eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
12 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل۱۲ 🌱برگ ۴۹ پیرمرد به چشم های درشت برک خیره شد و با صدای آهسته تری گفت:《اگر از من می‌شنوی،بدان که حق با علی است. من در زمان خلیفه‌ی سوم یک سالی در مدینه بودم. همه‌ی این جماعت را می‌شناسم، اما علی چیز دیگری است؛علم و دانش علی،متانت و بزرگ‌منشی علی و زهد و تقوایش را در هیچ کس ندیدم. به همین دلیل است که شنیدیم شما مردم حجاز و عراق با جان و دل با او بیعت کردید. چون فاصله‌ی علی از خلفای پیشین بسیار و به رسول‌الله اندک است. 》 بعد سوهان را به تیغه ی شمشیر کشید و ادامه داد:《البته در شام نباید اسم علی را ببری؛مگر اینکه او را لعن کنی. مواظب جاسوسان معاویه باش و از علی پیش کسی سخنی نگو. 》 برک گفت:《اما در حجاز و عراق،علی به کسی اجازه نمی‌دهد معاویه را لعن کند. 》 پیرمرد گفت:《و این تنها یک دلیل برای برتری علی است. از من می‌شنوید،شما باید خیلی مواظب جان علی باشید تا به سرنوشت خلیفه‌ی سوم،دچار نشود. در شام از بس علیه علی سخن گفته‌اند،برخی متحجران حاضرند بدون هیچ چشم داشتی به کوفه بروند و علی را بکشند!》 این سخن پیرمرد چون پتکی بر سر برک فرود آمد. پیرمرد ناخواسته او و دوستانش را جزء متحجرانی دانسته بود که قصد جان علی را کرده بودند. گفت:《اما می‌دانی که اگر علی در صفین با معاویه مدارا نمی‌کرد و تن به حکمیت نمی‌داد،امروز شام از پیکره‌ی حکومت او دور نمی افتاد. من آن روز خود در صفین بودم و دیدم که صبر و بردباری علی و آن ماجرای قرآن به نيزه کردن معاویه،چگونه سپاه علی را دو پاره کرد و در نهایت معاویه را که شکستن حتمی و سقوط حکومتش قطعی بود،پیروز جنگ گردانید. 》 پیرمرد همان طور که مشغول تیز کردن شمشیر بود،بدون اینکه سرش را بلند کند، گفت:《آفرین به تو جوان!می‌دانستم که دارنده‌ی این شمشیر،باید مرد میدان دیده و کار آزموده ‌ای باشد. 》 بعد شمشیر را مقابل صورتش گرفت و گفت:《این شمشیر به اندازه‌ی کافی تیز بود،با وجود این چنان تیزش کردم که اگر به کمر گاوی ضربتی بزنی،از وسط دو نیم خواهد شد. 》 سپس با دستمال نمدار،تیغه ی شمشیر را تمیز کرد و گفت:《خوب غریبه،نگفتی به چه قصدی به شام آمدی؟ان شاءالله که خیر است!》 برک که جواب این سؤال را از قبل آماده داشت،پاسخ داد:《من قاری قرآنم؛به دعوت یکی از دوستانم به شام آمده‌ام تا چند صباحی به جمعی در حفظ قرآن کمک کنم. 》 پیرمرد با خوشحالی گفت:《چه خوب!من همیشه آرزو داشتم قرآن را حفظ کنم... آیا من هم می‌توانم در جمع شما شرکت کنم؟》 برک پاسخ داد:《خیلی متأسفم که جلسات ما به پایان رسیده و من همین فردا عازم حجاز هستم. 》 بعد شمشیر را به طرف او گرفت و گفت:《ممنونم پدر!خوب تیزش کردید. 》 پیرمرد گفت:《امیدوارم مجبور نشوی از این شمشیر استفاده کنی. 》 برک سرش را آرام تکان داد و پوزخندی زد. برک معاویه را اولین بار در صفین دیده بود؛اما معاویه ای که در شام دید،با معاویه ی صفین تفاوت بسیاری داشت. آن روز او خود را سرتا پا در لباس رزم پوشانده بود. معاویه ی شام اما برای خود هیبتی داشت پر دبدبه و کبکبه؛به خلیفه‌ی مسلمین نمی مانست. 》 خانه‌اش به جای آنکه اتاقی در کنار مسجد باشد،قصری بود که مردم شام به آن قصر خضرا می‌گفتند. با گنبد و بارو و دیوارهایی بلند که چون نگینی در مرکز شهر می‌درخشید. معاویه در پوشش محافظان و همراهانش به مسجد می‌آمد. موقع نماز،محافظانش هم به او اقتدا می‌کردند. برک هر بار که به مسجد آمده بود،از زوایای مختلف نقشه‌ی ترور را بررسی کرده بود. به نظر نمی‌رسید انجام کار،مشکل باشد. اگر قرارش برای ترور،صبح نوزدهم رمضان نبود،می‌توانست یکی دو شب پس از ورودش به شام، کار معاویه را یکسره کند. بلاخره آن صبح موعود فرا رسید. آن شب برک تا اذان صبح بیدار بود؛نه از اینکه اضطراب اجرای نقشه‌اش را داشته باشد یا از چیزی بترسد و بی‌خواب شود،بلکه عادت داشت در شب قدر بیدار بماند و قرآن بخواند و نماز. این شب قدر اما متفاوت تر از شب‌های قدر سال‌های پیش بود؛او قصد داشت به یک تکلیف بزرگ و عبادتی بزرگتر عمل کند. کشتن مردی که یکی از عوامل تفرقه و اختلاف در دین بود،ثوابش کم از عبادت،و کشته شدن در این راه کم از شهادت نبود. طبق نقشه،بعد از به قتل رساندن معاویه باید به سمت مناره ی مسجد می‌رفت،از پله‌های باریک آن بالا می‌کشید و تا خلوت شدن مسجد و طلوع خورشید در آنجا می‌ماند و با لباس مبدلی که زیر لباسش پوشیده بود،از مسجد خارج می‌شد. آن روز صبح وقتی وارد شبستان مسجد شد،معاویه در محراب بود و نمازگزارها فضای شبستان را پر کرد. برک در انتهای شبستان ایستاد. قبضه ی شمشیرش را محکم در دست فشرد. تصمیم داشت در همان رکعت اول کار را تمام کند. ترسی به دل نداشت و زیر لب ذکر می‌گفت و از خدا می‌خواست تا مأموریتش را به خوبی انجام دهد.
معاویه و نمازگزاران به رکوع رفتند. برک چند ثانیه فرصت داشت تا به سمت معاویه یورش ببرد. وقتی حرکت کرد که معاویه برای سجده ی دوم خم شده بود. برک بسم الله ی گفت و با گام‌های بلند پیش رفت. معاویه در سجده بود که برک شمشیرش را بلند کرد و فرود آورد. شمشیر بر زانوی معاویه اصابت کرد و آن را شکافت. فریاد دلخراش معاویه سکوت را شکست. برک شمشیرش را بلند کرد تا ضربه‌ی دیگری بزند،اما دستی مچ دستش را گرفت و بعد دست‌هایی او را از پشت کشیدند و بر زمینش انداختند. شمشیر از دستش بیرون کشیده شد. بدون هیچ مقاومتی،ضربه‌های مشت و لگد را تحمل کرد و دم بر نیاورد. طولی نکشید که چشم‌هایش سياهی رفت و دیگر نه چیزی دید و نه صدایی شنید. * * * * برک توی سیاه چالی در غُل و زنجیر بود. تنها از یک روزنه‌ی کوچک در سقف بلندش نور اندکی به داخل می‌تابید. از نماز صبح روز قبل که به اسارت در آمده بود،انتظار می‌کشید بیایند تا او را به آرزویش که شهادت در راه خداست برسانند. تنها ناراحتی اش شکست در انجام مأموریتش بود. دعا می‌کرد که عمرو عبدالله کار آن دو را ساخته باشند. وقتی در سیاه چال با صدای گوش خراشی باز شد و نور شدید به داخل هجوم آورد، برک چشم‌هایش را بست و منتظر ماند تا مأموران بیایند و با نفرت و کینه،او را به میدان شهر ببرند و سرش را از تن جدا کنند. اما بر خلاف انتظارش،او را به میدان شهر نبردند... سالن کاخ معاویه عریض بود و طویل. دیوارها و ستون‌های آن از سنگ سفید مرمر بود. معاویه روی تخت خلافتش، مایل به راست لم داده بود. عمامه ای سیاه و عبای نارنجی تیره پوشیده بود و پارچه‌ی سفیدی روی پاهایش انداخته بود. برک را با اینکه می‌توانست روی پاهای به زنجیر بسته شده‌اش راه برود،اما دو سرباز تنومند،کشان کشان تا نزدیک معاویه بردند. برک با اینکه خسته بود و خواب آلود و گرسنه،اما سرش را بلند کرده بود و به معاویه نگاه می کرد تا نشان دهد که از کرده‌ی خود نادم و پشیمان نیست. نگاه جسور و بی‌پروای او از چشم‌های معاویه دور نماند. معاویه در مقابل خود،مردی را دید که چهره‌اش به عرب‌های حجاز می مانست ،اما لباس شامی پوشیده بود؛ مردی که در سیمای سیاه چرده اش آثاری از پشیمانی نبود و گستاخ و جسورانه نگاهش می‌کرد. در کنار معاویه عده‌ای با لباس‌های فاخر ایستاده بودند که برک نگاه‌های خشمگین و کینه توزانه ی آنها را حس می کرد. در دل گفت:《مگسان دور شیری...》 سربازها او را رها کردند،اما در دو طرفش ایستادند. معاویه که بر اثر خون‌ریزی،رنگ چهره‌اش روشن‌تر شده بود و هنوز هم درد ناشی از ضربت شمشیر را در بدن داشت،رو به برک پرسید:《کیستی و از کجا آمده‌ای؟ برک بلافاصله جواب داد:《برک بن عبدالله هستم و از حجاز آمده‌ام؛از مکه. 》 معاویه پرسید:《گمان نمی‌کردم مردی از دیار خودم،از همشهریانم،قصد جانم را بکند. بگو از سوی چه کسی مأموریت داشتی تا مرا بکشی؟》 معاویه منتظر بود تا نام علی را بر زبان آورد،اما شنید که: _من از سوی هیچ بنده خدایی مأمور قتل تو نشدم. من به تکلیف شرعی خود عمل کردم. معاویه به سختی جلوی خشم خود را گرفت و گفت:《تکلیف شرعی؟؟کدام شرعی به تو اجازه داده تا خون خلیفه‌ی مسلمین را بر زمین بریزی.؟》 برک قاطع و صریح پاسخ داد:《همان شرعی که خلافت را بر تو و بر خاندانت حرام کرد. 》 معاویه خواست حرکتی کند که درد زخم پا،او را از حرکت باز داشت. خشمگین فریاد زد:《حرام زاده‌ی نانجیب!حدس می‌زدم باید از طرف علی آمده باشی،اما گمان نمی‌کردم علی کارش به اینجا کشیده باشد که قاتل اجیر کند و به شام بفرستد!》 بعد انگشت اشاره‌اش را به طرف برک گرفت و گفت:《چند کیسه زر از علی گرفتی تا مرا بکشی قاتل؟》 برک پاسخ داد:《بگذار روشنت کنم تا بيراهه نروی معاویه؛مرا که می‌بینی از بیعت کنندگان با علی بودم و دشمنِ دشمن علی. در صفین با یاران تو جنگیدم و در نهروان با یاران علی پیکار کردم. ما جمعیتی هستیم که تو و علی را دشمن دین و قرآن می‌دانیم. 》 معاویه با شنیدن این حرف،خشمش را فرو خورد و پوزخندی زد و گفت:《آه...حالا تو را خوب شناختمت؛تو از اصحاب نهروانی،همان منحرف شدگان از دین... درباره‌ی شما شنیدم که با علی جنگیدید و او ریشه‌ی شما را خشکاند. اما چرا به سراغ من آمدی؟من که دشمن علی بودم و هستم!آیا خلافت را یک جا برای خود می‌خواستید؟》 این بار نوبت برک بود که پوزخند بزند:《ما را چه به خلافت؟!ما جمعی هستیم که برای نجات دین قیام کرده‌ایم. ما سه تن بودیم و پیمان بستیم که تو،علی و عمروعاص را در یک شب معین به قتل برسانیم. من اما موفق به این کار نشدم. امیدوارم که برادرانم علی و عمروعاص را به قتل رسانده باشند. 》🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب انتهای زیبایی است بـرای امتداد فردایی دیگر تا زمانی که سلطان دلت خـداست کسی نمی تواند دل خوشیهایت را ویران کند...❤️ شبتون درپناه خدای یگانه ⭐️ ✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
و مَنی که میانِ دردهایم تو را درمان دیدَم ♥️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣کنارم که باشی… خورشید هم به بودنت. . حسادت خواهدکرد. . دیگر. . ماه را. . نمی‌دانم. ..💕 شبت سرشار از آرامش https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
4_5863783733852639164.mp3
2.07M
برای این موقع و رفع دلشوره های دل، جوابه...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ مولای من امام زمانم❣ می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرااام آرااام می نویسم که شب تار سحر می گردد یک نفر مانده ازین قوم که برمیگردد💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣دعای عهد ❣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ . اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَمُلْکِکَ الْقَدِیمِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَبِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَاحَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، وَمُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یَا حَیُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنِّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ الله وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ، وَالذَّابِّینَ عَنْهُ، والْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلیٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَیٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. اللّٰهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ. وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ:﴿ ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛ وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ. اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَیٰ دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...💚 الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صاحِبَ الزَّمانِ🌹 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸 زیارتنامه امام موسی کاظم؛ امام رضا؛ امام جواد؛ امام هادی( علیهم السلام) در روز چهارشنبه 🌺 بسم‌الله الرحمن الرحیم. 🌺 السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللّٰهِ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللّٰهَ مُخْلِصِينَ، وَجَاهَدْتُمْ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّىٰ أَتاكُمُ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا إِبْراهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، يَا مَوْلاىَ يَا أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَا مَوْلىً لَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِى يَوْمِكُمْ هٰذَا وَهُوَ يَوْمُ الْأَرْبَعاءِ، وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ......💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃دمی با قرآن 💠 لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا 💠 تا سرانجام خدا صادقان را به سبب صدقشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب کند یا [اگر توبه کنند] توبه آنان را بپذیرد؛ زیرا خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃حدیث روز امیرالمومنین(ع)می فرماید: ✍ دل ها مانند ظرف اند و بهترین آن ها ظرفی است که نیکی را بیشتر ذر خود نگه دارد💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃برگی از نهج‌البلاغه درود خدا بر او، فرمود: در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شكم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى يافت آرزو نمى كرد، و آنچه را مى يافت زياده روى نداشت. در بيشتر عمرش ساكت بود، امّا گاهى كه لب به سخن مى گشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مى نشاند. به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، امّا در برخورد جدّى چونان شير پيشه مى خروشيد، يا چون مار بيابانى به حركت در مى آمد. تا پيش قاضى نمى رفت دليلى مطرح نمى كرد، و كسى را كه عذرى داشت سرزنش نمى كرد، تا آن كه عذر او را مى شنيد. از درد شكوه نمى كرد، مگر پس از تندرستى و بهبودى، آنچه عمل مى كرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى كرد چيزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشى مى گرفتند در سكوت مغلوب نمى گرديد. و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود. اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى گرفت، مى انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديك تر است با آن مخالفت مى كرد. پس بر شما باد روى آوردن به اينگونه از ارزش هاى اخلاقى، و با يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخى از آن ارزش هاى اخلاقى بهتر از رها كردن همه است.💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃داستانک مردی نابینا درون قلعه‌ای گرفتار شده بود و نومیدانه می‌کوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمس‌کردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند. پس، گرداگرد قلعه را می‌گشت و با دقت به تمام دیوارها دست می‌کشید. همچنان که پیش می‌رفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد. ناگهان برای لحظه‌ای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش می‌کرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا می‌توانست رهایی‌اش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد. بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذت‌های گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم می‌کند.🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃انگیزشی 🌹رفیق خوب من تو یک انسانی زیبا باش! لباس خوب بپوش! ورزش کن! مواظب هیکل و اندامت باش! هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد! همیشه بوی عطر بده! مطالعه کن و آگاهی‌تو بالا ببر. خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در يک خلوت دنج ميهمان کن! برای خودت گاهی هديه‌ای بخر! وقتی به خودت و روحت احترام می‌گذاری احساس سربلندی می‌کنی؛ آنوقت ديگر از تنهایی به ديگران پناه نمی‌بری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می‌کنی. يادت باشد: برای انسان عزت نفس غوغا ميکند.💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
عسل چربیهای اطراف قلب را آب می‌کند به همین دلیل مصرف آن به سالخوردگان و بیماران قلبی توصیه می‌شود🍃 🍏 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸خیالم راحته که 💖اگه زمستون هرچقدرم 🌸سرد باشه رفقایی 💖مثل شما دارم 🌸که دمشون خیلی گرمه 💖الهی حال دلتون 🌸همیشه خوب خوب باشه 💖و لبتون همیشه 🌸به خنده وا بشه 💖تقدیم به شما دوستان گلم💖 سلام صبحتون بخیر ونیکی https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣غَم انگیزترین ... نقطه دُنیا ،آغوش مَن است ... وَقتی بی اندازه جای تو دَر آن خالیست!💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣قلب من به این امید می تپد که تو هستی تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم او را ببوسم او را در آغوش خود بفشارم و او را احساس کنم...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
دیگر این پنجره بگشاے ڪه من به ستوه آمدم از این شب تنگ... آرے، این پنجره بگشاے ڪه صبح می‏درخشد پسِ این پرده ‏ے تار...💕 سلام صبحت بخیر مراقب خودت باش https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 ام‌البنین سلام الله علیها اسوه ایثار ◾️ به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🏴زیارت نامه حضرت ام البنین سلام الله السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یا عزیزة الزهراء السلام علیک یا سیدتی یا ام البنین🖤 عج https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
@Qomonline.mp3
4.67M
🛑من آسمونی ام که، دیگه قمر ندارم... 🏴 به مناسبت شب وفات حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7