#ژنرالهای_جنگ_اقتصادی
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_سی_ام
اینقدر هیجان زده بودم که از در ورودی تا نشستن و استراحت کردنش همه ماجراها را تعریف کردم و یه دور کل کتاب رو براش مرور کردم.
محمد هم کامل گوش داد و آخرش گفت: من که قبلا هم بهت گفتم خیلی خوشحال میشم....
بعد از چند لحظه حالتم کمی عوض شد و مستاصل گفتم فقط نمی دونم از چه کاری شروع کنم!
مثلا درآمد یه کار بیشتر و علاقم به یه کار دیگه بیشتر!
محمد حرفی رو زد که ختم کلام شد برام !
جالب تر اینکه بعدها فهمیدم ااین حرفها از جملات همون نویسنده کتابه! و اینکه محمد زودتر از من این فرد رو می شناخت برام عجیب بود!
محمد خیلی آروم و شمرده، شمرده گفت به قول استاد ما: اگه ملاک و اولویت اولت پول باشه، باید بدونی یا از شدت سختی مسیر که توی همه ی کسب و کارها هست در جا میزنی و نمیرسی، و یا اینکه بعد از رسیدن بهش، دیگه انگیزه ای برای ادامه دادن نداری!
چون به پول رسیدی یعنی تمام اونچه که هدفت بوده و می خواستی رسیدی!
و دقیقا اینجاست که در اوج رسیدن به آرزوهات تموم میشی مثل یه مرداب!
واین میشه شروع یک سقوط وحشتناک!
اما اگه اولویت و ملاکت هدفی غیر مادی و الهی باشه، و کاری رو شروع کنی که بهش علاقه داری، بخاطر علاقه ات، نه تنها توی هر شرایطی سختی مسیر رو تحمل می کنی، تازه بعد از اینکه به پول رسیدی و درآمدت خوب شد، با انگیزه بیشتری ادامه میدی!
چون هدف و اولویتت فقط پول نبوده که با رسیدن بهش تموم بشه...
میدونی هنوز هم باید تلاش کنی... تلاش کنی تا دست افراد بیشتری بگیری....تلاش کنی تا به هدفت برسی! حرفهاش برای من اتمام حجت شد!
بی خیال بقیه مهارتهام شدم و رفتم سراغ کیک و شیرینی درست کردن که واقعا این کار رو دوست داشتم....
راست می گفت آسون نبود این مسیر ...!
اگه علاقه ام رو انتخاب نمیکردم شاید بارها از شدت سختی و فشار و خستگی کار رو رها میکردم!
ولی با مطالعه و کمک گرفتن از افرادی که این راه رو رفته بودن و یاد گرفتن راه و چاه هر کسب کاری که باید بلد باشه، و مهم تر از همه علاقه و پشتکار و اقدام و انجام دادن چیزهایی که یاد گرفته بودم، نتیجه داشت دیده میشد بعد از مدتها استمرار و تلاش و توکلم در عین ندیدن جواب! اما دست از تلاش برنداشتن برای هدف مقدسم، بالاخره داشت خودش رو نشون میداد!
حالا بعد از دو سال باورم نمیشد که این منم توی یه کارگاه کیک و شیرینی پزی با چندین نفر خانمی که سرپرست خانوار بودن که یکیش هم لیلا بود، مشغول فعالیتیم!
همسرم همچنان مسئول و مدیر اقتصادی خونه ی ماست با فعالیت بیشتر و درآمد خوب و جایگاه یک پدر و همسر مقتدر و مهربان!
من هم با اینکه درآمد خوبی دارم اما از تجربه های گذشتم خوب می فهمیدم و در تمام این مدت حواسم بود و تلاشم رو کردم که اشتباه اول زندگیم رو دوباره تکرار نکنم و توی جایگاه خودم بمونم تا زندگیمون و خودم رو از آسیب و تلخی های قبل حفظ کنم!
در حال حاضر هم با همسر و پسرهام که از اول این راه همراهم بودن، در حال برنامه ریزی برای راه اندازی شعبه های بیشتری هستیم، تا دست افراد بیشتری رو بگیرم چون تا رسیدن به هدفم باید تلاش میکردم ...
هدفی که مقدس بود و رسیدن بهش تا لحظه ی آخر زندگیم براش انگیزه داشتم....
چیزی که توی این سالها مدام برای خودم تکرار کردم مرور اولویت های زندگیم بود که ازشون غافل نشم! البته که هنوز هم برای من نشان راهیست تا گم نشوم میان هیاهوی این دنیا که اگر اولویت ها را گم کنم، مثل خوارج بی بصیرت میشوم و آن وقت به قول بزرگ ما که میگوید: بعضیها احساس دارند، احساس مسئولیّت میکنند، انگیزه دارند امّا این انگیزه را غلط خرج میکنند؛ بد جایی خرج میکنند؛ اسلحه را به آنجایی که باید، نشانه نمیگیرند؛ این بر اثر بیبصیرتی است.
وبصیرت که نبود، هرچه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، خطر بیشتر است؛ اطمینانى دیگر نیست به این آدم بىبصیرت و بدون روشنبینى که دوست را نمىشناسد، دشمن را نمىشناسد و نمیفهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند.
پایان
والعاقبه للمتقین
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
با این ستاره ها راه گمنمیشود
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_سی_ام
نگاهی بهم کرد و گفت: آره درست میگی به قول خانم مائده آدم دوستهایی را انتخاب میکنه که هم فکر وگرایشش باشن منم از این قضیه مستثنی نیستم!
گفتم: فرزانه این حرفها را رها کن به نظرت تفکری که خانوم مائده میگه باید همراه عمل باشه ممکنه به خطا بره حتی با وجود استفاده از عقل؟َ!
خیلی جدی گفت: آره چرا نمیشه! اتفاقا همین دیروز بود یه مطلبی از شهید حاج قاسم سلیمانی خوندم خیلی دقیق به همین نکته اشاره میکرد
گفتم چی بود مطلبش یادت هست؟
رفت سراغ کیفش شروع کرد گشتن گفت: چون نکته ی جالبی به نظرم اومد یادداشتش کردم بذار از رو بخونم اشتباه نگم، حالا اگه بین این همه وسیله پیدا بشه! آهان دیدم ببین حاج قاسم میگه:
تیز فهمی بین این دو راه، که راه حق و راه باطل کدام است، خیلی مهم است. [در قضیه سوریه] خیلیها آمدند به آنها گرویدند، خیلیها هم آمدند این طرف و در مقابل آنها ایستادند.
در ظاهر، دو طرف دو شعار میداد؛ شعار اولی برای حکومت اسلامی بود، حکومت داعش چه بود؟ دولت اسلامی عراق و شام... ما برای مقابله با چه دولتی رفته بودیم. این خیلی فهم میخواهد...
گفتم: وای چه نکته ی مهمی! اسلام در مقابل اسلام!
فهم اینکه کدام اسلام حقه و کدام اسلام باطل چقدر گاهی سخته!
فرزانه سری تکون داد و گفت: سخت هست ولی با فهم انسان می تونه راه را پیدا کنه و میشه تشخیص داد فرق بین حق و باطل ...
مثلا همین جهاد نکاح اصلا با عقل و فطرت آدم جور در نمیاد! یا همین سر بریدن های زنها و بچه های مظلوم و خیلی کارهای باطل دیگه ایی که به نام اسلام میکنن!
گفتم: حرفت درست ولی گاهی با زیبا نشون دادن گناه طرف نه تنها فکر نمیکنه که گناه! بلکه فکر میکنه به بهشت هم میرسه!
فرزانه گفت: من فکر میکنم منابعی هم که دست آدم قرار میگیره مهمه فرض کن ما تو آفریقا بودیم و بین قبیله ی سوسمار پرست! خوب طبیعیه که ما هم همون راه را می رفتیم...
گفتم: قبول ولی خدا به انسان عقل داده حتی به همون آدم آفریقایی!
البته مهمه دنبالش بره یا نه!
فرزانه در حالی که با چشمهاش سقف را نگاه میکردگفت: اینکه عقل هم گفتی تنهایی نمی تونه انسان را به جای خوبی برسونه بدون اهل بیت و قرآن آخرش ناکجا آباده!
هر چند که واقعا جای شکر داره ما تو ایران زندگی میکنیم و وصل به منابع اصلیی هستیم...
یکدفعه نگاهش را از سقف به چشمهای من خیره کرد و گفت:
اما یه چیزی خانم مائده ایرانیه!
و از ایران هم رفته سوریه!
و از اون روزهاش با جهاد سخت ولی شیرین یاد میکنه! واقعا چطور تونسته؟
هنوز برام حل نشده با اینکه دو جلسه باهاش صحبت کردیم جز اینکه بیشتر گیج شدم چیزی دستگیرم نشد؟؟!
#سیده_زهرا_بهادر
ادامه ی داستان در کانال
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
تشییع امام حسن(ع).mp3
9.17M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🟢ماجرای بیاحترامی دشمنان، به پیکر بی جان امام حسن مجتبی(ع)
🔵 امام حسین(ع) به جوانان بنی هاشم فرمودند: دست نگه دارید! بردارم وصیت کرده است که امروز خونریزی نشود...
#امام_حسن_مجتبی
#قسمت_سی_ام
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀