نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی: بزرگترین شکست تاریخ اسرائیل را از حماس خوردیم
🔹ایهود باراک: نتانیاهو نه اعتماد مردم را دارد نه اعتماد ارتش را. اگر اسرائیل میخواهد حماس را شکست دهد، چارهای جز حملۀ زمینی به غزه ندارد.
🔹حملۀ حماس بزرگترین شکستِ تاریخ اسرائیل بود؛ چون تلآویو نتوانست از آن جلوگیری کند و برای محافظت از اسرائیلیها دیر نیرو فرستاد.🍂
#امام_زمان
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🎤 تحلیل و تبیین | راهبرد «قتل عام» به خیال ترمیم «شکست ترمیمناپذیر»
🖼 پرونده: شکست غیرقابل ترمیم
🎤 بررسی ابعاد عملیات طوفان الأقصی در گفتوگو با آقای ناصر ابوشریف نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران
🔹در عملیات طوفان الاقصی، اسرائیل شکست بزرگی را متحمل شد و به مرز فروپاشی رسید و الان کاری که انجام میدهد صرفاً قتل عام در پاسخ و تلاش برای از بین بردن این تصویر و این چهره شکسته شده است.
🔹 اکنون آنچه اسرائیل انجام میدهد صرفا قتل عامهایی است که غرب از آن حمایت میکند. این نیز فروپاشی تمام ارزشهای اخلاقی و انسانی در برابر تمام جهانیان است. یک ملت از بین برده می شود و انواع جرایم ضد بشریت و ضد انسانیت صورت میگیرد که همه آنها ضبط، عکسبرداری و به طور زنده در سراسر جهان پخش میشوند. سقوط تمام ارزشهای اخلاقی، بی آبرویی برای دولتهایی که دموکراسی را میستایند، یک دروغ آشکار و واضح.
🔹 برنامهریزی، آموزش، اجرا و رهبری عملیات طوفان الاقصی، همه کار فلسطینیها و برای اهداف فلسطینیهاست.🍂
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خاله فرشته و پری کوچولو 🌸
همراه شما در جشن تکلیف و...
✅مربی کودک و نوجوان
✅از مربیان برگزیده کشوری« جشن تکلیف»
✅۱۸سال سابقه
۰۹۱۹۶۶۵۳۵۱۰
کانال «بانوی ماه»🧕🌙
https://eitaa.com/banooyemah61
🔰 حدیث نصب شده در محل سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار صبح امروز جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور. ۱۴۰۲/۷/۲۵
🔹 رسولخدا(صلیالله علیه و آله وسلم):
العِلمُ رَأسُ الخَیرِ کُلِّه
- بحار الأنوار -
🔸 دانايى رأس همه خوبيهاست🌺
#امام_زمان
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
📣 رهبر انقلاب، صبح امروز: بمبارانهای غزّه باید فوراً قطع شود.❤️
#امام_زمان
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: اگر جنایت رژیم صهیونیستی ادامه پیدا کند کسی نمیتواند جلوی مسلمانان و نیروهای مقاومت را بگیرد. 🍂۱۴۰۲/۷/۲
#امام_زمان
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب، صبح امروز: دولت غاصب صهیونیستی باید محاکمه شود. ۱۴۰۲/۷/۲۵
#امام_زمان
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌱وظایف منتظران ظهور
امام صادق علیه السلام : هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد در جایی ننشیند که امامی در آن مذمت شود یا به مومنی اهانت گردد.❤️
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹دلانه
خدایا، یکمحرفبزنیم؟!
خواستم پاتوقم بشه مسجد و زیارتگاه...هردفعه
نشد که بشه):
اومدم حضور قلب داشتهباشم، هردفعه حواسم پیهرچیزۍ رفت، جز تو!
چیشد که دیگه نگاهم نمیکنی؟ناسپاسیهام؟...دروغ؟...
میشه منم ببخشی؟ تو خیلی مهربون تر از اونی هستی که منو همینجور رها کنیا🍃...مگه نه؟!❤️
#امام_زمان
#به_وقت_عاشقی
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹بِسْمِ رَبِّ الشُّـهَداءِ وَالصِّدیقین
✍سرداران نامدار دفاع مقدس شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف اشرف ؛ فرمانده قرارگاه حمزه ؛ فرمانده نیروی هوایی سپاه ؛ فرمانده نیروی زمینی سپاه
🔹تولد : 1337 نجف آباد
🔸شهادت : 1384 سانحه هوایی سقوط هواپیمای فالکن نزدیک ارومیه
🌹مزار : اصفهان
🔹شهید احمد کاظمی یکی از فرماندهان ارشد آزادی سازی خرمشهر بود که در سال 1384 به همراه تعدادی از سرداران ارشد سپاه در سانحه هوایی سقوط هواپیمای داسو فالکن 20 در نزدیکی ارومیه به شهادت رسید...
🔸سخنرانی به یاد ماندنی شهید کاظمی در جمع فرماندهان نیروی زمینی سپاه :
🔹ما امروز دریایی از تجربه هستیم ، یه لحظه به خودتون اینو نگید که آمریکا میاد بمب میزنه آمریکا غلط کرد...
🔸آمریکا عراق چه شکلی شکست داده ؟ کی بوده عراق ؟ چه به سرش اومده در عراق ؟
🔹آمریکا در مقابل شما بچهها بدونید و در مقابل وضعیت امروز نیروی زمینی بدانید که خوار و شکست خورده است...
🔸آمریکاییها بالندگی شون به این تجهیزاتشونه ، این تجهیزات تا یک وقتی می تواند به جلو برود در مقابل اراده آدمهایی که برای خدا کار میکنند این شکست میخوره...
🔹شک نکنید در تاریخ بوده این و یه حساب مادی است ولی ما به جای دیگه ای وصلیم.❤️
#امام_زمان
#غزه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
انسان شناسی 125.mp3
11.56M
🌱انسان شناسی ۱۲۵
🌱استادشجاعی
🌱استادمیرباقری
♨️ چرا با اینکه میدونم فلان گناه، تمام املاک بهشتی منو نابود میکنه، باز هم نمیتونم انجامش ندم؟
♨️ چرا با اینکه میدونم بوی گند فلان گناه، فرشتگان همجوار منو آزار میده، نمی تونم خودمو کنترل کنم؟❤️
#زنگ_تفکر
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣بانوی نازنین
و آقای عزیز
تنها میزان عبادات شما،
نشانه تقرب تان به خدا نیست
💓از میان شما؛
کسی به خدا نزدیکتر است که؛
در ابراز عشق به همسرش،
موفق تر باشد❤️
#حس_شیرین_زندگی
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
نظرم با دگران است و دلم،
با دل توست
لذت عشق همین است، که پنهان باشد...💕
#خاص_ترین_مخاطب_قلبم
#دورت_بگردم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
عشق یعنی در میان غصه های زندگی
یک نفر باشد که آرامت کند... 💕
#خاص_ترین_مخاطب_قلبم
#دورت_بگردم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹قصه گو قصه می گوید..❤️
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
InShot_۲۰۲۳۱۰۱۶_۱۸۵۱۳۸۷۸۰_۱۶۱۰۲۰۲۳.mp3
10.8M
🌱شهرادشاه جوانمرد😍
༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد👈 تولدت مبارک کوچولو🎉❤️
#شب_بر_شما_خوش
#تا_صبح_فردا
https://eitaa.com/joinchat/4138992172Cc08262fd95
🌱برگ ۷۶
نمی دانستم چرا آنقدر اصرار دارم آن جوان را بشناسم. شاید می خواستم مطمئن شوم که حماد است.حماد قابل تحمل تر از یک جوان ناشناس بود.حالا که شیعه شده بودم،باز از ریحانه دور بودم. اگر او به دیگری علاقه داشت،کاری از دستم بر نمی آمد.
تقدیر این بود که پدرتان تا دَم مرگ پیش برود و بعد شفا بگیرد.اما ما هم بیکار نماندیم.این افتخار را پیدا کردیم که در راه عملی شدن تقدیر الهی،نقش کوچکی داشته باشیم.آیا تلاش ما بیهوده بود؟باید دست روی دست می گذاشتیم؟حالا هم شاید لازم باشد قدمی برداریم.
پیرزن به من نگاه کرد و لب ورچید. معلوم بود که از حرف های ما حوصله اش سررفته.ریحانه گفت:《حرف شما درست است،ولی فراموش نکنید یک سال طول کشید تا نیمی از خوابم تعبیر شد.از کجا معلوم که تعبیر شدن نیمه دومش، یک سال دیگر طول نکشد؟نباید میوه را قبل از رسیدن چید.احتمال دارد مدتی دیگر،آن جوان،با عشق و علاقه به خواستگاری ام بیاید؛اما حالا چه؟اگر به او بگویم که چنین خوابی دیده ام و درانتظار خواستگاری اش هستم،ممکن است بگوید:دیده ای، خیر باشد!من دیگری را دوست دارم.
امّ حباب نفس زنان آمد و گفت:《کجایی هاشم؟پدربزرگت با تو کار دارد.》
ریحانه به امّ حباب گفت:《واقعا ابونعیم پیرمرد نازنینی است!من از همان کودکی به او علاقه داشتم.》
از مطبخ که بیرون آمدم،امّ حباب آهسته گفت:《متوجه منظور ریحانه شدی؟》
دوباره چی فهمیدی که من نفهمیدم؟
این که گفت:ابونعیم پیرمرد نازنینی است و من به او علاقه دارم.
حوصله حرف هایش را نداشتم.
نه.
منظورش این بود که تو جوان نازنینی هستی و به تو علاقه دارد!
گفتم:《ساکت باش!او منتظر خواستگاریِ حماد است.》
امّ حباب وا رفت و گفت:《مگر ممکن است؟》
از پله ها بالا رفتم و صبر کردم تا ناله کنان و نفس زنان به من برسد.
پیش از آنکه بیایی،داشتیم حرف می زدیم اگر به من علاقه داشت،هرطور بود،اشاره ای می کرد.
ایستاد و عقب گرد کرد.
اگر حرفم را قبول نداری،طوری نیست. الان می روم از خودش می پرسم و تکلیف تو را روشن می کنم.مرگ یک بار،شیون هم یک بار.این جوری نمی شود.
پله ها را پایین آمدم و راهش را سد کردم.
کجا با این عجله؟
کنارم زد تا پایین برود.
تو قبولم نداری،خودم که خودم را قبول دارم.یک کلمه ازش می پرسم:این هاشم بدبخت را می خواهی یا نه؟یک کلام ختم کلام!این همه مقدمه چینی نمی خواهد. پس این همه وقت داشتید حرف می زدید،چی بلغور می کردید؟!
تو مثل دخترها خجالتی هستی و ریحانه، مثل فرشته ها با حیاست.
دستش را گرفتم و مجبورش کردم بایستد. کمک کردم دوباره از پلهها بالا برود.
گوش کن امّ حباب!الان وقت این حرف ها نیست. میوه را نباید قبل از رسیدن چید؛ آن هم با وجود پیرزن مزاحمی که توی مطبخ است.
به نظر من که همین حالا وقتش است. وقتی ابوراجح و دخترش از این خانه رفتند که دیگر فایده ای ندارد. یادت رفته مرا به زور به خانه شان فرستادی تا خبری از ریحانه بیاورم؟!حالا خدای مهربان،آنها را به خانه مان آورده باورت می شود!
برای دلداری خودم گفتم:《باید به خواست خدا راضی باشیم.ما هنوز خدا را به خاطر هدایت شدن مان شُکر نکرده ایم. انسان،زیاده خواه است.باید گوشه خلوتی گیر بیاورم و با امام زمانم حرف بزنم. اگر ریحانه با دیگری سعادتمند می شود،لابد من هم با یکی دیگر خوشبخت می شوم. تو این را قبول نداری؟》
امّ حباب چشم هایش را گرد کرد و گفت:《من قبول دارم،ولی تو را نمی دانم.》
بدون این که منتظر جواب من بماند،به اتاق زن ها رفت.
پدربزرگ کنار ابوراجح و صفوان و حماد نشسته بود و با آنها حرف می زد.با دیدن من اخم کرد وگفت:《ببین ابوراجح چه می گوید!》
اتفاقی افتاده؟
دلش هوای خانه اش را کرده.فکر می کند بودنش در اینجا باعث زحمت ماست.
دلم گرفت.طاقت دوری شان را نداشتم. گفتم:《اگر بروید،این خانه،تاریک می شود.من یکی که دلم می خواهد همیشه اینجا باشید و پدربزرگ و من ،از شما و مهمان ها پذیرایی کنیم.》
پدربزرگ به کمکم آمد و گفت:《اینجا دیگر به خودت تعلق دارد. این اتاق همیشه عطر حضور امام مان را خواهد داشت. تو و خانواده ات دست کم باید یک هفته اینجا بمانید.هاشم راست می گوید.اگر بروید اینجا سوت و کور می شود.》
ابوراجح گفت:《من از این به بعد زیاد به سراغتان می آیم.شما امروز بیشتر از هر وقت دیگر،برای من و مردم حلّه،عزیز هستید.صفوان می خواهد به خانه برود..مسیرمان یکی است. من هم می روم.شما هم باید استراحت کنید. 》
پدربزرگ هرطور بود،برای شام نگه شان داشت .ساعتی پس از شام،ابوراجح برخاست و گفت:《دیگر موقع رفتن است.》
همه برخاستند و پس از تشکر و خداحافظی از اتاق بیرون رفتند.زن ها از اتاقشان بیرون آمدند.قنواء و ریحانه باز کنار هم بودند.حس کردم ریحانه و حماد با دیدن یکدیگر،نگاهشان را پایین انداختند.از پلهها که پایین می رفتیم، حماد به من گفت:《باید در اولین فرصت با تو صحبت کنم.》🍂
#رؤیای_نیمه_شب
https://eitaa.com/joinchat/4138992172Cc08262fd95