eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
13 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
👌 ✍گاوزبان ۲ ق.م ✍بهار ریحان ۱ ق.م ✍بهار نارنج ۱ ق.م ✍اسطوخو‌دوس ۱ ق.م ✍نعناع ۱ ق.م ✍ ۱ ق.م از ترڪیب را با ۱ فنجان آب دم کرده و بعد از صاف کردن میل ڪنید 🍏 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡. ࢪو؎ تـُو כیـכن بھ صُبح؛ ࢪوز نـمایـכ ٺـمــامـ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ 🆔 @banoye_taraz
♡• آنچھ قسمتِ تُـوست از ڪنارِ تُـو نخواهد گذشت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ 🆔 @banoye_taraz
به جز از علی نباشد به جهان گره گشایی ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
....♥️ شـــدم از عـشـــق تــو شـیـــدا ڪجـایے؟! بـه جـان مــیـجـویـمــت جــانـان ڪجـــایے؟! ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
اول عشق خودت هستی و آخر، حرمت نرود قطع یقین عمر، هدر، در حرمت السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
نمکدان را که پُر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی حال آنکه بدونِ نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست، ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد! مراقب نمک های زندگیتان باشید ساده و بی ریا و همیشه دم دستتان هستند ولی روزی اگر نباشند وای بر سفره زندگی ! ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
♡. خوشتراز دورانِ ؏شق ایامـ نیست بامدادِ عاشقــــان را شـامـ نیست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ 🆔 @banoye_taraz
همای رحمت_۲۰۲۳_۰۲_۰۱_۰۰_۴۹_۳۳_۸۷۱.mp3
6.49M
♡• علۍ‌اے‌هماے‌رحمت.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای وای از دست این دختر بچه‌ها!! نمازت باطل شد، چرا نمی‌ری سجده🤣 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
🔺پوستر | انقلاب اسلامی ایران 🔸 پوستر "دستاوردهای انقلاب اسلامی از نگاه بین الملل" ⬅️پایگاه اینترنتی نشریه دیلی نیوز : براساس تحقیقات شرکت «ساینس متریکس»، خروجی و یافته‌های علمی در ایران یازده برابر سریع‌تر از میانگین جهانی رشد کرد که سریع‌ترین روند رشد علمی در میان همه کشورهای جهان به شمار می‌رود...❤️ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
🔺 | انقلاب اسلامی ایران 🔸 اینفوگرافیک "دستاوردهای انقلاب اسلامی از نگاه بین الملل...❤️ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ حضرت عشق کرم نما و فرود آ 🌍 دل‌آرام جهان، آرزوی من یاصاحب‌الزمان...❤️ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹مردی سینی بزرگی بر سر داشت که روی آن ظرف های زیادی چیده شده بود. آن ظرف ها مال حاکم شهر بود و مرد، می خواست آنها را به قصر ببرد. در راه مردی بیکار را دید و به او گفت : ‌« ای جوان! این سینی را برای من بیاور تا در عوض پندی به تو بیاموزم. » جوان که آن مرد را می شناخت و می دانست که یکی از خدمتکاران حاکم است، به ناچار قبول کرد. سینی را از او گرفت و روی سر خود گذاشت و به راه افتاد. مدتی که گذشت، سینی را بر زمین گذاشت و گفت :‌ « آن پند را بگو تا کمی خستگی در کنم و برویم. » مرد گفت : « اگر کسی به تو گفت حمالی ارزان تر از تو سراغ دارد، باور نکن. » جوان از شنیدن این حرف خنده اش گرفت و سینی را روی سرگذاشت و به راه افتاد، اما این بار طوری با عجله راه رفت که سینی از روی سرش افتاد و تمام ظرف ها شکست. خدمتکار حاکم بر سر خود زد و گفت : « چه کردی جوان؟ » جوان گفت : « صبر کن! من هم می خواهم پندی به تو بدهم. اگر کسی به تو گفت که از این ظرف ها حتی یک دانه اش سالم مانده است، باور نکن. مگر تو نمی دانستی که حمّال ارزان دست و پا چلفتی است؟ » مرد خدمتکار با ناراحتی پیش حاکم برگشت و جوان به دنبال کار خودش رفت...❤️ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mahmoud Karimi - Bebar Ey Baroon (128).mp3
5.06M
امشب جون همه بر لبِِ روضه خون مادرِ زینب... 💔 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرامش است عاقبتِ اضطراب ها.🌱 حالِ‌ آدم‌‌ها رو به‌ موقع بپرسید همه خسته‌ ایم . . گاهی همین یک حالت چطوره ی ساده نقطه امن و آرامش آدم‌ هاست که مثلِ نفس احتیاجه و شنیدنش یک دنیا حالِ خوب به تو میده.🌱 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به تو می اندیشم... 💕 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 گاهی مواقع افراد نسبت به همسر خود یا دلخوری پیدا کرده و نمی‌توانند به راحتی خود را ببخشند. در اینگونه مواقع یکی از چیزهایی که حالتان را می‌دهد و می‌تواند را از بین ببرد این است که نقاط همسر و یا خوشِ با هم بودن را مرور کنید. مثلا به یا فیلمهایی که مربوط به لحظات خوش شما بوده است نگاه کنید تا بهانه‌ای برای شدن دلتان شده و عاملی برای برقراری ارتباط دوباره و تازه گردد. ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
احترام به مادر؛ عشق به همسر ✍️ مرد باید در زندگی برای رفع حساسیت‌ها، حدوسط و میانه‌روی را در نظر بگیرد؛ هم احترام به مادر و هم عشق به همسر. ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹یادت باشه 🍃بخش اول زندگی نامه 🍃فصل پنجم صدشعر خوانده ایم که قافیه اش چشم توست 🍃برگ چهل و ششم حمید روی مبل نشسته بود و مشغول مطالعه کتاب «دفاع از تشیع» بود ، محاسنش را دست می کشید و سخت به فکر فرو رفته بود ، آن قدر در حال و هوای خودش بود که اصلا متوجه آبمیوه ای که برایش بردم نشد ، وقتی دو سه بار به اسم صدایش کردم تازه من را دید ، رو کرد به من و گفت :« خانوم هر چی فکر می کنم می بینم عمر ما کوتاه تر از اینه که بخوایم به بطالت بگذرونیم ، بیا یه برنامه بریزیم که زندگی متاهلیمون با زندگی مجردی فرق داشته باشد »،پیشنهاد داد هم صبح ها و هم شب ها یک صفحه قرآن بخوانیم ، این شد قرار روزانه ما ، بعد از نماز صبح و دعای عهد یه صفحه از قرآن را حمید می خواند یک صفحه را هم من ، مقید بودیم آیات را با معنی بخوانیم ، کنار هم می نشستیم ، یکی بلند بلند می خواند و دیگری به دقت گوش می کرد . پیشنهادش را که شنیدم به یاد عجیب ترین وسیله ی جهازم که یک ضبط صوت بود افتادم ، زمانی که خانه خودمان بودیم یک ضبط صوت قدیمی داشتیم که با آن پنج جزءقران را حفظ کرده بودم ، مادرم هم برای خانه مشترکمان به عنوان جهاز یک ضبط صوت جدید خرید تا بتوانم حفظم را ادامه دهم . هر کدام از دوستان و آشنایان که ضبط صوت را می دیدند می گفتند « مگه توی این دوره و زمونه برای جهاز ضبط هم می دن ؟!» بعد از ازدواج برای شرکت در کلاس حفظ قرآن فرصت نداشتم ، اما خیلی دوست داشتم حفظم را ادامه بدهم ،مواقعی که حمید خانه نبود هنگام آشپزی یا کشیدن جاروبرقی ضبط صوت را روشن می کردم و با نوار استاد پرهیزگار آیات را تکرار می کردم ،گاهی صدای خودم را ضبط می کردم ، دوباره گوش می دادم و غلط های خودم را می گرفتم ، به تنهایی محفوظاتم را دوره می کردم و توانستم به مرور حافظ کل قرآن بشوم . برای حمید حفظ قرآن من خیلی مهم بود ، همیشه برای ادامه حفظ تشویقم می کرد و می پرسید :«قرانت را دوره کرده ای؟ این هفته حفظ قرآن را کجا رسوندی ؟ من راضی نیستم بخاطر کار خانه و آشپزی و این طور کار ها حفظ قرآنت عقب بیفته»،کم کم حمید هم شروع کرد به حفظ قرآن ، اولین سوره ای حفظ کرد سوره جمعه بود ، از همه سوال و جواب می کردیم ، سعی داشتیم مواقعی که با هم خانه هستیم آیات را دوره کنیم، در مدت خیلی کمی حمید پنج جزء قرآن را حفظ کرد. یک ماهی از عروسی گذشته بود که حسن آقا ما را برای پاگشا شام دعوت کرد ،در حال آماده شدن نگاهم به حمید افتاد که مثل همیشه با حوصله در حال آماده شدن بود، هر بار برای بیرون رفتن داستانی داشتیم ، تیپ زدنش خیلی وقت می گرفت ، عادت داشت مرحله به مرحله پیش برویم ، اول چندین بار ریشش را شانه زد ، جوراب پوشیدنش کلی طول کشید ، چند بار عوض کرد تا رنگش را با پیراهن و شلواری که پوشیده ست کند بعد هم یک شیشه ادکلن را روی لباس هایش خالی کرد . نگاهم را از او گرفتم و حاضر و آماده روی مبل نشستم تا حمید هم آماده شود ، بعد از مدتی پرسید :« کشتی منو با این تیپ زدنت آقای خوش تیپ ، بریم دیر شد »،اما سریال آماده شدن حمید همچنان ادامه داشت ، چندین بار کتش را عوض کرد ، پیراهنش را جابه جا کرد و بعد هم شلوارش را که می خواست بپوشد روی هوا چند بار محکم تکان داد ، با این کارش صدایم بلند شد که : « حمید گرد و خاک راه ننداز ، بپوش بریم ». بار ها می شد من حاضر و آماده سر پله ها می نشستم ، جلوی در می گفتم :« زود باش حمید ، زود باش آقا !». در نهایت قرار گذاشتیم هر وقت می خواستیم بیرون برویم از نیم ساعت قبل حمید شروع کند به آماده شدن ! تازه بعد از نیم ساعت که می خواستیم سوار موتور بشویم می دیدی یک وسیله را جا گذاشته ، یک بار سوییچ موتور، یک بار کلاه ایمنی ، یک بار مدارک ، وقتی بر می گشت باز هم دست بر دار نبود ، دوباره به آینه نگاهی می کرد و دستی به لباس هایش می کشید . بعد از مهمانی عمه هزار تا گردوی پوست تازه به ما داد که فسنجان درست کنیم ، به خانه که رسیدیم گردوها را کف اشپز خانه پهن کردم تا بعد از خشک شدن آن ها را مغز کنم . بگذریم از اینکه تا این گردو ها خشک بشوند حمید بیشتر از صد تایشان را خورده بود، توی پذیرایی جلوی تلویزیون می نشست ، به گردو ها نمک میزد و می خورد .🍂 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا