🔴 #شوکی_از_جنس_تفکّر
💠 بارها دیدهایم که دکتر، بالای سر بیمار، با دستگاه الکترو شوک، حیاتِ مجدّد را به #قلب بیمار هدیه میدهد.
💠 برخی مواقع در زندگی مشترک، قلب زن و شوهر رو به #موت است و با سرطانهای اخلاقی مثل کینه، پر توقّع بودن، سوءظنّ، مشاجره و بدخُلقی، تپش نشاط و آرامش در زندگی آنها #کُند و کندتر میشود.
💠 گاه یک #شوک از جنس تفکّر، حیات و تکاپو را به رگهای زندگی برمیگرداند. یکی از این شوکها، یاد و تفکّر جدی پیرامون #مرگ است. اینگونه بیندیشیم که ممکن است من یا همسرم امروز، روز آخر عمرمان باشد، چشمهای ما #فردا را نبیند و شاید فردا این موقع من یا او، آخرین وداعمان در قبرستان و بالای #مزار یکی از ما باشد. این تفکّر در فراموشی و حتی نابودی دلخوریهای ریز و درشت و کینهها موثر است.
💠 تمرکز جدی و نسبتاً طولانی بر این قضیه، #شوکی است که حال شما را دگرگون خواهد کرد و نتیجهاش این است که سخت نگیریم، از یکدیگر بگذریم و هوای یکدیگر را داشته باشیم.
#عاشقانه
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
#پندانـــــــهـــ
ابلیس وقتی نتواند به کسـی بگوید
"بیا خراب شـو" مدام میگوید:
«تو الان خوب هسـتی»
او را در همین حد متوقـف میکند،
در حالی که این، مرگِ ایمان و
هلاکت انسـان است.
#پای_درس_بزرگان
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
💗در این هیاهـوی زندگی
💗به دنبال کدامین آرامشی هستی
💗تنها راه آرامش تو
💗ألا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ
💗تنها با یاد الله دلها آرام میگیرد..❤️
#آرامش
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹شرایط تغییر می کنه گل قشنگم
بهار نزدیکه
امیدوار بمون پا بگیر بزرگتر شو
کم آوردن سختیارو ببین..❤️
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر زشتی کند دنیـا
بیا تا مهربان باشیم...🕊🌸
اگر پستی کند با ما
بیا تا مهربان باشیم...🕊🌸
اگر آرام جان باشد
اگر بارش گران باشد
اگر نا مهربان باشد
بیا تا مهربان باشیم...🕊🌸
اگر دل را بیازارد
سرش سنگ ستم بارد
و در او تخم غم کارد
بیا تا مهربان باشیم...🕊🌸
اگر مهتاب شد پنهان
اگر خورشید شد سوزان
اگر مشکل نشد آسان
بیا تا مهربان باشیم...🕊🌸
اگر گلها ز هم پاشید
دل دریاچه ها خشکید
و مرغان چمن کوچید
بیا تا مهربان باشیم...🕊🌸
خوشی و غم نمیماند
زیاد و کم نمیماند
چو دنیا هم نمیماند
#بیا_تا_قدر_یکدیگر_بدانیم
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌻بیاموزیم که
انسانها همه عاشقند
انسانی که نیاموخته
عشق بورزد،
بیتفاوت است ...
انسانها همه شادند
انسانی که نیاموخته
شادی را لمس کند،
افسرده و غمگین است ..💖
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
❣گفت تمام دارایی ام
همین احساس است
آن هم مال تو ...
گفتم چه احساسی؟
آرام زمزمه کرد :
" دوستت دارم "💕
#یادت_باشه
#دلبر_جانم
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌻چه خوب است
عزیزِ دلِ کسی باشی ؛
بی آن که بخواهی و
برایش تلاشی کنی
من این ساده ترین
حالتِ خوشبختی را
برایتان آرزو می کنم ..❤️
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ميليون ها درخت
در جهان به طور اتفاقی
توسط سنجابهايی کاشته شدند
که دانه هایی را خاک کردند
و جای آن را فراموش کردند
خوبی کن و فراموش کن.
روزی رشد خواهد کرد.❤️
#تلنگر
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹گاهی کودک باش جدی بودن را فراموش کن کودکان آرامش
بیشتری دارند..
بزرگ تر که میشوی زیباتر
سخن میگویی
ولی احساس وطراوتت
را از دست می دهی!!
کودک بودن کوچک
بودن نیست، لذت بردن است..❤️
#زنگ_تفکر
#ماه_شعبان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
22.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹اَزفِراقِتواَگَردِقبُڪُنَمنیستعَجیب
اینعَجیباَستڪهمَنزِندهبِمآنَمبیتو❤️
#ماه_شعبان
#عزیزم_حسین
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلیپ نوشت | یک ثروت ملی
🔻 رهبر انقلاب در دیدار اخیر: این راهپیمایی ۲۲بهمن امسال که حالا جلوی چشممان است دیگر. کجای دنیا چنین چیزی وجود دارد؟... برای یک مسئلهی سیاسی چهل و چند سال مردم پشت سر هم در شرایط غالباً سخت هوا و شرایط سخت فضایی سرمای زمستان، گاهی برف، مردم این جور حضور پیدا کنند هر سال پشت سر هم. این خیلی چیز عجیبی است. ما عادت کردهایم واقعاً.
🔉 از لحاظ کثرت جمعیت از لحاظ تنوع جمعیت. نسلهای گوناگون. پیرزن و پیرمرد پشت خمیده. نوجوان نورسیده. انواع و اقسام آدمها با انواع و اقسام سلائق، همه شرکت میکنند این مردمند دیگر. پشتوانهی مردمی یعنی این. بنیهی مردمی یعنی این. خب. این یک ثروت ملی است.
🎁 این را جمهوری اسلامی دارد. این یک ثروت ملی است. فقط که نباید افتخار کنیم به ثروت ملی. در قبال ثروت ملّی وظیفهای وجود دارد و آن حفظ و ازدیاد است. ۱۴۰۱/۱۲/۴❤️
#امام_زمان
#ماه_شعبان
#لبیک_یا_خامنه_ای
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹یادت باشه
🍃بخش اول
زندگی نامه
🍃فصل هفتم
بیا در جمع یاران یار باشیم
🍃برگ هفتاد و یکم
زیاد مایل نبود حرف بزند اصرار مرا که دید گفت: « راستش یه مستمندی معمولاً سر کوچه می ایسته،من هر بار از کنارش رد بشم سعی می کنم بهش کمک کنم،اما امشب چون پول همراهم نبود خجالت کشیدم که اون آقا را ببینم و نتوانم بهش کمک کنم،برای همین کل کوچه را دور زدم تا از سمت دیگه برگردم خونه که این مستمند رو نبینم شرمنده نشم!».
از این کارهایش فیوز می پراندم ،این رفتارها هم حس خوبی به من میداد هم ترس و دلهره در وجودم ایجاد می کرد ،احساس خوب از اینکه همسرم تا این حد به چنین جزئیاتی دقت نظر دارد و دلهره از اینکه حس میکردم شبیه دونده هایی هستیم که داخل یک مسابقه شرکت کرده ایم،من افتادن و خیزان مسیر را میروم ولی حمید با سرعت از کنار من رد می شود،ترس داشتم که هیچ وقت نتوانم به همین سرعتی که حمید دارد پیش می رود، حرکت کنم.
داشتیم شام میخوردیم ولی تمام حواسم به حرفهایی بود که با دوستم زده بودیم،سر موضوعی برای یک بنده خدایی سوء تفاهم به وجود آمده بود،از وقتی که دوستم پشت تلفن این مسئله را مطرح کرد نمی توانستم جلوی ناراحتی خودم را بگیرم،وسط غذا حمید متوجه شد،نگاهی به من کرد و گفت: « چیزی شده فرزانه ؟سرحال نیستی؟»،گفتم :« نه عزیزم چیز مهمی نیست ، شامتو بخور»، با مهربانی دست از غذا خوردن کشید و گفت: « دوست داری بریم تپه نورالشهدا؟».
هر وقت اتفاقی پیش می آمد که من از حرف یا رفتار کسی ناراحت می شدم حمید متوجه دلخوری من می شد ولی اصرار نداشت برایش کل ماجرا را تعریف کنم ،اعتقاد داشت اگر یک طرفه تعریف کنم غیبت محسوب می شود چون طرف مقابل نیست از خودش دفاع کند،برای اینکه من را از این فضا دور کند با هم به تپه نورالشهدا میرفتیم.
سوار موتور راهی فدک شدیم،کنار مزار شهدای گمنام نشستیم،کمی گریه کردم تا آرام بشوم ، حمید بدون اینکه من را سوال پیچ کند کنارم نشست ،گفت:« تورو به صبر دعوت نمی کنم،بلکه به رشد دعوتت می کنم،نمیشه که کسی مومن را اذیت نکنه،اگر هم توی این ناراحتی حق با خودته سعی کن از ته دل و بی منت ببخشی تا نگاهت نسبت به اشخاص عوض نشه و احساس بدی بهشون نداشته باشی،اگه تونستی این مدلی ببخشی، این باعث میشه که رشد کنی»، بعد هم با همان صدای دلنشینش شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا،حال و هوایم که عوض شد دوری زدیم،بستنی خوردیم کلی شوخی کردیم بعد هم به خانه برگشتیم.
اواخر دی ماه حمید به یک ماموریت ده روز رفته بود ، کارهای خانه را انجام دادم و حوالی غروب راهی خانه پدرم شدم ، حال و حوصله خانه بدون حمید را نداشتم ، هنوز چای تازهدمی که مادرم ریخته بودم نخورده بودم که برف شروع به باریدن کرد ، یادخانه خودمان افتادم ، سقف خانه نم داده بود موقع بارندگی آب چکه چکه داخل اتاق می آمد .
کمی که گذشت حسابی نگران شدم به پدرم گفتم :« باید برم خونه ، میترسم با این بارندگی آب کل زندگی رو ببره» ، بابا گفت :« حاضر شو خودم می رسونمت » ، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم،به خاطر بارش برف همه خیابان ها از شدت ترافیک قفل شده بود، نزدیکی های خانه که رسیدیم از ماشین پیاده شدم با این وضعیت ترافیک بهتربود خودم را زودتر به خانه برسانم،به سمت خانه دویدم، وقتی رسیدم تقریباً کل فرش اتاق خیس آب شده بود، از سقف خانه مثل شیر سماور آب می آمد،تمام آن شب مرتب ظرف می گذاشتم وقتی که ظرف پر آب میشد در حیاط خالی می کردم،دست تنها خیلی اذیت شدم،ته دلم گفتم:« کاش حمید بود،کاش آنقدر تنها نبودم»، اشکم حسابی در آمده بود ولی آن چند روز خانه را ترک نکردم.
حمید وقتی از ماموریت آمد و وضعیت را دید خیلی ناراحت شد ، سرش را پایین انداخته بود خجالت میکشید ، دوست نداشتم حمیدرا در حال شرمندگی ببینم ، به شوخی گفتم:« من تازه دارم توی این خونه مرد میشم اون وقت تو ناراحتی؟»، فردای روزی که از ماموریت آمد به کمک صاحب خانه سقف را ایزوگام کردند تا خیالمان از برف و باران راحت باشد.
کار ایزوگام که تمام شد حمید پیشنهاد داد برویم چهار انبیا ، پاتوق همیشگی باهمان حیاط باصفا ضریح چشمنواز ، نیم ساعتی زیارت کردیم و بعد با هم از آنجا بیرون آمدیم.🍂
#رفیق_شهیدم
#حمید_سیاهکالی
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹زندگی کوتاه تر از آن است که…
به خصومت بگذرد!
و قلب ها گرامی تر از آنند…
که بشکنند
فردا طلوع خواهد کرد!
حتی اگر نباشیم!
شبتون بخیر...❤️
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌾مثل گندم باش!!
🌾زیر خاک می بَرندش
🌾بازمی روید پُرتر،
🌾زیر سنگ می بَرندش
🌾آرد می شود پُربهاتر،
🌾آتش می زنندش
🌾نان می شود مطلوب تر،
🌸🍃"ذات" باید ارزشمند باشد.🍃🌸
#دو_کلمه_حرف_حساب
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹دلت ...
به خدا...
قرص باشد...❤️
#خدا_جوونم_عاشقتم
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz