزى که طبع انسان از آن متنفر است نَجَس گفته مى شود.
به همین دلیل، این واژه در موارد زیادى به کار مى رود که مفهوم آن یعنى نجاست و آلودگى ظاهرى هم وجود ندارد، مثلاً:
🔵دردهائى را که دیر درمان مى پذیرد، عرب نَجَس مى گوید.
🔵اشخاص پست و شرور با این کلمه توصیف مى شوند.
🔵پیرى و فرسودگى بدن را نیز نَجَس مى نامند.
از اینجا روشن مى شود: با توجه به آیه فوق به تنهائى نمى توان قضاوت کرد که اطلاق کلمه نَجَس بر مشرکان به این خاطر است که جسم آنها آلوده است، همانند آلوده بودن خون، بول و شراب.
و یا به خاطر این که عقیده بت پرستى یک نوع آلودگى درونى دارد.
و به این ترتیب، براى اثبات نجاست کفار به این آیه نمى توان استدلال کرد، بلکه باید دلائل دیگرى را جستجو کنیم.
2⃣سپس در پاسخ افراد کوته بینى که اظهار مى داشتند: اگر پاى مشرکان از مسجدالحرام قطع شود، کسب و کار و تجارت ما از رونق مى افتد، و فقیر و بیچاره خواهیم شد، مى فرماید: و اگر از فقر و احتیاج مى ترسید، به زودى خداوند اگر بخواهد از فضلش شما را بى نیاز مى سازد (وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ).
همان گونه که به عالى ترین وجهى بى نیاز ساخت، و با گسترش اسلام در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) سیل زائران خانه خدا به سوى مکّه به حرکت در آمد، و این موضوع تا به امروز ادامه دارد، و مکّه که از نظر جغرافیائى در نامناسب ترین شرایط قرار دارد، و در میان یک مشت کوه هاى خشک و سنگلاخ هاى بى آب و علف است، به صورت یک شهر بسیار آباد و یک کانون مهم داد و ستد و تجارت در آمده است.
و در پایان آیه اضافه مى کند: خداوند علیم و حکیم است (إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ حَکیمٌ).
هر دستورى مى دهد بر طبق حکمت است و از نتایج آینده آن کاملاً آگاه و با خبر مى باشد.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۲۹
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۲۹》
#آیه: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ
#ترجمه: با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز بازپسین ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و پیامبرش تحریم کرده حرام مى شمرند، و نه آیین حق را مى پذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند.
#تفسیر_آیه
1⃣نخست مى گوید: با کسانى که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند، پیکار کنید (قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الآْخِرِ).
اما چگونه اهل کتاب مانند یهود و نصارى ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند، با این که به ظاهر مى بینیم هم خدا را قبول دارند و هم معاد را؟ این به خاطر آن است که ایمان آنان آمیخته به خرافات و مطالب بى اساس است.
اما در مورد ایمان به مبدأ و حقیقت توحید:
اوّلاً ـ گروهى از یهود ـ همان طور که در آیات بعد خواهد آمد ـ عُزَیز را فرزند خدا مى دانستند، و مسیحیان عموماً، ایمان به الوهیت مسیح و تثلیث (خدایان سه گانه) دارند.
ثانیاً ـ همان گونه که در آیات آینده نیز اشاره شده آنها گرفتار شرک در عبادت بودند، و عملاً دانشمندان و پیشوایان مذهبى خود را مى پرستیدند، بخشش گناه را که مخصوص خدا است از آنها مى خواستند، و احکام الهى را که آنان تحریف کرده بودند به رسمیت مى شناختند.
و اما ایمان آنها به معاد، یک ایمان تحریف یافته بود; زیرا معاد را چنان که از سخنان آنها استفاده مى شود، منحصر به معاد روحانى مى دانستند. بنابراین هم ایمانشان به مبدأ مخدوش است و هم به معاد.
2⃣آنگاه به دومین صفت آنها اشاره مى کند: آنها در برابر محرّمات الهى تسلیم نیستند، و آنچه را که خدا و پیامبرش تحریم کرده، حرام نمى شمرند (وَ لایُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ).
ممکن است منظور از رسول او، موسى(علیه السلام) و مسیح(علیه السلام) باشد; زیرا آنها به محرمات آئین خود نیز عملاً وفادار نیستند، و بسیارى از اعمالى که در آئین موسى(علیه السلام) یا مسیح(علیه السلام) تحریم شده است مرتکب مى شوند، نه تنها مرتکب مى شوند، گاهى حکم به حلال بودن آن نیز مى کنند!
و ممکن است منظور از رَسُولُهُ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) باشد، یعنى فرمان جهاد با آنها به خاطر آن است که آنها در برابر آنچه خداوند به وسیله پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)تحریم کرده، تسلیم نیستند، و مرتکب همه گونه گناه مى شوند.
این احتمال نزدیک تر به نظر مى رسد و شاهد آن آیه ۳۳ همین سوره است که به زودى تفسیر آن خواهد آمد، آنجا که مى گوید: هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِیْنِ الْحَقِّ: او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد .
به علاوه کلمه رَسُوله هنگامى که در قرآن به طور مطلق گفته مى شود منظور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)است. و از این گذشته اگر منظور پیامبر خودشان بود باید به صورت مفرد نگوید، بلکه به صورت تثنیه یا جمع بگوید; زیرا براى خود رسولانى داشته اند، همان گونه که در آیه ۱۳ سوره یونس آمده است: وَ جائَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبِیِّناتِ: پیامبران آنها دلایل روشن براى آنان آورده اند (نظیر این تعبیر در آیات دیگرى از قرآن نیز دیده مى شود).
البته ممکن است گفته شود: در این صورت آیه از قبیل توضیح واضحات خواهد بود; زیرا بدیهى است که غیر مسلمانان همه محرمات آئین اسلام را قبول ندارند.
ولى باید توجه داشت: منظور از بیان این صفات، بیان علت مجاز بودن جهاد در برابر آنها است، یعنى به این دلیل جهاد با آنان جایز است که محرمات اسلامى را نپذیرفته و آلوده گناهان زیادى هستند، اگر مقاومت کنند و از صورت یک اقلیت سالم خارج شوند مى توان با آنها مبارزه کرد.
3⃣بالاخره به سومین صفت آنها اشاره کرده، مى گوید: آنها به طور کلى آئین حق را قبول ندارند (وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ).
باز در مورد این جمله دو احتمال گذشته وجود دارد، ولى ظاهر این است که منظور از دین حق همان آئین اسلام است که در چند آیه بعد به آن اشاره شده است.
ذکر این جمله بعد از ذکر عدم اعتقاد آنها به محرمات اسلامى، از قبیل ذکر عام بعد از خاص است، یعنى نخست به آلوده بودن آنها به بسیارى از محرمات اشاره مى کند; زیرا این آلودگى ها چشمگیرتر است، از قبیل:
آلودگى به شراب، رباخوارى، خوردن گوشت خوک، و ارتکاب بسیارى از بى بند و بارى هاى جنسى که روز به روز در میان آنها بیشتر و گسترده تر میشود.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۰
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۰》
#آیه: وَ قَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ
#ترجمه: یهود گفتند:«عُزیر پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسیح پسر خداست.» این سخنى است که آنها به زبان مى آورند، در حالى که همانند گفتار کافران پیشین (و مشرکان) است. خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مى یابند!
#تفسیر_آیه
بت پرستى اهل کتاب
در آیات گذشته پس از بحث پیرامون مشرکان و لغو پیمان هاى آنها و لزوم بر چیده شدن آئین بت پرستى، اشاره به وضع اهل کتاب شده بود، که آنها نیز تحت شرائطى باید با مسلمانان همزیستى مسالمت آمیز داشته باشند و در غیر این صورت باید با آنها مبارزه کرد.
در آیات مورد بحث، وجه شباهت اهل کتاب ـ مخصوصاً یهود و نصارى ـ را با مشرکان و بت پرستان بیان مى کند تا روشن شود که: اگر در مورد اهل کتاب نیز تا حدودى سختگیرى به عمل آمده به خاطر انحرافشان از توحید و گرایش آنها به نوعى از شرک در عقیده و نوعى از شرک در عبادت است.
نخست مى فرماید: یهود گفتند: عُزَیر پسر خدا است ! (وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ).
و مسیحیان نیز گفتند: مسیح پسر خدا است ! (وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللّهِ).
این سخنى است که آنها با زبان مى گویند و حقیقتى در آن نهفته نیست (ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ).
این گفتگوى آنها شبیه گفتار مشرکان پیشین است (یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ).
خداوند آنها را بکشد! و به لعن خود گرفتار و از رحمتش دور سازد! چگونه دروغ مى گویند و حقائق را تحریف مى کنند ؟! (قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّى یُؤْفَکُونَ).
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۱
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۱》
#آیه: اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
#ترجمه: (آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را. در حالى که دستور داشتند فقط خداوند یکتایى را که هیچ معبودى جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزّه است از آنچه همتایش قرار مى دهند!
#تفسیر_آیه
به شرک عملى آنان (در مقابل شرک اعتقادى) و یا به تعبیر دیگر شرک در عبادت اشاره کرده، مى گوید: یهود و نصارى دانشمندان و راهبان خود را، خدایان خود، در برابر پروردگار قرار دادند (اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ).
و نیز مسیح فرزند مریم را به الوهیت پذیرفتند (وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ).
أَحبار جمع حَبْر به معنى دانشمند و عالم و رُهبان جمع راهب به افرادى گفته مى شود که به عنوان ترک دنیا در دیرها سکونت اختیار کرده و به عبادت مى پرداختند.
شک نیست یهود و نصارى در برابر علماء و راهبان خود سجده نمى کردند، و براى آنها نماز و روزه و یا سایر عبادت ها را انجام نمى دادند، ولى از آنجا که خود را بدون قید و شرط در اطاعت آنان قرار داده بودند و حتى احکامى را که بر خلاف حکم خدا مى گفتند واجب الاجرا مى شمردند، قرآن از این پیروى کورکورانه و غیر منطقى تعبیر به اتخاذ ربّ کرده است.
این معنى در روایتى که از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده، آمده است که فرمودند: أَما وَ اللّهِ ما صامُوا لَهُمْ وَ لا صَلُّوا وَ لکِنَّهُمْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَراماً وَ حَرَمُّوا عَلَیْهِمْ حَلالاً فَاتَّبَعُوهُمْ وَ عَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ:
به خدا سوگند! آنان (یهود و نصارى) براى پیشوایان خود روزه و نماز به جا نیاوردند ولى پیشوایانشان حرامى را براى آنان حلال، و حلالى را حرام کردند و آنها پذیرفتند و پیروى کردند و بدون توجه آنان را پرستش نمودند.
در حدیث دیگرى چنین آمده است: عدى ابن حاتم مى گوید: خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمدم در حالى که صلیبى از طلا در گردن من بود، به من فرمود: اى عدىّ! این بت را از گردنت بیفکن! من چنین کردم، سپس نزدیک تر رفتم، شنیدم این آیه را مى خواند: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً... هنگامى که آیه را تمام کرد گفتم:
ما هیچ گاه پیشوایان خود را نمى پرستیم!
فرمود: آیا چنین نیست که آنها حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مى کنند و شما از آنها پیروى مى کنید؟
گفتم: آرى، چنین است.
فرمود: همین عبادت و پرستش آنها است.
دلیل این موضوع روشن است; زیرا قانونگذارى مخصوص خدا است، و هیچ کس جز او حق ندارد چیزى را براى مردم حلال و یا حرام کند و قانونى بگذارد، تنها کارى که انسان ها مى توانند انجام دهند، کشف قانون هاى پروردگار و تطبیق آن بر مصادیق مورد نیاز است.
بنابراین، اگر کسى اقدام به قانونگذارى بر ضد قوانین الهى کند، و کسى آن را به رسمیت بشناسد و بدون چون و چرا بپذیرد، مقام خدا را براى غیر خدا قائل شده است، و این یک نوع شرک عملى و بت پرستى و به تعبیر دیگر: پرستش غیر خدا است.
از قرائن، چنین بر مى آید که: یهود و نصارى براى پیشوایان خود چنین اختیارى را قائل بودند که گاهى قوانین الهى را به صلاحدید خود تغییر دهند و هم اکنون مسأله گناه بخشى در میان مسیحیان رائج است که در برابر کشیش اعتراف به گناه مى کنند و او مى گوید: بخشیدم!
نکته دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که: چون نوع پرستش و عبادت مسیحیان نسبت به عیسى با پرستش یهود نسبت به پیشوایشان تفاوت داشته: یکى واقعاً مسیح(علیه السلام) را پسر خدا مى دانسته و دیگرى به خاطر اطاعت بى قید و شرط به عنوان عبادت کردن پیشوایان معرفى شده اند، آیه فوق نیز میان آن دو تفاوت قائل شده و حسابشان را از هم جدا کرده است و مى گوید: اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ .
سپس حضرت مسیح را جدا کرده مى گوید: وَ الْمَسِیْحَ بْنَ مَرْیَمَ و این نشان مى دهد که در تعبیرات قرآن همه ریزه کارى ها رعایت مى شود.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۲
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۲》
#آیه: يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
#ترجمه: آنها مى خواهند نورِ خدا را با دهان خود خاموش کنند. ولى خدا جز این نمى خواهد که نور خود را کامل کند، هر چندکافران ناخشنود باشند.
#تفسیر_آیه
در این آیه، تشبیه جالبى براى تلاش هاى مذبوحانه و بى سرانجام یهود و نصارى و یا همه مخالفان اسلام حتى مشرکان، کرده است، مى گوید:
اینها مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولى خداوند ارادهاى جز این ندارد که این نور الهى را همچنان گسترده تر و کامل تر سازد، تا همه جهان را فرا گیرد، و تمام جهانیان از پرتو آن بهره گیرند، هر چند کافران را خوشایند نباشد(یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ).
در ذیل این آیه سه نکته قابل توجه است:
1⃣در این آیه آئین خدا، قرآن مجید و تعالیم اسلام به نور و روشنائى تشبیه شده و مىدانیم نور سرچشمه حیات، جنبش، نمو و آبادى در روى زمین و منشأ هر گونه زیبائى است.
اسلام نیز آئینى است تحرک آفرین که جامعه انسانى را در مسیر تکامل ها به پیش مى برد و سرچشمه هر خیر و برکت است.
تلاش ها و کوشش هاى دشمنان را نیز به دمیدن و فوت کردن با دهان تشبیه کرده است و چه قدر مضحک است که انسان نور عظیمى همچون نور آفتاب را بخواهد با پف کردن خاموش کند؟
براى مجسم کردن حقارت تلاش هاى آنها تعبیرى از این رساتر به نظر نمىرسد و در واقع کوشش هاى یک مخلوق ناتوان در برابر اراده بى پایان و قدرت بىانتهاى حق غیر از این نخواهد بود.
2⃣مسأله خاموش کردن نور خدا در دو مورد از قرآن آمده: یکى این آیه و دیگرى آیه ۸ از سوره صف و در هر دو مورد به عنوان انتقاد از تلاش هاى دشمنان اسلام ذکر شده ولى در میان این دو آیه مختصر تفاوتى در تعبیر دیده مى شود، در آیه محل بحث یُرِیْدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا ذکر شده در حالى که در سوره صف یُرِیْدُونَ لِیُطْفِئُوا آمده است و مسلماً این تفاوت در تعبیر اشاره به نکته اى است.
راغب در مفردات در توضیح تفاوت این دو تعبیر مى گوید:
📌آیه نخست اشاره به خاموش کردن بدون مقدمه است.
📌ولى آیه دوم اشاره به خاموش کردن توام با توسل به مقدمات و اسباب است.
یعنى، خواه آنها بدون استفاده از مقدمات و خواه با توسل به اسباب مختلف براى خاموش کردن نور حق بپاخیزند، با شکست رو به رو خواهند شد.
3⃣کلمه یَأْبى از ماده اِباء به معنى شدت امتناع و جلوگیرى کردن از چیزى است و این تعبیر اراده و مشیت حتمى پروردگار را براى تکمیل و پیشرفت آئین اسلام به ثبوت مى رساند و مایه دلگرمى و امیدوارى همه مسلمانان نسبت به آینده این آئین است، اگر مسلمانان، مسلمان واقعى باشند!
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۳
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۳》
#آیه: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
#ترجمه: او کسى است که پیامبرش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها پیروز گرداند، هر چند مشرکان ناخشنود باشند.
#تفسیر_آیه
سرانجام در این آیه، بشارت عالمگیر شدن اسلام را به مسلمانان داده و با آن، بحث آیه گذشته را دائر بر این که تلاش هاى مذبوحانه دشمنان اسلام به جائى نمى رسد، تکمیل مى کند و با صراحت مى گوید:
او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز و غالب گرداند، هر چند مشرکان را خوشایند نباشد(هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ).
منظور از هدایت دلائل روشن و براهین آشکارى است که در آئین اسلام وجود دارد.
و منظور از دین حق همین آئینى است که اصولش حق و فروعش نیز حق و بالاخره تاریخ و مدارک و اسناد و نتیجه و برداشت آن نیز حق است.
بدون شک آئینى که هم محتواى آن حق باشد و هم دلائل و مدارک و تاریخ آن روشن، باید سرانجام بر همه آئین ها پیروز گردد.
با گذشت زمان، پیشرفت علم و دانش، و سهولت ارتباطات، واقعیت ها چهره خود را از پشت پرده هاى تبلیغات مسموم به در خواهند آورد و موانعى را که مخالفان حق بر سر راه آن قرار مى دهند در هم کوبیده خواهد شد، و به این ترتیب آئین حق همه جا را فرا خواهد گرفت هر چند دشمنان حق نخواهند و از هیچ گونه کار شکنى مضایقه نکنند; زیرا حرکت آنها حرکتى است بر خلاف مسیر تاریخ و بر ضد سنن آفرینش!
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۴
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۴》
#أیه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَ لَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
#ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید! بسیارى از احبار (یهود) و راهبان (نصرانى)، اموال مردم را بباطل (و ناروا) مى خورند، و (آنان را) از راه خدا باز مى دارند.
و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده!
#تفسیر_آیه
کَنْز ممنوع است
در آیات گذشته، سخن از اعمال شرک آمیز یهود و نصارى بود که براى دانشمندان خود یک نوع الوهیت قائل بودند، این آیه مى گوید: آنها نه تنها مقام الوهیت را ندارند بلکه صلاحیت رهبرى خلق را نیز دارا نیستند، بهترین گواه این سخن خلافکارى هاى گوناگون آنها بود.
در اینجا روى سخن را به مسلمانان کرده، مى گوید:
اى کسانى که ایمان آورده اید! بسیارى از علماى اهل کتاب و راهبان، اموال مردم را به باطل مى خورند، و خلق را از راه خالق باز مى دارند(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ).
جالب این که همان گونه که سیره قرآن است، در اینجا حکم را روى همه دانشمندان یهود و راهبان نبرده، بلکه با تعبیر کَثِیراً در حقیقت، اقلیت صالح را استثناء کرده است، و این گونه دقت در سایر آیات قرآن نیز دیده مى شود که در سابق به آن اشاره کرده ایم.
اما این که آنها چگونه اموال مردم را بیهوده و بدون مجوز و به تعبیر قرآن از طریق باطل مى خورند؟ در آیات دیگر کم و بیش به آن اشاره شده و قسمتى هم در تواریخ آمده است.
یکى این که حقایق تعلیمات آئین مسیح(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) را کتمان مى کردند، تا مردم به آئین جدید(آئین اسلام) نگروند، منافع آنها به خطر نیفتد و هدایایشان قطع نشود، چنان که در آیات ۴۱، ۷۹ و ۱۷۴ سوره بقره به آن اشاره شده است.
و دیگر این که با گرفتن رشوه از مردم، حق را باطل و باطل را حق مىکردند و به نفع زورمندان و اقویا، حکم باطل مىدادند، چنان که در آیه ۴۱ سوره مائده به آن اشاره شده است.
یکى دیگر از طرق نامشروع درآمدشان این بود که به نام بهشت فروشى و یا گناه بخشى مبالغ هنگفتى از مردم مىگرفتند و بهشت و آمرزش را که منحصراً در اختیار خداوند است، به مردم مىفروختند که در تاریخ مسیحیت سر و صداى زیادى به پا کرده و بحثها و جدالهائى برانگیخته است!
و اما جلوگیرى کردنشان از راه خدا روشن است; زیرا آیات الهى را تحریف مىکردند و یا به خاطر حفظ منافع خویش، مکتوم مىداشتند، بلکه هر کس را مخالف مقام و منافع خود مى دیدند، متهم مىساختند، و با تشکیل محکمههاى تفتیش مذهبى آنها را به بدترین وجهى محاکمه و به شدیدترین وضعى محکوم و مجازات مى نمودند.
به راستى اگر آنها اقدام به چنین کارى نکرده بودند و پیروان خویش را قربانى مطامع و هوس هاى خود نمىساختند، امروز گروههاى زیادترى آئین حق، یعنى اسلام را از جان و دل پذیرفته بودند.
بنابراین، به جرأت مى توان گفت: گناه میلیون ها انسان که در ظلمت کفر باقى مانده اند، به گردن آنها است!
هم اکنون نیز دستگاه کلیسا و یهود، براى دگرگون ساختن افکار عمومى مردم جهان درباره اسلام، به چه کارهائى که دست نمى زنند؟! و چه تهمت هاى عجیب و وحشتناکى که نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) روا نمى دارند؟!
این موضوع به قدرى دامنه دار است که جمعى از علماى روشن فکر مسیحى صریحاً به آن اعتراف کرده اند که روش سنتى کلیسا در مبارزه ناجوانمردانه با اسلام، یکى از علل بى خبر ماندن غربى ها از این آئین پاک است.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۵
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۵》
#آیه: يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ ۖ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ
#ترجمه: در آن روز که آن (اندوخته ها) را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن پیشانى و پهلو و پشت آنان را داغ مى نهند. (و به آنها مى گویند:) این همان چیزى است که براى خود اندوختید و گنج ساختید! پس بچشید چیزى را که براى خود مى اندوختید!
#تفسیر_آیه
کیفر ثروت اندوزان!
در آیه بعد، اشاره به یکى از مجازات هاى این گونه افراد در جهان دیگر مى کند، مى فرماید: روزى فرا خواهد رسید که این سکه ها را در آتش سوزان دوزخ داغ و گداخته مى کنند، و پیشانى، پهلو و پشتشان را با آن داغ خواهند کرد (یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ).
و در همین حال، فرشتگان عذاب به آنها مى گویند: این همان چیزى است که براى خودتان اندوختید و به صورت کنز در آوردید و در راه خدا به محرومان انفاق نکردید (هذا ما کَـنَزْتُمْ لأَنـْفُسِکُمْ).
اکنون بچشید آنچه را براى خود اندوخته بودید و عواقب شوم آن را دریابید (فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ).
این آیه، بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند که: اعمال انسان ها از بین نمى روند، همچنان باقى مى مانند و همان ها هستند که در جهان دیگر برابر انسان مجسم مى شوند و مایه سرور و شادى و یا رنج و عذاب او مى گردند.
در این که در آیه فوق چرا از میان تمام اعضاء بدن تنها پیشانى ، پشت و پهلو ذکر شده؟ در میان مفسران گفتگو است، ولى از ابوذر چنین نقل شده است: او مى گفت: این به خاطر آن است که حرارت سوزان در فضائى که در پشت این سه نقطه قرار دارد نفوذ مى کند و تمام وجود آنها را فرا مى گیرد (حَتّى یَتَرَدَّدَ الْحَرُّ فِى أَجْوافِهِمْ).
و نیز گفته شده: این به خاطر آن است که: با این سه عضو در مقابل محرومان عکس العمل نشان مى دادند: گاهى صورت را در هم مى کشیدند، و زمانى به علامت بى اعتنائى از رو به رو شدن با آنها خوددارى مى کردند و منحرف مى شدند و گاهى به آنان پشت مى نمودند، لذا این سه نقطه از بدن آنها را با اندوخته هاى زر و سیمشان داغ مى کنند!
در پایان این بحث مناسب است به یک نکته ادبى که در آیه موجود است، نیز اشاره کنیم و آن این که در آیه مى خوانیم: یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها: یعنى در آن روز آتش به روى سکه ها ریخته مى شود تا داغ و سوزان گردند ، در حالى که معمولاً در این گونه موارد کلمه عَلى به کار برده نمى شود، بلکه فى المثل گفته مى شود: یُحْمَى الْحَدِیْدُ: آهن را داغ مى کنند .
این تغییر عبارت شاید به خاطر این باشد که اشاره به سوزندگى فوق العاده سکه ها شود، چون اگر سکه اى را در آتش بیفکنند، آن قدر داغ و سوزان نمى شود، که اگر آن را به زیر آتش کنند و آتش به روى آن بریزند، قرآن نمى گوید سکه ها را در آتش مى گذارند، بلکه مى گوید: آنها را در زیر آتش قرار مى دهند تا خوب گداخته و سوزان شود. و این تعبیر زنده است که شدت مجازات این گونه ثروت اندوزان سنگدل را بازگو مى کند.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۶
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۶》
#آیه: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ ۚ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
#ترجمه: تعداد ماه ها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روز که آسمان ها و زمین را آفریده، دوازده ماه است. که چهار ماه از آن، ماه حرام است. (و جنگ در آن ممنوع مى باشد.) این، آئین ثابت و پابرجا (ى الهى) است! بنابراین، در این ماه ها به خود ستم نکنید (و از هر گونه خونریزى بپرهیزید)! و با مشرکان، دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پیکار مى کنند. و بدانید خداوند با پرهیزکاران است.
#تفسیر_آیه
آتش بس اجبارى
از آنجا که در این سوره بحث هاى مشروحى پیرامون جنگ با مشرکان آمده است در دو آیه مورد بحث، اشاره به یکى دیگر از مقررات جنگ و جهاد اسلامى شده و آن احترام به ماه هاى حرام است.
نخست مى گوید: «تعداد ماه ها در نزد خدا در کتاب آفرینش از آن روز که آسمان و زمین را آفرید دوازده ماه است» (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ).
تعبیر به «کِتابِ اللّهِ» ممکن است اشاره به قرآن مجید یا سایر کتب آسمانى باشد، ولى با توجه به جمله «یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ» مناسب تر این است که به معنى کتاب آفرینش و جهان هستى باشد.
به هر حال، از آن روز که نظام منظومه شمسى به شکل کنونى صورت گرفت، سال و ماه وجود داشت، سال، عبارت از یک دوره کامل گردش زمین به دور خورشید، و ماه، عبارت از یک دوره کامل گردش کره ماه به دور کره زمین، که در هر سال ۱۲ بار تکرار مى شود.
این در حقیقت یک تقویم پر ارزش طبیعى و غیر قابل تغییر است که به زندگى همه انسان ها یک نظام طبیعى مى بخشد و محاسبات تاریخى آنها را به دقت تنظیم مى کند، و این یکى از نعمت هاى بزرگ خدا براى بشر محسوب مى شود، آن چنان که در آیه ۱۸۹ سوره «بقره»: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَواقِیْتٌ لِلْنّاسِ وَ الْحَجِّ: «درباره «هلال هاى ماه» از تو سؤال مى کنند، بگو: آنها بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و تعیین وقت حج است» مشروحاً بحث کرده ایم.
سپس اضافه مى کند: «از این دوازده ماه چهار ماه، ماه حرام است» (مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ) که هر گونه جنگ و نبرد در آن حرام است.
بعضى از مفسران تحریم جنگ در این چهار ماه را از زمان «ابراهیم خلیل»(علیه السلام)مى دانند که در عصر جاهلیت عرب نیز به عنوان یک سنت به قوت خود باقى بود، هر چند آنها طبق امیال و هوس هاى خود گاهى جاى این ماه ها را تغییر مى دادند.
ولى در اسلام همواره ثابت و لا یتغیر است که سه ماه آن پشت سر هم «ذى القعده»، «ذى الحجه» و «محرم» و یک ماه جدا است و آن ماه «رجب» است و به قول عربها سه ماه «سَرْد» (یعنى پشت سر هم) و یک ماه «فَرْد» است.
ذکر این نکته لازم است که: تحریم جنگ در این ماه ها در صورتى است که جنگ از ناحیه دشمن به مسلمانان تحمیل نشود.
اما در صورت تحمیل، بدون شک مسلمانان باید به پا خیزند و دست روى دست نگذارند; زیرا احترام ماه حرام از ناحیه آنان نقض نشده، بلکه از ناحیه دشمن نقض گردیده است.
آنگاه براى تأکید مى گوید: «این آئین، ثابت، پا بر جا و تغییرناپذیر است» (ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) نه رسم نادرستى که در میان عرب بود، که با میل و هوس خویش آنها را جابه جا مى کردند.
از پاره اى از روایات استفاده مى شود تحریم جنگ در این چهار ماه علاوه بر آئین ابراهیم(علیه السلام) در آئین یهود، مسیح و سایر آئین هاى آسمانى نیز بوده است و جمله «ذلِکَ الدِّیْنُ الْقَیِّمُ» ممکن است اشاره به این نکته نیز بوده باشد، یعنى از نخست، در همه آئین ها به صورت یک قانون ثابت وجود داشته است.
پس از آن مى گوید: «در این چهار ماه به خود ستم روا مدارید با شکستن احترام آنها خویش را گرفتار کیفرهاى دنیا و مجازات هاى آخرت نسازید» (فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ).
ولى از آنجا که ممکن بود تحریم جهاد در این چهار ماه وسیله اى براى سوء استفاده دشمنان بشود و آنها را در حمله به مسلمین جسور کند در جمله بعد اضافه مى کند: «با مشرکان به طور دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها متفقاً با شما مى جنگند» (وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً).
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۷
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۷》
#آیه: إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ ۖ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَ يُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ ۚ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
#ترجمه: تأخیر ماههاى حرام (و جا به جا کردن آنها) فقط، افزایشى در کفر (مشرکان) است.
که با آن، کافران گمراه مى شوند. یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام مى کنند، تا با مقدار ماههایى که خداوند تحریم کرده هماهنگ شود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد). و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زینت داده شده. و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمى کند.
#تفسیر_آیه
اشاره به یک سنت غلط جاهلى، یعنى مسأله «نَسیء» (تغییر دادن جاى ماه هاى حرام) کرده، مى گوید: «تغییر دادن ماه هاى حرام کفرى است که بر کفر آنها افزوده مى شود» (إِنَّمَا النَّسیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ).
«و با این عمل، افراد بى ایمان در گمراهى بیشتر قرار مى گیرند» (یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَرُوا).
«آنها در یک سال ماهى را هلال مى شمرند، و سال دیگر همان ماه را تحریم مى کنند، تا به گمان خود آن را با تعداد ماه هائى که خدا تعیین کرده تطبیق دهند» (یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ)یعنى، هر گاه یکى از ماه هاى حرام را حذف مى کنند، ماه دیگرى را به جاى آن مى گذارند تا عدد چهار ماه تکمیل شود!
در حالى که با این عمل زشت و مسخره، فلسفه تحریم ماه هاى حرام را به کلى از میان مى بردند و حکم خدا را بازیچه هوس هاى خویش مى ساختند، و عجب این که از این کار خود بسیار خشنود و راضى هم بودند; زیرا «اعمال زشتشان در نظرشان جلوه کرده بود» (زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ).
آنها با وسوسه هاى شیطانى ـ چنان که خواهد آمد ـ ماه هاى حرام را دگرگون مى ساختند و عجب این که آن را یک نوع تدبیر زندگى و معیشت و یا پیشرفت کار در زمینه جنگ ها و آمادگى جنگى مى پنداشتند، و مى گفتند: فاصله زیاد آتش بس ورزیدگى جنگى را کم مى کند باید آتشى به پا کرد!
خدا نیز آن مردمى را که شایستگى هدایت ندارند به حال خود رها مى کند و دست از هدایتشان مى کشد; زیرا «خداوند گروه کافران را هدایت نمى کند» (وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ).
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۳۹
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۳۹》
#آیه: إِلَّا تَنفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَ لَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
#ترجمه: اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکى مى کند، و گروه دیگرى را جایگزین شما خواهد ساخت. و هیچ زیانى به او نمى رسانید. و خداوند بر هر چیزى تواناست.
#تفسیر_آیه
در ادامه آیه قبل، سپس در این آیه، مسأله از لحن ملامت آمیز بالاتر رفته و شکل یک تهدید جدى به خود مى گیرد و مى فرماید:
اگر شما به سوى میدان جنگ حرکت نکنید خداوند به عذاب دردناکى مجازاتتان خواهد کرد(إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً).
و اگر گمان مى کنید با کنار رفتن شما و پشت کردنتان به میدان جهاد چرخ پیشرفت اسلام از کار مى افتد و فروغ آئین خدا به خاموشى مى گراید، سخت در اشتباهید; زیرا:
خداوند گروهى غیر از شما از افراد با ایمان، مصمم و مطیع فرمان خود را به جاى شما قرار خواهد داد(وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ).
گروهى که از هر نظر مغایر شما هستند، نه تنها شخصیتشان بلکه ایمان، اراده، شهامت و فرمانبرداریشان غیر از شما است.
و از این رهگذر هیچ گونه زیانى نمى توانید به خداوند و آئین پاک او وارد کنید(وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً).
این یک واقعیت است، نه یک گفتگوى خیالى یا آرزوى دور و دراز; چرا که:
خداوند بر هر چیز توانا است(وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ)
و هر گاه اراده پیروزى آئین پاکش را کند، بدون گفتگو جامه عمل به آن خواهد پوشاند.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۴۷
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۴۷》
#آیه: لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
#ترجمه: اگر آنها همراه شما (به سوى میدان جهاد) خارج مى شدند، جز اضطراب و تردید و فساد، چیزى بر شما نمى افزودند. و بسرعت در بین شما به فتنه انگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق)مى پرداختند. و در میان شما، افرادى (سست
و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرا مى دهند. و خداوند، ستمکاران را مى شناسد.
#تفسیر_آیه
در این آیه، به این واقعیت اشاره مىکند که عدم شرکت این گونه افراد در میدان جهاد، نه تنها جاى تأسف نیست، که شاید جاى خوشحالى باشد; زیرا آنها نه فقط مشکلى را نمى گشایند، که با آن روح نفاق و بى ایمانى و انحراف اخلاقى سرچشمه مشکلات تازه اى خواهند شد.
این آیه در حقیقت یک درس بزرگ به مسلمانان مى دهد که هیچ گاه در فکر افزودن سیاهى لشکر و کمیت و تعداد نباشند، بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و با ایمان را انتخاب کنند، هر چند نفراتشان کم باشد، این درسى بود براى دیروز مسلمانان، و براى امروز و براى فردا!
نخست مى فرماید:
اگر آنها همراه شما به سوى میدان جهاد(تبوک) حرکت مى کردند، نخستین اثر شومشان این بود که چیزى جز تردید و اضطراب بر شما نمىافزودند(لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً).
خَبال به معنى اضطراب و تردید و خَبَل (بر وزن اَجَل) به معنى جنون و خَبْل (بر وزن طَبْل) به معنى فاسد شدن اعضاء است.
بنابراین، حضور آنها با آن روحیه فاسد و توأم با تردید، نفاق و بزدلى اثرى جز ایجاد تردید و شک و تولید فساد در میان سپاه اسلام ندارد.
به علاوه آنها به سرعت کوشش مىکنند در میان نفرات لشکر، نفوذ کنند و به ایجاد نفاق، تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى اتحاد بپردازند(وَ لاَ َوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ).
سپس به مسلمانان اخطار مى کند:
⚜🔸مراقب باشید افراد ضعیف الایمانى در گوشه و کنار جمعیت شما وجود دارند که زود تحت تأثیر سخنان این گروه منافق قرار مى گیرند(وَ فیکُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ).
🔹 سَمّاع به معنى کسى است که حال پذیرش و شنوائى او زیاد است و بدون مطالعه و دقت هر سخنى را باور مىکند.
بنابراین، وظیفه مسلمانان قوى الایمان آن است که مراقب این گروه ضعیف باشند، مبادا طعمه منافقان گرگ صفت شوند.
این احتمال نیز وجود دارد که سَمّاع به معنى جاسوس و سخن چین بوده باشد یعنى در میان شما پاره اى از افراد هستند که براى گروه منافقان جاسوسى مى کنند.
و در پایان آیه مى گوید:
خداوند همه ستمگران را مىشناسد(وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ)
آنها که آشکارا و آنها که پنهانى ستم به خویش یا به جامعه مى کنند از دیدگاه علم او مخفى نیستند.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری