eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
13 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 دعا راه نجات برای ظهور ⚫️ امام حسن مجتبی علیه السلام در عالم مکاشفه به آیت الله فقیه ایمانی فرمودند : 🔵 در منبرها به مردم بگویید توبه نموده و برای فرج امام زمان( عج) دعا کنند. دعا کردن برای فرج مانند نماز میت واجب کفایی نیست که اگر عده ای انجام دهند از دوش عده ای دیگر ساقط شود بلکه مانند نمازهای پنج گانه است.🌻 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
هدایت شده از مشکات
کلینیک درمان حسادت 12.mp3
11.58M
🌱کلینیک درمان حسادت 12 💛انسان؛ کسیه که حقیقت خودشو شناخته و به احساس عزت و ارزشمندی رسیده. آرزوهاش کوچیک نیست، بلکه به دغدغه های بلند فکر میکنه! ✅این آدم؛ محاله به حسادت آلوده بشه🌻 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
هدایت شده از فقط خودم
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱توی این اربعین برای امام زمانت کم نذار🌻 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
InShot_۲۰۲۳۰۷۳۱_۲۰۵۵۳۳۶۰۹_۳۱۰۷۲۰۲۳.mp3
15.91M
🌱مثل مامان بابا🧔🏻‍♂🧕🏻 ༺◍⃟🏴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: آشنایی کودکان با مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل دهم 🌱برگ بیست و ششم کنار رودخانه خانه های بزرگ اشرافی بود که زیباترین شان دارالحکومه بود. هرچه از رودخانه فاصله می گرفتی خانه ها کوچک تر می شد تا آنکه خانه های بزرگ سنگی، جای خود را به خانه های کوچک و خشت و گلی می داد. دارالحکومه میان باغی سرسبز و خرم بود. دو نگهبان قدبلند و سیاه چرده بیرون از درِ چوبی و بزرگ باغ، نگهبانی می دادند. میان آن دو ، مرد میانسال و کوتاه و چاقی روی چهارپایه ای نشسته بود. اسمش《سندی》بود. شکم بزرگ و برآمده ای داشت که توی ذوق می زد.انگار خمره ای کوتاه را بغل کرده بود. سال ها بود که روی آن چهار پایه می نشست ‌نزدیک شدم و سلام کردم. جوابم را نداد. با گردش انگشتان کوتاهش اشاره کرد که چه می خواهم. خیلی خلاصه آنچه را اتفاق افتاده بود برایش گفتم. با اکراه برخاست. از بس عرق کرده بود، لباس به پشتش چسبیده بود. آن را از بدنش جدا کرد و لنگان لنگان به طرف در رفت. روی در، که بست های فلزی و گل میخ های درشتی داشت، دریچه کوچکی بود. حلقه روی دریچه را سه بار کوبید‌. دریچه باز شد.توانستم قسمتی از صورت یک نگهبان خواب آلود را ببینم. در را باز کن. این جوان، زرگر است. این طور که می گوید قرار است برای همسر و دختر حاکم، چیزهایی بسازد. به این ترتیب بود که زبانه ای فلزی به خشکی از میان چفت هایی گذشت. در بر پاشنه چرخید و دارالحکومه به رویم آغوش باز کرد. لحظه رویایی فرا رسیده بود که من می توانستم ایوان ها و سرسراهایش را ببینم. از کودکی آرزو داشتم که از نزدیک دارالحکومه و آدم هایش را ببینم. پدربزرگ می گفت:《گرچه دارالحکومه حلّه، مانند قصرهای افسانه ای هزارویک شب نیست، ولی آنقدر زیبا هست که آدم را به یاد قصرهای بغداد بیندازد.》 سندی با گوشه دستار، عرق پشت گردن و طوق غبغبش را خشک کرد. بیخ گوشم آهسته غرّید:《کارت را خوب انجام بده تا انعام خوبی بگیری. آن وقت سکه ای هم به من خواهی داد.》دهانش بوی سنگ پای حمام می داد. خودش می دانست، چون مشغول جویدن چند برگ نعنا بود. آب سبز رنگی میان دندان های پوسیده و لب تیره اش نمایان بود. وقتی با دست به داخل روانه ام می کرد، لبخندی زد که نه زیبا بود و نه دوستانه. در با همان سروصدا بسته شد. باغ در نگاه اول، بسیار زیبا بود. درختان بلند و تنومند با چترهای بزرگی از شاخه و برگ ، از تابش آفتاب به زمین جلوگیری می کردند. حلّه و اطراف آن،پر از نخلستان بود، ولی در باغ دارالحکومه تنها چند نخل، در میان انواع درختان دیگر دیده می شد. راهی که از میان درختان به طرف ساختمان دارالحکومه می رفت، سنگ فرش بود. خدمتکاری که مرا همراهی می کرد، انگار گنگ بود. با اشاره دست، راهنمایی ام می کرد. بعد از پایان سنگ فرش به آبنمای زیبایی رسیدیم. آب زلالی وارد حوض های کوچک و بزرگ می شد وتوی جویی می ریخت که میان درختان ناپدید می شد. بلندی و اندازه حوض ها فرق داشت. بعضی توی بعضی دیگر بودند. بزرگترین حوض چند اُردک داشت. تصویر لرزان ایوان ورودی، توی حوض ها افتاده بود. کنار آبنما، چند نفری روی پله‌ ها نشسته بودند و حرف می زدند. چند نفر دیگر هم در گوشه و کنار باغ، روی تخت های چوبی لمیده بودند.🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹مسابقه کتابخوانی ویژه محرم و صفر با محوریت آشنایی باسیره وتاریخ زندگی ائمه کتاب انسان ۲۵۰ساله از سخنان مقام معظم رهبری هرشب یک سؤال یک برنده و اهدای جوایز نقدی @ciahkale 👈 👈آیدی سیاهکالی 👈دوستان عزیزم تنهاتاساعت ۱۰شب فرصت ارسال پاسخ سؤال شب قبل را دارید بعدازاین ساعت پاسخ شما پذیرفته نخواهد شد.🌻 ۶۰شب ۶۰سؤال ۶۰برنده نشربنرمسابقه با شما مخاطبین خاص🌻 ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7