AUD-20211215-WA0014.mp3
6.96M
👆 #صوت_جلسه_دوم دوره خانواده فاطمی
✨ « اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ »
🎤سخنران خانم دکتر رضوانی مدیر گروه روانشناسی بنت الهدی( دکترای روانشناسی تربیتی)
✨شش توصیه از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای عاقبت بخیری✨
#فاطمیه
YEKNET.IR - zamine - fatemie avval 1400 - narimani.mp3
6.14M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴گاهی وقتا با خودم فکر میکنم
🌴همه مهربونی مادر کجاست؟
🎤 سید رضا نریمانی
#ساره
#قسمت_صد_و_یکم
نمی خواست از تلفن بیت المال استفاده کند. از این و آن دو ریالی می گرفت یا از مغازه دار ها سکه می گرفت و به خانه مان زنگ می زد.
دوست هم نداشت کسی حرف هایش با من را پشت تلفن بشنود. همکار ها یا دوستانش در کنارش بودند، معذب بود برای حرف زدن.
یکی از همین روز ها تلفن زد، گفت: ساره! ما سه روز در سپاه آماده باشیم، نمی تونم بیرون بیام، تو می تونی بیای؟!
فهمیدم دلش تنگ شده، گفتم: آره میام!
فردا صبح رفتم سپاه. همین که همدیگر را دیدیم، علی آقا دستش را گذاشت روی دوشم و بعد شروع کردیم به حرف زدن.
من چشم های علی آقا را می دیدم، همکار هایش را هم. کمی خودم را جمع و جور کردم و دوشم را شل کردم که شاید دستش را بردارد، اما اصلا حواسش نبود.
من خداحافظی کردم و رفتم. بعدا زنگ زد و گفت: ساره! خیلی بد شد.
-چرا؟
-من دستم را گذاشتم روی دوشت، چرا به من نگفتی؟
-دلم نیامد چیزی بگم!
-کاش می گفتی. من تذکر دادند. بی خیال، دیگه نیا سپاه!
هنوز دو ماه از عقدمان نگذشته بود که علی آقا گفت: سخته بابا! من دلم تنگ می شه! زود تر جمع و جور کنیم و عروسی مان را بگیریم.
بابا حساس بود. او هم مدام مرا به مهمانی خانه دوست و رفیق و فامیل می برد.
حتی یک بار رفته بودم برای خرید پارچه جهیزیه ام که آمده بود و با دوستش کل بازار را چرخیده بود تا ما را پیدا کند.
بابا برای عروسی مان حرفی نداشت. سه ماه از عقدمان گذشته بود که تصمیم گرفتیم عروسی بگیریم و من بروم خانه ی بخت.
#ساره
#قسمت_صد_و_دوم(فصل هفتم)
شهدا پشت سر هم می آمدند. دو تا از دوستان نزدیک علی آقا هم جزو شهدا بودند. شهید محسن سجودی و آقای منتظری که زن و بچه داشت. برادر علی آقا هم همراهشان بود که زخمی شده و در بیمارستان تهران بود.
علی آقا چند بار رفته بود تهران و برگشته بود و پیگیر کارهای درمانی برادرش بود. تازه قول و قرار های عروسی را با بابا گذاشته بود که شهیدان سجودی و منتظری را آوردند و برادرش مجروح شد.
به همه خبر داده بودیم. علی آقا خیال انصراف از عروسی را نداشت، من هم؛ چون جنگ ادامه داشت و مشخص نبود کی تمام می شود.
شهادت و مجروحیت هم بسته به جنگ بود. خبر ها پشت سر هم آمد. یکی از شهدای جدید، اهل محله هتکه پشت بود که شهادتش قطعی شده بود، اما مفقود بود و خبری از جنازه اش نبود.
علی آقا آمد و به من گفت: یکی از هم محلی های ما شهید شده؛ همین امروز فردا یا شاید چند وقت دیگر جنازه اش را بیاورند. در محل ما رسم هست کسی که شهید می شود، عروسی نمی گیرند.
هیچ راه فراری برای من نیست؛ سپاهی ام، انگشت نمای همه می شوم. شما خودتان می دانید که به خاطر سپاهی بودنمان، مردم روی اخلاق و رفتار ما حساس اند.
در روستا های بابل رسم بود که وقتی یکی شهید می شد تا یک سال صبر می کردند تا اولین سالگرد شهید برسد و بعد از آن اجازه داشتند عروسی به پا کنند.
البته این رسم از قدیم در روستایشان متداول بود. اگر جوانی در روستا می مرد، یک سال مردم روستا مراسمی برگزار نمی کردند. این برخورد در خانواده های روستایی؛ یعنی حرمت همسایه را نگه داشتن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👿فرار شیطان از خانه با خواندن قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼═══
#تصویری
🎤 #حاج_آقا_عالی
🦋 پاسخگـــویے آنـــــلایــــن 🦋
متنی و صوتی
🔴 به ســــوالات اعتقادے، اخلاقے، تربیتے و خانوادگے شما 🔴
👉 https://eitaa.com/joinchat/436862999Caf799e67c2
سلام علیکم.
آیاشیطان فقط یکیست؟
وآیا #فرشته هاهم در هزاران سال پیش به #شیطان تبدیل شده اند ؟
✍ سلام، شیطان و یا ابلیسی که از دستور خداوند سرپیچی کرد، یک نفر است اما بعد از آن از اجنه پیروانی مهیا کرد و و البته انسانها هم بعضی از پیروان شیطان هستند.
شیطان جن است و فرشته نیست.
هیچ فرشته ای از دستور خداوند سرپیچی نمیکند
#مناظره من با یک پیرزن #بهایی!
✍رفته بودم حرم #حضرت_معصومه، تاکسی سوار شدم از حرم به سمت بلوار امین. یه زن جلو و یه پیرزن عقب نشسته بودن. پیرزنه با ساق پاهای برهنه!
از همون اول شروع کرد به غرغر که چقدر گرونیه.. نگاه کنید 240 کیلو طلا رو گنبده! چرا برنمیدارن خرج فقرا کنن؟!😒 ⁉️
حضرت زهرا معلوم نیست قبرش کجاست، دارن با پول ما، براش حرم میسازن!؟!⁉️
پول ما را میبرن عراق، صحن ها را بزرگ میکنن.. عراق آباد بشه‼️
زن جلویی سر تکون میداد و راننده هم هیزم تو آتیش میریخت که چقدررر گرونیه و قیمت لاستیک و صفحه کلاج و... 🔥
🔰 معمولا تو تاکسی وارد بحث نمیشم و سکوت میکنم.. ولی اسم #اهلبیت رو که برد و دیدم #زیارت رو نشونه گرفته، نتونستم سکوت کنم!
گفتم: خانم! برای حضرت زهرا #حرم نمیسازن، اسم یه #صحن تو حرم حضرت علی رو بنام ایشون گذاشتن.. 👌
کسی هم پول زور از هیچکس نمیگیره صحن و حرم بسازن، هر کی بخواد با نذر و #عشق کمک میکنه❤️
اون حرمها هم مال #عراق نیست، مال کل #شیعه و ملت اسلامه. مگه حرم امام رضا مال کل شیعیان نیست؟!
اما این طلاهای گنبد 💛 اینا را بردارن خرج فقرا کنن؟! اینا رو خود فقرا دادن که صحن و سرای اهلبیت آباد باشه..
❌ برگشت و گفت:
بهایی از مسلمون بهتره، اونا به هم کمک میکنن، اگه فقیر بینشون باشه بهش میرسن‼️ ‼️
(اینجا معلوم شد پیرزن مکار، #بهاییه)
✅ گفتم: رو گنبد قبر #بهاالله تو حیفا، #اسرائیل، 12 هزار آجر طلاس! چرا ورنمیدارین خرج فقرا کنین؟!! 🤔
❌ گفت: ما مظلومیم، حق تحصیل و حق کار و هیچی نداریم.. گناه مون چیه. جز اینکه مسلمون نیستیم؟! جز اینکه یه دین مدرن و بروز داریم ⁉️
✅ گفتم: گناه تون اینه که #تشکیلات هستین. نه دین. تشکیلات میگه👈 با کی ازدواج کنین. با کی حرف بزنین، به چی فکر کنین، از بچگی #جاسوس و خائن بار میاین.. از قحطی ساختگی انگلیسیا زمان قاجار تا جلادهای ساواک همه جا شما با چنگال هاتون مردم شیعه ایران رو آزار دادین، حتی اسرائیل هم شما رو میشناسه و حق ندارین بیش از 10 روز تو #فلسطین اشغالی باشین.. اونا هم میدونن شما چقدر خائن و بدطینت هستین!!! 😒
اما، تو کدوم دین به #قبر یه آدم نماز میخونن و سجده میکنن؟! که شما به قبر بها سجده میکنین. 😕
تو کدوم دین میگن یه آدم، خداست معاذالله‼️ که بها میگه من خدا هستم ‼️
شما دم از #حقوق_زن و مدرنیته میزنین؟! عجیبه! زن بهایی حتی ارث شوهرشو نمیبره.😉 و همه ارث رو باید بدین تشکیلات ‼️ تشکیلات استالین انقدر دیکتاتوری نبود، که تشکیلات شما هست!
اونقدر عقب مونده هستید که مرد میتونه با خواهر و مادر و دختر خودش ازدواج کنه، بجز زن پدر! 😐 چون بها میخواست دست پسراش به زنش نرسه، ازدواج با زن پدرو ممنوع کرد فقط 😶 با مادر آره، با زن پدر نه ! 😑🤣
پیرزن بهایی بهت زده و عصبی نگاه میکرد.. گفت:
آقا نگه دار پیاده میشم 🤣😂
•