#زنان_رزمنده
رقیه تدین
رقیه تدین،اهل بهبهان در سال ۵۹ دانشجوی پزشکی بود
مطابق مد لباس میپوشید و مجلههای مد را دنبال میکرد، البته اهل مطالعه بود و شریعتی زیاد میخواند.
جنگ ناخواسته شروع شد؛ موشک زمان آمدنش را با کس نگفته است، اما وظیفه ما دفاع بود و بس.»
مهر ۵۹ که میشود مادر رقیه دلشوره اسارت دخترها به جانش میافتد و تصمیم میگیرد از شهر بیرون بزند، اما رقیه تصمیم به ماندن گرفته بود: «طبیعی بود که مادرها دلشوره فرزندانشان را داشته باشند.
مادرم دست خواهرهایم را گرفت تا ببردشان، اما من نرفتم و ماندم. خدا رحمت کند مادرم را تا آخر عمرش یکبار هم نگفت چرا آن روز ماندی با اینکه بارها منتظر بودم این را بگوید، اما من را در حسرت این جمله گذاشت.
این برایم خیلی ارزش داشت.» رقیه بعد از انقلاب مثل خیلی از همکلاسیها و دوستانش آموزش دیده و با اسلحه و کلت و سنگر آشنا بود، اما باور نمیکرد به این زودیها مجبور باشد آنها را عملی کند.
«در خانه یکی از دوستانم میماندیم و وسایل جنگ شهری را آماده میکردیم، تا اگر دشمن وارد خرمشهر شد، به جانش بیفتیم. در آن زمان تفکر غالب این بود که در دفاع از سرزمین تفاوتی میان زنان و مردان نیست و جالب اینکه مردها هم نمیگفتند چرا شما ماندهاید؟!
ما آدمهای خیلی معمولیای بودیم، ولی دفاع از سرزمین چیز دیگری بود.» رقیه بر اثر خمپارهای مجروح میشود و حالا جزو زنان جانباز است. زنی که بعدها در کنار پزشکی ورزش را دنبال و زنان بسیاری را وارد ورزش کرد.
#رقیه_تدین
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti