#مــهدیـــا
چشمهایم را می بندم ...
در حجم عمیق از حس نبودن ...
تو را آرزو میکنم...
و جایی که تو هستی
آب، آیینه، باران، نشستهاند ...
میدانم صدایم را می شنوی...
گوش کن!
تمنای ابرها را
سرود خستهی سروها
و شاپرکهای مانده بر آستانهی بی حوصلگی ...
سلام امید کویرهای پر از تشنگی!
سراب زندگی را برایم باران کن!😢🙏🏻
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود 😔
✔️ جبهه فرهنگی بانوان انقلاب اسلامی البرز