eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
140 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
9.1هزار ویدیو
373 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۳۴》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَ لَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ : اى کسانى که ایمان آورده اید! بسیارى از احبار (یهود) و راهبان (نصرانى)، اموال مردم را بباطل (و ناروا) مى خورند، و (آنان را) از راه خدا باز مى دارند. و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! کَنْز ممنوع است در آیات گذشته، سخن از اعمال شرک آمیز یهود و نصارى بود که براى دانشمندان خود یک نوع الوهیت قائل بودند، این آیه مى گوید: آنها نه تنها مقام الوهیت را ندارند بلکه صلاحیت رهبرى خلق را نیز دارا نیستند، بهترین گواه این سخن خلافکارى هاى گوناگون آنها بود. در اینجا روى سخن را به مسلمانان کرده، مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید! بسیارى از علماى اهل کتاب و راهبان، اموال مردم را به باطل مى خورند، و خلق را از راه خالق باز مى دارند(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ). جالب این که همان گونه که سیره قرآن است، در اینجا حکم را روى همه دانشمندان یهود و راهبان نبرده، بلکه با تعبیر کَثِیراً در حقیقت، اقلیت صالح را استثناء کرده است، و این گونه دقت در سایر آیات قرآن نیز دیده مى شود که در سابق به آن اشاره کرده ایم. اما این که آنها چگونه اموال مردم را بیهوده و بدون مجوز و به تعبیر قرآن از طریق باطل مى خورند؟ در آیات دیگر کم و بیش به آن اشاره شده و قسمتى هم در تواریخ آمده است. یکى این که حقایق تعلیمات آئین مسیح(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) را کتمان مى کردند، تا مردم به آئین جدید(آئین اسلام) نگروند، منافع آنها به خطر نیفتد و هدایایشان قطع نشود، چنان که در آیات ۴۱، ۷۹ و ۱۷۴ سوره بقره به آن اشاره شده است. و دیگر این که با گرفتن رشوه از مردم، حق را باطل و باطل را حق مى‌کردند و به نفع زورمندان و اقویا، حکم باطل مى‌دادند، چنان که در آیه ۴۱ سوره مائده به آن اشاره شده است. یکى دیگر از طرق نامشروع درآمدشان این بود که به نام بهشت فروشى و یا گناه بخشى مبالغ هنگفتى از مردم مى‌گرفتند و بهشت و آمرزش را که منحصراً در اختیار خداوند است، به مردم مى‌فروختند که در تاریخ مسیحیت سر و صداى زیادى به پا کرده و بحث‌ها و جدال‌هائى برانگیخته است! و اما جلوگیرى کردنشان از راه خدا روشن است; زیرا آیات الهى را تحریف مى‌کردند و یا به خاطر حفظ منافع خویش، مکتوم مى‌داشتند، بلکه هر کس را مخالف مقام و منافع خود مى دیدند، متهم مى‌ساختند، و با تشکیل محکمه‌هاى تفتیش مذهبى آنها را به بدترین وجهى محاکمه و به شدیدترین وضعى محکوم و مجازات مى نمودند. به راستى اگر آنها اقدام به چنین کارى نکرده بودند و پیروان خویش را قربانى مطامع و هوس هاى خود نمى‌ساختند، امروز گروه‌هاى زیادترى آئین حق، یعنى اسلام را از جان و دل پذیرفته بودند. بنابراین، به جرأت مى توان گفت: گناه میلیون ها انسان که در ظلمت کفر باقى مانده اند، به گردن آنها است! هم اکنون نیز دستگاه کلیسا و یهود، براى دگرگون ساختن افکار عمومى مردم جهان درباره اسلام، به چه کارهائى که دست نمى زنند؟! و چه تهمت هاى عجیب و وحشتناکى که نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) روا نمى دارند؟! این موضوع به قدرى دامنه دار است که جمعى از علماى روشن فکر مسیحى صریحاً به آن اعتراف کرده اند که روش سنتى کلیسا در مبارزه ناجوانمردانه با اسلام، یکى از علل بى خبر ماندن غربى ها از این آئین پاک است.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۳۵》 : يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ ۖ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ : در آن روز که آن (اندوخته ها) را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن پیشانى و پهلو و پشت آنان را داغ مى نهند. (و به آنها مى گویند:) این همان چیزى است که براى خود اندوختید و گنج ساختید! پس بچشید چیزى را که براى خود مى اندوختید! کیفر ثروت اندوزان! در آیه بعد، اشاره به یکى از مجازات هاى این گونه افراد در جهان دیگر مى کند، مى فرماید: روزى فرا خواهد رسید که این سکه ها را در آتش سوزان دوزخ داغ و گداخته مى کنند، و پیشانى، پهلو و پشتشان را با آن داغ خواهند کرد (یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ). و در همین حال، فرشتگان عذاب به آنها مى گویند: این همان چیزى است که براى خودتان اندوختید و به صورت کنز در آوردید و در راه خدا به محرومان انفاق نکردید (هذا ما کَـنَزْتُمْ لأَنـْفُسِکُمْ). اکنون بچشید آنچه را براى خود اندوخته بودید و عواقب شوم آن را دریابید (فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ). این آیه، بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند که: اعمال انسان ها از بین نمى روند، همچنان باقى مى مانند و همان ها هستند که در جهان دیگر برابر انسان مجسم مى شوند و مایه سرور و شادى و یا رنج و عذاب او مى گردند. در این که در آیه فوق چرا از میان تمام اعضاء بدن تنها پیشانى ، پشت و پهلو ذکر شده؟ در میان مفسران گفتگو است، ولى از ابوذر چنین نقل شده است: او مى گفت: این به خاطر آن است که حرارت سوزان در فضائى که در پشت این سه نقطه قرار دارد نفوذ مى کند و تمام وجود آنها را فرا مى گیرد (حَتّى یَتَرَدَّدَ الْحَرُّ فِى أَجْوافِهِمْ). و نیز گفته شده: این به خاطر آن است که: با این سه عضو در مقابل محرومان عکس العمل نشان مى دادند: گاهى صورت را در هم مى کشیدند، و زمانى به علامت بى اعتنائى از رو به رو شدن با آنها خوددارى مى کردند و منحرف مى شدند و گاهى به آنان پشت مى نمودند، لذا این سه نقطه از بدن آنها را با اندوخته هاى زر و سیمشان داغ مى کنند! در پایان این بحث مناسب است به یک نکته ادبى که در آیه موجود است، نیز اشاره کنیم و آن این که در آیه مى خوانیم: یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها: یعنى در آن روز آتش به روى سکه ها ریخته مى شود تا داغ و سوزان گردند ، در حالى که معمولاً در این گونه موارد کلمه عَلى به کار برده نمى شود، بلکه فى المثل گفته مى شود: یُحْمَى الْحَدِیْدُ: آهن را داغ مى کنند . این تغییر عبارت شاید به خاطر این باشد که اشاره به سوزندگى فوق العاده سکه ها شود، چون اگر سکه اى را در آتش بیفکنند، آن قدر داغ و سوزان نمى شود، که اگر آن را به زیر آتش کنند و آتش به روى آن بریزند، قرآن نمى گوید سکه ها را در آتش مى گذارند، بلکه مى گوید: آنها را در زیر آتش قرار مى دهند تا خوب گداخته و سوزان شود. و این تعبیر زنده است که شدت مجازات این گونه ثروت اندوزان سنگدل را بازگو مى کند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۳۶》 : إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ ۚ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ : تعداد ماه ها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روز که آسمان ها و زمین را آفریده، دوازده ماه است. که چهار ماه از آن، ماه حرام است. (و جنگ در آن ممنوع مى باشد.) این، آئین ثابت و پابرجا (ى الهى) است! بنابراین، در این ماه ها به خود ستم نکنید (و از هر گونه خونریزى بپرهیزید)! و با مشرکان، دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پیکار مى کنند. و بدانید خداوند با پرهیزکاران است. آتش بس اجبارى از آنجا که در این سوره بحث هاى مشروحى پیرامون جنگ با مشرکان آمده است در دو آیه مورد بحث، اشاره به یکى دیگر از مقررات جنگ و جهاد اسلامى شده و آن احترام به ماه هاى حرام است. نخست مى گوید: «تعداد ماه ها در نزد خدا در کتاب آفرینش از آن روز که آسمان و زمین را آفرید دوازده ماه است» (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ). تعبیر به «کِتابِ اللّهِ» ممکن است اشاره به قرآن مجید یا سایر کتب آسمانى باشد، ولى با توجه به جمله «یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ» مناسب تر این است که به معنى کتاب آفرینش و جهان هستى باشد. به هر حال، از آن روز که نظام منظومه شمسى به شکل کنونى صورت گرفت، سال و ماه وجود داشت، سال، عبارت از یک دوره کامل گردش زمین به دور خورشید، و ماه، عبارت از یک دوره کامل گردش کره ماه به دور کره زمین، که در هر سال ۱۲ بار تکرار مى شود. این در حقیقت یک تقویم پر ارزش طبیعى و غیر قابل تغییر است که به زندگى همه انسان ها یک نظام طبیعى مى بخشد و محاسبات تاریخى آنها را به دقت تنظیم مى کند، و این یکى از نعمت هاى بزرگ خدا براى بشر محسوب مى شود، آن چنان که در آیه ۱۸۹ سوره «بقره»: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَواقِیْتٌ لِلْنّاسِ وَ الْحَجِّ: «درباره «هلال هاى ماه» از تو سؤال مى کنند، بگو: آنها بیان اوقات (و تقویم طبیعى) براى (نظام زندگى) مردم و تعیین وقت حج است» مشروحاً بحث کرده ایم. سپس اضافه مى کند: «از این دوازده ماه چهار ماه، ماه حرام است» (مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ) که هر گونه جنگ و نبرد در آن حرام است. بعضى از مفسران تحریم جنگ در این چهار ماه را از زمان «ابراهیم خلیل»(علیه السلام)مى دانند که در عصر جاهلیت عرب نیز به عنوان یک سنت به قوت خود باقى بود، هر چند آنها طبق امیال و هوس هاى خود گاهى جاى این ماه ها را تغییر مى دادند. ولى در اسلام همواره ثابت و لا یتغیر است که سه ماه آن پشت سر هم «ذى القعده»، «ذى الحجه» و «محرم» و یک ماه جدا است و آن ماه «رجب» است و به قول عربها سه ماه «سَرْد» (یعنى پشت سر هم) و یک ماه «فَرْد» است. ذکر این نکته لازم است که: تحریم جنگ در این ماه ها در صورتى است که جنگ از ناحیه دشمن به مسلمانان تحمیل نشود. اما در صورت تحمیل، بدون شک مسلمانان باید به پا خیزند و دست روى دست نگذارند; زیرا احترام ماه حرام از ناحیه آنان نقض نشده، بلکه از ناحیه دشمن نقض گردیده است. آنگاه براى تأکید مى گوید: «این آئین، ثابت، پا بر جا و تغییرناپذیر است» (ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) نه رسم نادرستى که در میان عرب بود، که با میل و هوس خویش آنها را جابه جا مى کردند. از پاره اى از روایات استفاده مى شود تحریم جنگ در این چهار ماه علاوه بر آئین ابراهیم(علیه السلام) در آئین یهود، مسیح و سایر آئین هاى آسمانى نیز بوده است و جمله «ذلِکَ الدِّیْنُ الْقَیِّمُ» ممکن است اشاره به این نکته نیز بوده باشد، یعنى از نخست، در همه آئین ها به صورت یک قانون ثابت وجود داشته است. پس از آن مى گوید: «در این چهار ماه به خود ستم روا مدارید با شکستن احترام آنها خویش را گرفتار کیفرهاى دنیا و مجازات هاى آخرت نسازید» (فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ). ولى از آنجا که ممکن بود تحریم جهاد در این چهار ماه وسیله اى براى سوء استفاده دشمنان بشود و آنها را در حمله به مسلمین جسور کند در جمله بعد اضافه مى کند: «با مشرکان به طور دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها متفقاً با شما مى جنگند» (وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً).
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۳۷》 : إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ ۖ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَ يُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ ۚ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ : تأخیر ماههاى حرام (و جا به جا کردن آنها) فقط، افزایشى در کفر (مشرکان) است. که با آن، کافران گمراه مى شوند. یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام مى کنند، تا با مقدار ماههایى که خداوند تحریم کرده هماهنگ شود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد). و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زینت داده شده. و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمى کند. اشاره به یک سنت غلط جاهلى، یعنى مسأله «نَسیء» (تغییر دادن جاى ماه هاى حرام) کرده، مى گوید: «تغییر دادن ماه هاى حرام کفرى است که بر کفر آنها افزوده مى شود» (إِنَّمَا النَّسیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ). «و با این عمل، افراد بى ایمان در گمراهى بیشتر قرار مى گیرند» (یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَرُوا). «آنها در یک سال ماهى را هلال مى شمرند، و سال دیگر همان ماه را تحریم مى کنند، تا به گمان خود آن را با تعداد ماه هائى که خدا تعیین کرده تطبیق دهند» (یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللّهُ)یعنى، هر گاه یکى از ماه هاى حرام را حذف مى کنند، ماه دیگرى را به جاى آن مى گذارند تا عدد چهار ماه تکمیل شود! در حالى که با این عمل زشت و مسخره، فلسفه تحریم ماه هاى حرام را به کلى از میان مى بردند و حکم خدا را بازیچه هوس هاى خویش مى ساختند، و عجب این که از این کار خود بسیار خشنود و راضى هم بودند; زیرا «اعمال زشتشان در نظرشان جلوه کرده بود» (زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ). آنها با وسوسه هاى شیطانى ـ چنان که خواهد آمد ـ ماه هاى حرام را دگرگون مى ساختند و عجب این که آن را یک نوع تدبیر زندگى و معیشت و یا پیشرفت کار در زمینه جنگ ها و آمادگى جنگى مى پنداشتند، و مى گفتند: فاصله زیاد آتش بس ورزیدگى جنگى را کم مى کند باید آتشى به پا کرد! خدا نیز آن مردمى را که شایستگى هدایت ندارند به حال خود رها مى کند و دست از هدایتشان مى کشد; زیرا «خداوند گروه کافران را هدایت نمى کند» (وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم -۳۸ نام سوره: توبه شماره آیه:《۳۸》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ : اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى شود: «در راه خدا (به سوى میدان جهاد) حرکت کنید.» بر زمین سنگینى مى کنید (و سستى به خرج مى دهید)؟! آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شده اید؟! با این که متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست. باز هم حرکت به سوى میدان جهاد همان گونه که در شأن نزول گفتیم، آیات فوق ناظر به جریان جنگ تبوک است. تبوک ، منطقه اى است میان مدینه و شام که الآن مرز کشور حجاز محسوب مى شود، و در آن روز نزدیک سرزمین امپراطورى روم شرقى که بر شامات تسلط داشت، محسوب مى شد. این واقعه در سال نهم هجرى، یعنى حدود یک سال بعد از جریان فتح مکّه روى داد، و از آنجا که درگیرى و مقابله در این میدان با یکى از ابرقدرت هاى جهان آن روز بود، نه با یک گروه کوچک یا بزرگ عرب، جمعى از مسلمانان از حضور در این میدان وحشت داشتند، لذا زمینه براى سمپاشى و وسوسه هاى منافقان کاملاً آماده بود، آنها نیز براى تضعیف روحیه مؤمنان از هیچ چیز فروگذار نمى کردند. فصل چیدن میوه ها و برداشت محصول فرا رسیده بود و براى مردمى که یک زندگى محدود کشاورزى و دامدارى داشتند، این روزها ایام سرنوشت محسوب مى شد; چرا که رفاه یک سال زندگى آنها به آن بستگى داشت. بُعد مسافت و گرمى هوا نیز ـ چنان که گفتیم ـ به این عوامل باز دارنده کمک مى کرد. در اینجا وحى آسمانى به یارى مردم شتافت و آیات قرآن پشت سر یکدیگر نازل شد و در برابر این عوامل منفى قرار گرفت. در انبوه این مشکلات، قرآن با شدت هر چه تمام تر مردم را به جهاد دعوت مى کند. گاهى به زبان تشویق، گاهى به زبان ملامت و سرزنش، و گاهى به زبان تهدید، با آنها سخن مى گوید و از هر درى براى آماده ساختن آنها وارد مى شود. نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى شود: در راه خدا و به سوى میدان جهاد حرکت کنید سستى و سنگینى به خرج مى دهید ؟ (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ). اثّاقَلْتُمْ از ماده ثِقَل به معنى سنگینى است، و جمله اثّاقَلْتُمْ اِلَى الأَرْضِ کنایه از تمایل به ماندن در وطن و حرکت نکردن به سوى میدان جهاد است. و یا کنایه از تمایل به جهان ماده و چسبیدن به زرق و برق دنیا است، و در هر صورت این وضع گروهى از مسلمانان ضعیف الایمان بود، نه همه آنها و نه مسلمانان راستین و عاشقان جهاد در راه خدا. سپس با سخن ملامت آمیزى مى گوید: آیا به این زندگى دنیا، این زندگى پست و زودگذر و نا پایدار، به جاى زندگى وسیع و جاویدان آخرت راضى شده اید ؟ (أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآْخِرَةِ). با این که فوائد و متاع زندگى دنیا در برابر زندگى آخرت یک امر ناچیز بیش نیست (فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآْخِرَةِ إِلاّ قَلیلٌ). چگونه ممکن است یک انسان عاقل تن به چنین مبادله زیانبارى بدهد؟ و چگونه متاع فوق العاده گران بها را به خاطر دستیابى به یک متاع ناچیز و کم ارزش از دست مى دهد؟ ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۳۹》 : إِلَّا تَنفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَ لَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ : اگر (به سوى میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکى مى کند، و گروه دیگرى را جایگزین شما خواهد ساخت. و هیچ زیانى به او نمى رسانید. و خداوند بر هر چیزى تواناست. در ادامه آیه قبل، سپس در این آیه، مسأله از لحن ملامت آمیز بالاتر رفته و شکل یک تهدید جدى به خود مى گیرد و مى فرماید: اگر شما به سوى میدان جنگ حرکت نکنید خداوند به عذاب دردناکى مجازاتتان خواهد کرد(إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً). و اگر گمان مى کنید با کنار رفتن شما و پشت کردنتان به میدان جهاد چرخ پیشرفت اسلام از کار مى افتد و فروغ آئین خدا به خاموشى مى گراید، سخت در اشتباهید; زیرا: خداوند گروهى غیر از شما از افراد با ایمان، مصمم و مطیع فرمان خود را به جاى شما قرار خواهد داد(وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ). گروهى که از هر نظر مغایر شما هستند، نه تنها شخصیتشان بلکه ایمان، اراده، شهامت و فرمانبرداریشان غیر از شما است. و از این رهگذر هیچ گونه زیانى نمى توانید به خداوند و آئین پاک او وارد کنید(وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً). این یک واقعیت است، نه یک گفتگوى خیالى یا آرزوى دور و دراز; چرا که: خداوند بر هر چیز توانا است(وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ) و هر گاه اراده پیروزى آئین پاکش را کند، بدون گفتگو جامه عمل به آن خواهد پوشاند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۴۷》 : لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ : اگر آنها همراه شما (به سوى میدان جهاد) خارج مى شدند، جز اضطراب و تردید و فساد، چیزى بر شما نمى افزودند. و بسرعت در بین شما به فتنه انگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق)مى پرداختند. و در میان شما، افرادى (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرا مى دهند. و خداوند، ستمکاران را مى شناسد. در این آیه، به این واقعیت اشاره مى‌کند که عدم شرکت این گونه افراد در میدان جهاد، نه تنها جاى تأسف نیست، که شاید جاى خوشحالى باشد; زیرا آنها نه فقط مشکلى را نمى گشایند، که با آن روح نفاق و بى ایمانى و انحراف اخلاقى سرچشمه مشکلات تازه اى خواهند شد. این آیه در حقیقت یک درس بزرگ به مسلمانان مى دهد که هیچ گاه در فکر افزودن سیاهى لشکر و کمیت و تعداد نباشند، بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و با ایمان را انتخاب کنند، هر چند نفراتشان کم باشد، این درسى بود براى دیروز مسلمانان، و براى امروز و براى فردا! نخست مى فرماید: اگر آنها همراه شما به سوى میدان جهاد(تبوک) حرکت مى کردند، نخستین اثر شومشان این بود که چیزى جز تردید و اضطراب بر شما نمى‌افزودند(لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً). خَبال به معنى اضطراب و تردید و خَبَل (بر وزن اَجَل) به معنى جنون و خَبْل (بر وزن طَبْل) به معنى فاسد شدن اعضاء است. بنابراین، حضور آنها با آن روحیه فاسد و توأم با تردید، نفاق و بزدلى اثرى جز ایجاد تردید و شک و تولید فساد در میان سپاه اسلام ندارد. به علاوه آنها به سرعت کوشش مى‌کنند در میان نفرات لشکر، نفوذ کنند و به ایجاد نفاق، تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى اتحاد بپردازند(وَ لاَ َوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ). سپس به مسلمانان اخطار مى کند: ⚜🔸مراقب باشید افراد ضعیف الایمانى در گوشه و کنار جمعیت شما وجود دارند که زود تحت تأثیر سخنان این گروه منافق قرار مى گیرند(وَ فیکُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ). 🔹 سَمّاع به معنى کسى است که حال پذیرش و شنوائى او زیاد است و بدون مطالعه و دقت هر سخنى را باور مى‌کند. بنابراین، وظیفه مسلمانان قوى الایمان آن است که مراقب این گروه ضعیف باشند، مبادا طعمه منافقان گرگ صفت شوند. این احتمال نیز وجود دارد که سَمّاع به معنى جاسوس و سخن چین بوده باشد یعنى در میان شما پاره اى از افراد هستند که براى گروه منافقان جاسوسى مى کنند. و در پایان آیه مى گوید: خداوند همه ستمگران را مى‌شناسد(وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ) آنها که آشکارا و آنها که پنهانى ستم به خویش یا به جامعه مى کنند از دیدگاه علم او مخفى نیستند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۴۸》 : لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كَارِهُونَ : آنها پیش از این (نیز) در پى فتنه انگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون (و آشفته) ساختند. تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالى که آنها ناخشنود بودند. در این آیه، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار مى دهد: این اولین بار نیست که این گروه منافق به سمپاشى و تخریب مشغول مى‌شوند، باید به خاطر بیاورى که آنها در گذشته نیز مرتکب چنین کارهائى شدند، و الآن نیز از هر فرصتى براى نیل به مقصود خود استفاده مى کنند، مى‌فرماید: این گروه منافقین قبلاً هم مى‌خواستند میان شما تفرقه و پراکندگى ایجاد کنند(لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ). و این اشاره به داستان جنگ احد است که عبداللّه بن أُبَىّ و یارانش از نیمه راه باز گشتند و دست از یارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) برداشتند. و یا اشاره به سایر مواردى است که بر ضد شخص پیامبر و یا افراد مسلمین توطئه چیدند که تاریخ اسلام آنها را ثبت کرده است. و مى افزاید: آنها کارها را براى تو دگرگون ساختند(وَ قَلَّبُوا لَکَ الأُمُورَ). نقشه‌ها کشیدند تا اوضاع مسلمانان را به هم بریزند و آنها را از جهاد باز دارند و اطراف تو خالى شود. اما هیچ یک از این توطئه ها و تلاش ها به جائى نرسید، همه نقشه هایشان نقش بر آب شد و تیرشان به سنگ خورد، تا بدانجا که فتح و پیروزى فرا رسید و حق آشکار گشت (حَتّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ). در حالى که آنها از پیشرفت و پیروزى تو ناراحت بودند(وَ هُمْ کارِهُونَ). اما خواست و اراده بندگان در برابر اراده و مشیت پروردگار کمترین اثرى نمى تواند داشته باشد، خدا مى‌خواست تو را پیروز کند، آئینت را به سراسر جهان برساند، موانع را هر چه باشد از سر راه بردارد و بالاخره این کار را کرد. اما موضوع مهم این است که بدانیم آنچه در این آیه و دو آیه قبل بیان شده، همانند مطالب دیگر قرآن، اختصاصى به عصر و زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نداشته است; چرا که در هر جامعه اى همیشه گروهى منافق وجود دارند که سعى مى کنند در لحظات حساس و سرنوشت ساز، با سمپاشى و سخن چینى افکار مردم را به هم بریزند، روح وحدت را از بین ببرند، و تخم شک و تردید را در افکار بپاشند. اما اگر جامعه بیدار باشد، مسلماً با یارى پروردگار ـ که وعده پیروزى به دوستانش داده است ـ همه نقشه هاى آنها خنثى مى شود و توطئه هایشان در نطفه خفه مى گردد، به شرط این که مخلصانه جهاد کنند و با هوشیارى و دقت، مراقب این دشمنان داخلى باشند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۴۹》 : وَ مِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَ لَا تَفْتِنِّي ۚ أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا ۗ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ : از آنها کسانى هستند که مى گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده اند. و به یقین جهنم، کافران را احاطه کرده است. منافقان بهانه تراش شأن نزول فوق نشان مى دهد: انسان هر گاه بخواهد شانه از زیر بار مسئولیتى خالى کند، از هر وسیله اى براى خود بهانه مى تراشد، همانند بهانه اى که جدّ بن قَیس منافق براى عدم حضور در میدان جهاد درست کرد، و آن این که ممکن است زیبارویان رومى دل او را بربایند، دست از جنگ بکشد و به اشکال شرعى گرفتار شود! گفتار جَدّ بن قَیس مرا به یاد گفته یکى از مأموران جبار مى اندازد که مى گفت: اگر ما مردم را تحت فشار قرار ندهیم حقوقى که دریافت مى داریم براى ما شرعاً اشکال دارد. یعنى، براى رهائى از این اشکال باید ظلم و ستم به خلق خدا کنیم. به هر حال، قرآن در اینجا روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا مى فرماید: بعضى از آنها مى گویند: به ما اجازه ده که از حضور در میدان جهاد خوددارى کنیم و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبا روى رومى) مساز ! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لا تَفْتِنِّی). این احتمال نیز در تفسیر و شأن نزول آیه داده شده است که او (جَدّ بن قَیس) به عذر و بهانه زن، فرزند و اموال بى سرپرست خود مى خواست از جهاد صرف نظر کند. ولى به هر حال قرآن در پاسخ او مى گوید: آگاه باشید! اینها هم اکنون در میان فتنه، گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کرده اند و جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است (أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ). یعنى، آنها به عذرهاى واهى و این که ممکن است بعداً آلوده به گناه بشوند متوسل مى شوند، در حالى که هم اکنون در دل گناه قرار دارند و جهنم گرداگرد آنها را فرا گرفته است. آنها فرمان صریح خدا و پیامبرش را درباره حرکت به سوى جهاد زیر پا مى گذارند، مبادا به شبهه شرعى گرفتار شوند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:۵۰ : إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ۖ وَ إِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوا وَّهُمْ فَرِحُونَ : اگر نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى کند. و اگر مصیبتى به تو رسد، مى گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم.» و (از نزد تو) باز مى گردند در حالى که خوشحالند. ما پیروزیم! در آیات فوق به یکى دیگر از صفات منافقان و نشانه هاى آنها اشاره شده و بحثى را که در آیات گذشته و آینده پیرامون نشانه هاى منافقان بود، تکمیل مى کند. نخست مى فرماید: اگر نیکى به تو رسد آنها را ناراحت مى کند (إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ). خواه این خیر و نیکى پیروزى بر دشمن باشد یا غنائم جنگى، و خواه پیشرفت هاى دیگر. این ناراحتى دلیل عداوت باطنى و فقدان ایمان آنها است، چگونه ممکن است کسى کمترین بهره از ایمان داشته باشد و از پیروزى پیامبر خدا و یا حتى یک فرد با ایمان عادى ناراحت شود؟ پس از آن مى افزاید: ولى در مقابل، اگر مصیبتى به تو برسد و گرفتار مشکلى شوى با خوشحالى مى گویند: ما از جلو پیش بینى چنین مسائلى را مى کردیم، و تصمیم لازم را گرفتیم (وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ) و خود را از این پرتگاه رهائى بخشیدیم! و هنگامى که به خانه هاى خود باز مى گردند، از شکست یا مصیبت یا ناراحتى شما خوشحالند (وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ). این منافقان کوردل، از هر فرصتى به نفع خود استفاده و لاف عقل و درایت مى زنند که: این عقل و تدبیر ما بود که موجب شد در فلان میدان شرکت نکنیم و مشکلاتى که دامن دیگران را ـ بر اثر نداشتن عقل و درایت گرفت ـ دامان ما را نگیرد، این سخن را چنان مى گویند که گوئى از خوشحالى در پوست نمى گنجند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۱》 : قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ : بگو: «هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد، مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است. او پشتیبان و سرپرست ماست. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.» و در این آیه مى گوید: اما تو اى پیامبر! به اینها از دو راه پاسخ گوى! پاسخى دندان شکن و منطقى! نخست بگو: هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد مگر آنچه را که خداوند براى ما مقرّر داشته است او مولاى ما است (قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا) سرپرست حکیم و مهربان ما است و جز خیر و صلاح ما را مقدر نمى دارد. آرى افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند (وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ). تنها به او عشق مىورزند، از او یارى مى طلبند، سر بر آستان او مى سایند و تکیه گاه و پناهگاهشان کسى جز او نیست. این اشتباه بزرگى است که منافقان گرفتار آن هستند، خیال مى کنند با عقل کوچک و فکر ناتوانشان مى توانند همه مشکلات و حوادث را پیش بینى کنند و از لطف و رحمت خدا بى نیازند. آنها نمى دانند که تمام هستیشان همچون پر کاهى است در برابر یک طوفان عظیم از حوادث، یا همانند قطره کوچک آبى در یک بیابان سوزان، در یک روز تابستان. اگر لطف الهى یار و مددکار نباشد از انسان ضعیف کارى ساخته نیست. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《 ۵۲》 : قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ ۖ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا ۖ فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ : بگو: «آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟! (: یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خود (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مى کشیم!» دراین آیه مى فرماید: و تو اى پیامبر، این پاسخ را نیز به آنان بگو: آیا درباره ما جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید ؟ (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ). یا دشمنان را در هم مى کوبیم و پیروز از میدان مبارزه باز مى گردیم، و یا کشته مى شویم و شربت شهادت را با افتخار مى نوشیم، هر کدام پیش آید خوش آید که مایه افتخار است و روشنى چشم ما. اما به عکس ما در مورد شما یکى از دو بدبختى، تیره روزى، بلا و مصیبت را انتظار مى کشیم، یا در این جهان و جهان دیگر به مجازات الهى گرفتار مى شوید، و یا به دست ما خوار و نابود خواهید شد (وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا). حال که چنین است شما انتظار بکشید، و ما هم با شما انتظار مى کشیم (فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ) شما در انتظار خوشبختى ما باشید و ما هم در انتظار بدبختى شما نشسته ایم! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۳》 : قُلْ أَنفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ ۖ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ : بگو: «انفاق کنید. خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمى شود. چرا که شما گروه فاسقى بوده اید.» انفاق فاسقان این آیه به همراه چند آیهٔ بعد، به قسمتى دیگر از نشانه هاى منافقان و نتیجه و سرانجام کار آنها اشاره کرده و روشن مى سازد که چگونه اعمال آنها بى روح و بى اثر است و هیچ گونه بهره اى از آن عائدشان نمى شود. و از آنجا که در میان اعمال نیک، انفاق در راه خدا (زکات به معنى وسیع کلمه) و نماز (پیوند خلق با خالق) موقعیت خاصى دارد، مخصوصاً انگشت روى این دو قسمت گذارده است. نخست مى فرماید: اى پیامبر! به آنها بگو: شما چه از روى اراده و اختیار در راه خدا انفاق کنید و چه از روى کراهت و اجبار و ملاحظات شخصى و اجتماعى، در هر حال از شما پذیرفته نخواهد شد(قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ). آنگاه به دلیل آن اشاره کرده، مى‌فرماید: زیرا شما گروه فاسقى بودید(إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقینَ). نیت هایتان آلوده، اعمالتان ناپاک، و قلبتان تاریک است، و خدا تنها عملى را مى پذیرد که پاک باشد و از شخصى پاک و با تقوا سرزند. روشن است که فسق در اینجا یک گناه ساده و معمولى نیست; زیرا ممکن است انسان مرتکب گناهى شود در عین حال عملى خالص نیز انجام دهد، بلکه منظور از آن کفر و نفاق و یا آلوده شدن انفاق هاى آنها به ریا و تظاهر است. و نیز هیچ مانعى ندارد که فسق در جمله بالا به مفهوم وسیع کلمه، شامل هر دو باشد چنان که آیه بعد نیز این قسمت را توضیح خواهد داد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۴》 : وَ مَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَ لَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كَارِهُونَ : هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز این که آنها به خدا و پیامبرش کافر شده اند، و نماز به جا نمى آورند جز با کسالت، و انفاق نمى کنند مگر با کراهت. : در این آیه، بار دیگر عدم قبول انفاقات آنها را توضیح مى دهد و مى‌فرماید: هیچ چیز مانع قبول انفاقات آنها نشده جز این که آنها به خدا و پیامبرش کافر شده اند(وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ) و هر عملى توأم با ایمان به خدا و توحید نبوده باشد در پیشگاه خدا قبول نیست. قرآن کراراً روى این مسأله تکیه کرده است که شرط پذیرش اعمال صالح ایمان است، حتى اگر عمل از روى ایمان سرزند و بعد از مدتى شخص عمل کننده، راه کفر را در پیش گیرد عمل او حَبْط ، نابود و بى اثر مى شود. پس از ذکر عدم قبول انفاق هاى مالى آنها، به وضع عبادات آنان اشاره کرده، مى‌گوید: آنها نماز را به جا نمى‌آورند مگر از روى کسالت و با ناراحتى و سنگینى(وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاّ وَ هُمْ کُسالى). همان گونه که انفاق نمى‌کنند مگر از روى کراهت و اجبار(وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاّ وَ هُمْ کارِهُونَ). در حقیقت به دو دلیل انفاق هاى آنها پذیرفته نمى شود: 1⃣یکى به دلیل آن که از روى کفر و عدم ایمان سر مى زند. 2⃣دیگر این که از روى کراهت و اجبار است. همچنین به دو علت نماز آنها پذیرفته نیست: 1⃣نخست به علت کفر. 2⃣دیگر به خاطر آن که از روى کسالت و کراهت انجام مى گیرد. جمله هاى بالا در عین این که وضع منافقان را از نظر عدم نتیجه‌گیرى از اعمالشان تشریح مى‌کند، در حقیقت نشانه دیگرى از نشانه‌هاى آنها را بیان مى‌کند، و آن این که مؤمنان واقعى را از نشاطى که به هنگام عبادت دارند و از میل و رغبتى که نسبت به اعمال نیک نشان مى دهند و مخلصانه به دنبال آن مى‌شتابند به خوبى مى‌توان شناخت. همان گونه که به وضع منافقان از طرز انجام اعمالشان مى توان پى برد; زیرا معمولاً از روى بى میلى، دلسردى، ناراحتى و کراهت اقدام به انجام کار خیر مى‌کنند، گوئى کسى به اجبار دست آنها را گرفته و کشان، کشان به سوى کار خیر مى برد. بدیهى است اعمال گروه نخست، چون از عشق خدا سر مى زند و با دلسوزى توأم است، همه آداب و مقرراتش رعایت مى گردد، ولى اعمال گروه دوم، چون از روى کراهت و بى میلى است ناقص، دست و پا شکسته و بى روح است. بنابراین، انگیزه هاى متفاوت آنها دو شکل متفاوت به اعمالشان مى دهد.ده ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۵》 : فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ : و (فزونىِ) ثروت ها و فرزندانشان، تو را در شگفتى فرو نبرد. (این براى آنها نعمت نیست، بلکه) خدا مى خواهد آنان را بوسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند. در این آیه، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى‌فرماید: فزونى اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتى فرو برد(فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ) و فکر کنى که آنها با این که منافقند چگونه مشمول این همه مواهب الهى واقع شده اند. چرا که اینها به ظاهر براى آنها نعمت است، اما در حقیقت خدا مى‌خواهد به این وسیله آنان را در زندگى دنیا معذب کند، و به خاطر دلبستگى فوق العاده به این امور، در حال کفر و بى‌ایمانى بمیرند(إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ). در واقع آنها از دو راه به وسیله این اموال و اولاد (نیروى اقتصادى و انسانى) معذب مى شوند: 1⃣ نخست این که این گونه افراد معمولاً فرزندانى ناصالح و اموالى بى برکت دارند که مایه درد و رنجشان در زندگى دنیا است، شب و روز باید براى فرزندانى که مایه ننگ و ناراحتى هستند، تلاش کنند، و براى حفظ اموالى که از طریق گناه به دست آورده اند جان بکنند. 2⃣ و از طرف دیگر، چون به این اموال و فرزندان دلبستگى دارند و به سراى وسیع، پر نعمت آخرت و جهان پس از مرگ ایمان ندارند، چشم پوشى از این همه اموال برایشان مشکل است، تا آنجا که ایمانشان را روى آنها گذاشته و با کفر از دنیا مى روند، و به سخت ترین وضعى جان مى دهند. مال و فرزند اگر پاک و صالح باشد، موهبت است و سعادت و مایه رفاه و آسایش، و اگر ناپاک و ناصالح باشد، رنج و عذاب الیم است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۶》 : وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَ مَا هُم مِّنكُمْ وَلَٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ : آنها به خدا سوگند یاد مى کنند که از شما هستند، در حالى که از شما نیستند. ولى آنها گروهى هستند که مى ترسند (و از ترس افشاى اسرارشان دروغ مى گویند)! : نشانه دیگرى از منافقان در آیات فوق، یکى دیگر از اعمال و حالات منافقان به روشنى ترسیم شده است، مى فرماید: آنها به خدا سوگند یاد مى کنند که از شما هستند (وَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ). در حالى که نه از شما هستند و نه در چیزى با شما موافقند بلکه آنها گروهى هستند که فوق العاده مى ترسند (وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ) و از شدت ترس، کفر را پنهان کرده اظهار ایمان مى کنند، مبادا گرفتار شوند. یَفْرَقُونَ از ماده فَرَق (بر وزن شَفَق) به معنى شدت خوف و ترس است. راغب در کتاب مفردات مى گوید: این ماده در اصل به معنى تفرق و جدائى و پراکندگى است گوئى آن چنان مى ترسند که مى خواهد قلبشان از هم متفرق و متلاشى گردد. در واقع چون تکیه گاهى در باطن ندارند، همواره گرفتار ترس و وحشتى عظیم هستند و به خاطر همین ترس و وحشت، هیچ گاه آنچه در باطن دارند اظهار نمى کنند، و چون از خدا نمى ترسند از همه چیز مى ترسند و دائماً در حال وحشت به سر مى برند، در حالى که مؤمنان راستین در سایه ایمان آرامش و شهامت خاصى دارند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۷》 : لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَّوَلَّوْا إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ : اگر پناهگاه یا غارهایى یا راهى در زیر زمین بیابند، با سرعت و شتاب به سوى آن فرار مى کنند. در آیه بعد، شدت بغض، عداوت و نفرت آنها را از مؤمنان در عبارتى کوتاه، اما بسیار رسا و گویا منعکس مى کند، مى فرماید: آنها چنان هستند که اگر پناهگاهى (همانند یک دژ محکم) بیابند، یا دسترسى به غارهائى در کوه ها داشته باشند، یا بتوانند راهى در زیر زمین پیدا کنند، با سرعت هر چه بیشتر به سوى آن مى شتابند (لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغارات أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونَ) تا از شما دور شوند و بتوانند کینه و عداوت خود را آشکار سازند. مَلْجَأ به معنى پناهگاه است همچون قلعه هاى محکم و یا مانند آن. مَغارات جمع مَغارَه به معنى غار است. مُدَّخَل به معنى راه هاى پنهانى است، مانند نقب هائى که در زیر زمین مى زنند و از آن وارد محلى مى شوند. یَجْمَحُونَ از ماده جِماح به معنى حرکت شتابانه و شدیدى است که هیچ چیز نتواند از آن جلوگیرى کند، همانند حرکت اسب هاى سرکش و چموش، که نتوان آنها را متوقف ساخت و به همین جهت چنین اسبى را جَمُوح مى گویند. به هر حال، این یکى از رساترین تعبیراتى است که قرآن درباره ترس و وحشت منافقان و یا بغض و نفرت آنان بیان کرده، که آنها اگر در کوه ها و روى زمین راه فرارى پیدا کنند، از ترس، یا عداوت، از شما دور مى شوند، ولى چون قوم و قبیله اموال و ثروتى در محیط شما دارند مجبورند دندان بر جگر بگذارند و بمانند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۸》 : وَ مِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِن لَّمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ : و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده مى گیرند. اگر سهمى از آن (غنایم،) به آنها داده شود، راضى مى شوند. و اگر چیزى به آنها داده نشود، خشمگین مى شوند (. هر چند حقى نداشته باشند). : شأن نزول: در تفسیر درّ المنثور از صحیح بخارى و نسائى و از گروهى دیگر چنین نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشغول تقسیم اموالى (از غنائم یا مانند آن) بود که یکى از طایفه بنى تمیم به نام ذُو الْخُوَیْصِرَة فرا رسیده صدا زد: اى رسول خدا! عدالت کن! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: واى بر تو اگر من عدالت نکنم، چه کسى عدالت خواهد کرد؟! عمر صدا زد: اى رسول خدا! به من اجازه بده تا گردنش را بزنم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: او را به حال خود واگذار! او یارانى دارد که شما نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنها کوچک مى شمرید، ولى با این حال، آنها از دین فرار مى کنند همان گونه که تیر از کمان. خودخواهان بى منطق در نخستین آیه فوق، به یکى دیگر از حالات منافقان اشاره شده و آن این که: آنها هرگز راضى به حق خود نیستند، و دائماً انتظار دارند از اموال بیت المال و یا منافع عمومى هر چه بیشتر بهره ببرند، خواه مستحق باشند یا نه. دوستى و دشمنى آنها بر محور همین منافع دور مى زند، هر کس جیب آنها را پر کند از او راضى هستند و هر کس به خاطر رعایت عدالت، حق دیگران را به آنها نبخشد از او ناراضى مى شوند. حق و عدالت در قاموس آنها مفهومى ندارد، و اگر داشته باشد، عادل کسى است که هر چه بیشتر به آنها بدهد. و ظالم کسى است که حق دیگران را از آنان باز دارد! و به تعبیر دیگر آنها فاقد هر گونه شخصیت اجتماعى هستند و تنها داراى یک شخصیت فردى و در چهار چوبه منافع خویش مى باشند، و همه چیز را تنها از این زاویه مى نگرند! لذا مى گوید: بعضى از آنها در تقسیم صدقات به تو عیب مى گیرند (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ) و مى گویند: عدالت را رعایت نکردى. اما در حقیقت چنین است که آنها به منافع خویش مى نگرند اگر سهمى به آنها داده شود راضیند و خوشحال (فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا) و تو را مجرى عدالت مى دانند هر چند استحقاق نداشته باشند. اما اگر چیزى از آن به آنها داده نشود خشمگین مى شوند (وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ) و تو را متهم به بى عدالتى مى کنند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۹》 : وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ : (در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى مى شدند و مى گفتند: «خداوند براى ما کافى است. و بزودى خدا و پیامبرش، از فضل خود به ما مى بخشند. و ما تنها رضاى خدا را مى طلبیم.» (براى آنها بهتر بود). : ولى اگر آنها به حق خود راضى باشند و به آنچه خدا و پیامبرش در اختیار آنها گذارده رضایت دهند و بگویند: همین براى ما کافى است و اگر هم نیاز بیشترى داریم خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) از فضل خود به زودى به ما مى بخشند، ما تنها رضاى او را مى طلبیم و از او مى خواهیم که ما را از اموال مردم بى نیاز سازد، اگر آنها چنین کنند به سود آنها است (وَ لَوْ أَنـَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتینَا اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنّا إِلَى اللّهِ راغِبُونَ). آیا در جوامع اسلامى امروز چنین کسانى یافت نمى شوند؟ آیا همه مردم به حق مشروع خود قانعند؟ و هر کس تنها به مقدار حقش به آنها بدهد او را عدالت پیشه مى دانند؟ مسلماً جواب این سؤال ها منفى است، با نهایت تأسف، هنوز بسیارند کسانى که مقیاس سنجش حق و عدالت را منافع شخصى خویش مى پندارند، و به حقوق خویش قانع نیستند، و اگر کسى بخواهد همه را ـ مخصوصاً محرومان را ـ به حق مشروعشان برساند، داد و فریادشان بلند مى شود. بنابراین، لزومى ندارد براى شناخت منافقان صفحات تاریخ را ورق بزنیم یک نگاه به اطراف خود و حتى نگاهى به خودمان بکنیم مى توانیم وضع خود و دیگران را دریابیم. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۰》 : إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۖ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ : زکات ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می کشند، و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می شود، و برای (آزادی) بردگان و (ادای دَین) بدهکاران و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است. مصارف زکات و ریزه کارى هاى آن در تاریخ اسلام، دو دوران مشخص دیده مى شود، دوران مکّه، که همّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان در آن، مصروف تعلیم و تربیت نفرات و آموزش و تبلیغ مى‌شد، و دوران مدینه، که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن، دست به تشکیل حکومت اسلامى، و پیاده کردن و اجراى تعلیمات اسلام، از طریق این حکومت صالح زد. بدون شک، یکى از ابتدائى و ضرورى ترین مسائل، به هنگام تشکیل حکومت، تشکیل بیت المال است، که به وسیله آن نیازهاى اقتصادى حکومت بر آورده شود، نیازهائى که در هر حکومتى بدون استثناء وجود دارد. به همین دلیل، یکى از نخستین کارهائى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)در مدینه انجام داد، تشکیل بیت‌المال بود، که یکى از منابع آن را زکات تشکیل مى‌داد، و طبق مشهور، این حکم در سال دوم هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تشریع شد. این آیه به روشنى مصارف واقعى زکات را بیان کرده، و به تمام توقعات بى‌جا پایان مى دهد، و آن را در هشت مصرف خلاصه مى کند: 1⃣فقراء نخست مى گوید: صدقات و زکات براى فقیران است (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ). 2⃣ مساکین و براى مساکین (وَ الْمَساکینِ). در این که فقیر و مسکین با هم چه تفاوتى دارند، بحثى است که در پایان تفسیر آیه خواهد آمد. 3⃣عاملان اخذ زکات و براى عاملان و جمع آورى کنندگان زکات(وَ الْعامِلینَ عَلَیْها). این گروه در حقیقت، کارمندان و کارکنانى هستند که، براى جمع آورى زکات و اداره بیت المال اسلام، تلاش و کوشش مى کنند، و آنچه به آنها داده مى‌شود، در حقیقت، به منزله مزد و اجرت آنها است، و لذا فقر در این گروه به هیچ وجه شرط نیست.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۲》 : يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا مُؤْمِنِينَ آنها براى شما به خدا سوگند یاد مى کنند، تا شما را راضى سازند. در حالى که شایسته تر این است که اگر ایمان دارند، خدا و پیامبرش را راضى کنند. قیافه حق به جانب منافقان! یکى از نشانه هاى منافقان، و اعمال زشت و شوم آنها، که قرآن کراراً به آن اشاره کرده، این است که آنها، براى پوشاندن چهره خود، بسیارى از خلاف کارى‌هاى خود را انکار مى‌کردند، و با توسّل به سوگندهاى دروغین مى‌خواستند مردم را فریب داده، و از خود راضى کنند. در این آیه، قرآن مجید، پرده از روى این عمل زشت برداشته، هم آنها را رسوا مى کند، و هم مسلمانان را آگاه مى سازد که، تحت تأثیر این گونه سوگندهاى دروغین قرار نگیرند. نخست مى گوید: آنها براى شما سوگند به خدا یاد مى کنند تا شما را راضى کنند (یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ). روشن است، هدف آنها از این سوگندها، بیان حقیقت نیست، بلکه مى‌خواهند با فریب و نیرنگ، چهره واقعیات را در نظرتان، دگرگون جلوه دهند، و به مقاصد خود برسند، و گرنه اگر هدف آنها این است که، واقعاً مؤمنان راستین را از خود خشنود سازند، لازم تر این است که خدا و پیامبرش را راضى کنند، در حالى که آنها با اعمالشان، خدا و پیامبر را به شدت ناراضى کردند. لذا قرآن مى گوید: اگر آنها راست مى گویند و ایمان دارند، شایسته تر این است که، خدا و پیامبرش را راضى کنند! (وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ). جالب توجه این که در جمله فوق، چون سخن از خدا و پیامبر در میان است، قاعدتاً باید ضمیر(یُرْضُوهُ) به صورت تثنیه آورده شود، ولى، ضمیر مفرد به کار رفته است. این تعبیر، در حقیقت اشاره به این است که رضایت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از رضایت خدا، جدا نیست، و او همان را مى پسندد که خدا مى پسندد. و به تعبیر دیگر، اشاره به حقیقت توحید افعالى است، چرا که پیامبر(صلى الله علیه و آله) در مقابل خدا از خود استقلالى ندارد، و رضا و غضب او، همه به خدا منتهى مى شود، همه، براى او، و در راه او است. در پاره اى از روایات نقل شده در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مردى ضمن سخنان خود چنین گفت: مَنْ أَطاعَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ، وَ مَنْ عَصاهُما فَقَدْ غَوى: کسى که خدا و پیامبرش را اطاعت کند، رستگار است، و کسى که این دو را مخالفت کند، گمراه و نارستگار است. هنگامى که، پیامبر(صلى الله علیه وآله)این تعبیر را شنید، که او خدا و پیامبر را در یک ردیف قرار داده، و با ضمیر تثنیه ذکر کرده، ناراحت شد، و فرمود: بِئْسَ الْخَطِیْبُ أَنْتَ، هَلاّ قُلْتَ وَ مَنْ عَصَى اللّهَ وَ رَسُولَهُ؟: تو بد سخنگوئى هستى! چرا نگفتى هر کس نافرمانى خدا و پیامبرش را کند...؟(و به جاى ضمیر مفرد، ضمیر تثنیه آوردى، گفتى: هر که آن دو را مخالفت کند). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۳》 : أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ۚ ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ : آیا نمی دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند، برای او آتش دوزخ است؛ جاودانه در آن می ماند؟ این، همان رسوایی بزرگ است! : در این آیه ، این گونه افراد منافق را، شدیداً تهدید مى کند، و مى گوید: مگر نمى دانند کسى که با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت کند براى او آتش دوزخ است که جاودانه در آن مى ماند (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فیها). سپس، براى تأکید، اضافه مى کند: این رسوائى و ذلت بزرگى است (ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظیمُ). یُحادِد از ماده محادّة ، و از ریشه حدّ است، که، به معنى طرف و نهایت چیزى مى باشد، و از آنجا که افراد دشمن و مخالف، در طرف مقابل قرار مى گیرند، این ماده (محادّة) به معنى عداوت و دشمنى نیز آمده است، همان گونه که در گفتگوهاى روزمره، کلمه طرفیت را، به معنى مخالفت و دشمنى به کار مى بریم. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۴》 : يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ : منافقان از آن بیم دارند که سوره اى برضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از (اسرار) درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مى سازد.» : از آیه نخست، چنین استفاده مى شود: خداوند براى دفع خطر منافقان از پیامبر، گهگاه پرده از روى اسرار آنها برمى داشت، و آنان را به جمعیت معرفى مى کرد، تا مسلمانان به هوش باشند، و به دام آنها گرفتار نشوند، و آنها نیز متوجه موقعیت خویش شوند، و دست و پاى خود را جمع کنند; روى این جهت، غالباً آنان در یک حالت ترس و وحشت به سر مى بردند، قرآن به این وضع اشاره کرده، مى گوید: منافقان مى ترسند که بر ضد آنها سوره اى نازل شود، و آنان را نسبت به آنچه در دل دارند آگاه سازد (یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ). ولى عجیب این که، بر اثر شدت لجاجت و دشمنى، باز هم دست از استهزاء و تمسخر نسبت به کارهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) برنمى داشتند، لذا خداوند در پایان این آیه به پیامبرش مى فرماید: به آنها بگو: هر چه مى خواهید استهزاء کنید، اما بدانید خدا آنچه را از آن بیم دارید آشکار مى سازد، و شما را رسوا مى کند ! (قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ). البته جمله: اسْتَهْزِئُوا مسخره کنید از قبیل امر براى تهدید است، همانند این که انسان به دشمنش مى گوید: هر قدر کارشکنى و اذیت و آزار در قدرت دارى بکن، پاسخ آنها را یک جا خواهم داد این گونه تعبیرات، در مقام تهدید ذکر مى شود. ضمناً، باید توجه داشت: از آیه فوق استفاده مى شود، منافقان در دل، از حقانیت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)با خبر بودند، و ارتباط او را با خدا به خوبى مى دانستند، ولى با این حال، بر اثر لجاج و عناد و دشمنى با حق، به جاى این که در برابر او تسلیم باشند، کارشکنى مى کردند، به همین دلیل، قرآن مى گوید: منافقان از این بیم داشتند که: آیاتى بر ضد آنها نازل شود، و مکنون خاطرشان را آشکار سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که: جمله تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ ، مفهومش این نیست که، این گونه آیات بر منافقان نازل مى شد، بلکه منظور این است: درباره آنها و بر ضد آنها بوده، هر چند بر شخص پیامبر نازل مى گردید. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۵》 : وَ لَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ ۚ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آيَاتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ : و اگر از آنها بپرسى: («چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مى گویند: «ما شوخى و بازى مى کردیم.» بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى کردید؟! در این آیه ، به یکى دیگر از برنامه هاى منافقان اشاره کرده، مى فرماید: اگر از آنها بپرسى که چرا چنین سخن نادرستى را گفته اند؟ و یا چنین کار خلافى را انجام داده اند؟ مى گویند: ما مزاح و شوخى مى کردیم و در واقع قصد و غرضى نداشتیم ! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ). در واقع، این راه فرار عجیبى بود که، توطئه ها را مى چیدند، و سمپاشى ها را مى کردند، به این قصد که اگر رازشان آشکار نشد، و هدف شومشان تحقق یافت، به مقصود جدّى خود رسیده باشند. اما اگر، پرده ها کنار رفت، و رازشان فاش شد، خود را در زیر نقاب مزاح و شوخى پنهان سازند، و با این عذر و بهانه، از مجازات پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مردم فرار کنند. منافقان امروز، و منافقان هر زمان، برنامه هاى یک نواختى دارند، و از این روش بهره بردارى فراوان مى کنند، حتى گاه مى شود، جدى ترین مطالب را، در لباس مزاح ها و شوخى هاى ساده مطرح مى کنند، اگر به هدفشان رسیدند، چه بهتر! و الاّ، با عنوان کردن شوخى و مزاح، از چنگال مجازات فرار مى کنند. اما قرآن، با تعبیرى قاطع و کوبنده، به آنها پاسخ مى گوید، و به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: به آنها بگو: آیا خدا، و آیات او، و رسولش، را مسخره مى کنید و به شوخى مى گیرید ؟! (قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ). یعنى، آیا با همه چیز مى توان شوخى کرد، حتى با خدا و پیامبر و آیات قرآن؟! آیا این امور، که از جدى ترین مسائل هستند، شوخى پذیرند؟! آیا مسأله رم دادن شتر، و سقوط پیامبر(صلى الله علیه وآله)از آن گردنه خطرناک، چیزى است که بتوان زیر نقاب شوخى آن را پوشاند؟ و یا استهزاء، و مسخره کردن آیات الهى، و اخبار پیامبر از پیروزى هاى آینده، مطلبى است که به بازى گرفته شود؟! همهٔ اینها گواهى مى دهد: آنان اهداف خطرناکى داشتند، که در زیر این پوشش ها قرار مى دادند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۶》 : لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ ۚ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ : (بگو:) عذر (و بهانه) نیاورید (که بیهوده است. چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید. اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را به سبب مجرم بودن، عذاب خواهیم کرد. سپس، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین دستور مى دهد: صریحاً به این منافقان بگو: دست از این عذرهاى واهى و دروغین بردارید (لاتَعْتَذِرُوا). چرا که، شما بعد از ایمان راه کفر پیش گرفتید (قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ). این تعبیر، نشان مى دهد گروه بالا، از آغاز در صف منافقان نبودند، بلکه در صف مؤمنان ضعیف الایمان بودند، و پس از ماجراى فوق راه کفر پیش گرفتند. این احتمال نیز، در تفسیر جمله فوق وجود دارد، که این گروه پیش از این هم در صف منافقان بودند، ولى چون ظاهراً مرتکب خلافى نشده بودند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان وظیفه داشتند با آنها معامله افراد مؤمن کنند. ولى، هنگامى که پس از ماجراى جنگ تبوک پرده کنار رفت، و کفر و نفاق آنها بر ملا شد، به آنها اخطار گردید، که شما از این پس، در صف مؤمنان نخواهید بود. سر انجام، آیه را با این جمله پایان مى دهد اگر ما گروهى از شما را ببخشیم گروه دیگرى را به خاطر این که مجرم بودند، مجازات خواهیم کرد (إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَة مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ). این که مى گوید: گروهى را به خاطر جرم و گناهشان مجازات مى کنیم، دلیل بر آن است که، گروه مورد عفو ، افرادى هستند که آثار جرم و گناه را، با آب توبه از وجود خود شسته اند. در آیات آینده، مانند آیه ۷۴ نیز، قرینه اى بر این مطلب وجود دارد. روایات متعددى در ذیل این آیه وارد شده، که حکایت از آن مى کند: بعضى از این منافقان، که وصف حالشان در آیات بالا آمد، از کرده خود پشیمان شده، توبه کردند، ولى بعض دیگر همچنان بر روش خود باقى بودند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری