🌹#من_زنده_ام 🌹
#قسمت_شصت_و_چهارم
مساجد شهر خالی نمی شدند و تمام در و دیوار شهر از اعلامیه ی ترحیم قربانیان سینما رکس پر شده بود.
سال ۱۳۵۷ ماه مهر و مدرسه و کتاب و معلم و مشق با شعارهای انقلابی مردم که نمی خواستند زیر بار ظلم و زور باشند در شهر کارگری و نفتی آبادان آغاز شد. با مرگ این ۳۷۷ نفر قربانی بیگناه شهر از خواب بیدار شد. بهای بیدار شدنمان چه سنگین بود آنقدر سخت و بد از خواب پریده بودیم که دیگر هیچ قدرتی نمی توانست ما را خواب کند یا چشم هایمان را ببندد. هر شب در حسینیه ی اصفهانیها با وجود حکومت نظامی و تذکرات مکرر مأموران ساواک همراه با مردم داغدیده تجمع می کردیم و در پایان به خیابانها ریخته و با شعارهای آتشین عوامل رژیم را رسوا می کردیم.
خانه ی بی بی معروف بود به حسینیه ی سید الشهدا می گفت: خشت اول این خانه با تربت کربلا ساخته شده.
وقتی بابا بزرگ به زیارت کربلا مشرف شده بود، یک انگشتر شرف الشمس به عنوان سوغات برای آقا و یک مشت خاک کربلا برای آورده بود در آن پنجاه متر زمین سه تا اتاق شش متری ساخته و بالای سر در آن خانه نوشته بود هذا من فضل ربی در آن خانه ی پنجاه متری هر سال ده شب عاشورا مراسم روضه و گهواره ی علی اصغر(علیه السلام) و حجله ی قاسم و علم سیدالشهدا برگزار میشد. سه دیگ حلیم می گذاشتند و نوحه خوانی و سینه زنی و سنج و دمام با شور و حرارت برقرار بود. حسینیه ی بی بی پاتوق نوحه خوانها و سینه زنهای ماهر شده بود. سقای سیدالشهدا هم نمی گذاشت کسی از آن کوچه تشنه لب عبور کند. اخلاق خوش و نفس گرم خاندان بیبی خانه ی بی بی را خیمه گاه عزای امام حسین و خاندانش کرده بود یواش یواش بوی محرم و غربت حسین (علیه السلام) و کربلا میآمد محرم فرصتی بود تا دردهایمان را به دردهای کربلا پیوند بزنیم و با این درد جامه ی دین و انقلاب به تن کنیم.
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄