eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
3.8هزار ویدیو
13 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹یادت باشه 🍃بخش اول زندگی نامه 🍃فصل دهم نشسته خاک مرده ای به این بهار زارمن 🍃برگ صدو سیزدهم جریان بعد از شهادت آن قدر سخت است که قابل مقایسه با تدفین و آخرین دیدار ها در معراج نیست ، بار ها پیش خودم گفته ام اگر قرار باشد حمید زنده شود و دوباره به شهادت برسد هیچ وقت برای شهادتش گریه نمی کنم چون اتفاقات بعد از شهادت به مراتب جان سوزتر از این فراق است ، روز هایی بوده که مریض بودم و چشمم به در خشک شده ، دوست داشتم تا خود حمید بیاید و فقط یک لیوان آب به دستم بدهد ولی این ها فقط حسرتش برای من مانده است . هنوز نتوانسته ام خودم را با این شرایط وفق بدهم ، روز های خیلی سختی به من گذشت ، روز هایی که با یک صدا ، یا یک یادآوری خاطره ، با دیدن یک زن و شوهر کنار هم بی اختیار گریه کردم ، روز هایی که همه چیز خاطره حمید را به یادم می انداخت از شنیدن مداحی هایی که دوست داشت گرفته تا بوی عطرهایی که می زد . روز هایی که حرف های خیلی تلخی شنیدم ، این که حمید برای پول رفته ، این که شما حقوقتان از نظر شرعی مشکل دارد چون حمید برای ایران شهید نشده است ، حرف هایی که هر کدامشان مثل نمک روی زخم ، وجود مرا به آتش می کشد ، هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند در برابر پول چنین کاری بکند ، این که همسرت دیگر نباشد ، فقط توی خواب بتوانی او را ببینی ، وقتی بیدار می شوی نبودنش آن قدر آزارت بدهد که دوست داشته باشی فقط بخوابی و او را دوباره در خواب ببینی ، ولی تا کجا ؟ تا کجا می شود فقط خواب بود و خواب دید ؟!. سختی همه این حرف ها و رفتارهای غیر منصفانه یک طرف نبودن خود حمید یک طرف ، حسرت این که یک بار عمه و پدر حمید را خوشحال ببینم روی دلم مانده است ، هر وقت به خانه پدری حمید می روم همه خاطراتم از دوره بچگی تا روز های آخر جلوی چشم هایم می آید ، از اول تا آخر گریه می کنم . گاهی از اوقات حس می کنم حمید شهید نشده ، فکر می کنم شاید من گمش کرده باشم ، با قاب عکسش صحبت می کنم ، کفش هایش را می پوشم و راه می روم ، صدای موتور می آید فکر می کنم حمید است که برگشته است ، آیفون را که بر می دارم منتظرم حمید پشت در باشد ، از کوچه که رد می شوم می ایستم شاید حمید هم از سر کوچه پیدایش بشود ، شب های جمعه ساعت یازده منتظر هستم زنگ خانه را بزند و بگوید :« رفته بودم هئیت ، جلسه طول کشید برای همین دیراومدم ». وفکر هایی که هیچ وقت دست از سر آدمی بر نمی دارد :« عزیزی که به خاک سپردی استخوان شده یا نشده ؟ درد کشیده یا نکشیده؟ وقتی هوا گرمه نگرانی ، وقتی که برف میاد بند دلت پاره میشه نکنه سردش بشه ، نکنه بارون اذیتش کنه » ، با اینکه می دانی همه چیز تمام شده و روح از بدن رفته است ولی تعلق خاطری که داری هیچ وقت کهنه نمی شود ، یک حالت بهت زدگی که حتی نمی دانی کجا شهید شده است و به این زودی هم امکان ندارد به آنجا بروی. با همسران شهدای مدافع حرم که به سوریه رفته بودم وارد فرودگاه دمشق شدیم،از همان ورودی فرودگاه حال همه ما بدشد،پیش خودم گفتم:«حمیدمن،این ورودی رو اومده،ولی هیچ وقت خروجی رو برنگشته». پروازها همه نیمه شب انجام می شد،داخل فرودگاه صندلی نبود،هرگوشه همسریکی از شهدای مدافع حرم چادر روی سرش کشیده بودو گریه می کرد،داخل خیابان ها که قدم برمی داشتیم دنبال نشانه ای از عزیزانمان بودیم،حتی نمی دانستیم حلب کدام طرف است،همسرانمان لحظات آخر زمینی بودنشان را روی کدام خاک گذرانده بودند.🍂 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙برایت چه بخواهم ✨ز "خـدا" بهتر از اینكه 🌙خودش پنجره باز اتاقت باشد. ✨عشق، محتاج نگاهت باشد 🌙خلق، لبریز دعایت باشد ✨و دلت تا به ابد وصل خدایے باشد 🌙ڪه همین نزدیڪی‌ست..❤️ 🌙✨شبتون آروم✨🌙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷زمان به شما نشان خواهد داد... که چه کسی سزوار قلب شماست لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ! از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم. در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم. تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصير غروب جمعه است و بس! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ: ﻣﺪﺭﺳﻪ... ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ... ﮐﺎﺭ... ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ! ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ❤️ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
🎼 @taranesara_net.mp3
4.51M
🌹مناجات علی دیگر ز نخلستان نمی آید...🖤 ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچه از غم هجران تو بر جان من است..💕 🌻شبت سرشاراز آرامش ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا