مقام محمود 24 (2).mp3
11.74M
🍃مقام محمود ۲۴
🍃استادشجاعی
🍃استادمیرباقری
※ حرکت ما بسمت مقام محمود قطعاً با موانع و حملاتی تهدید شده و گاه متوقف می شود.
✘ در این مسیر تنها کسانی قادر به ادامه مسیرند که آموخته باشند چگونه این تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.🌺🍃
#در_آغوش_خدا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣ مهربانو جان
آقای عزیز
به همسرتان بفهمانید می توانید با کمی تدبر از پس همه مشکلات زندگی برآئید و همیشه و در همه حال همراه او خواهید بود و همگام با او پیش خواهید رفت.
مثلا، به وقت اشتباه، پشت همسرتان را خالی نکنید بلکه خطاهای او را نادیده بگیرید و راهی برای حل آن بیابید..❤️
#حس_شیرین_زندگی
#همسرانه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣مهربانو جان
آقای عزیز
🔺 رازدار باشید
🔺 مقایسـه نکنید
🔺 مــدام غُـر نزنیـد
🔺 مستقلاً تصمیمگیری نکنید
🔺 به یکدیگر احترام بگذارید مخصوصاً در مقابل دیگران
#حس_شیرین_زندگی
#همسرانه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
خداجونم عاشقتم.....💕
#وخدایی_که_همین_نزدیکیست
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹مهدویت
🌸 تنها برطرف کنندهی غمها و گرفتاریها از دل شیعیان
✅ امام جعفرصادق (علیهالسلام):
📃 تنها او (مهدی(علیهالسلام)) است که پس از دورانهای طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقتفرسا، غمها و گرفتاریها را از دل شیعیانش برطرف مینماید.
📜 هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل.
⬅️ الزامالناصب، صفحه ١٣٨
#امام_زمان
#پناه_قلبم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
کاش یادت نرود
روی این نقطهی پررنگ زمین
بین بیباوری آدمها
یک نفر میخواهد
که تو خندان باشی
نکند کنج هیاهوی زمان غم بخوری
تو بخند
غم دنیا با من 💕
#دلانه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یه عده با شرف کف لندن جلوی افتتاحیه شعبه کامیونی کوکاکولا تجمع کردن و مردم رو به تحریم این محصول اسرائیلی تشویق میکنن
کاری مشترک از پایگاه بسیج خواهران و برادران لندن!
#واینک_بسیج_انگلیس😉
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣ای کاش به جایِ همه میشد
که دراین شهر
این حالِ بهم ریختهام را تو ببینی...💕
#خاصترین_مخاطب_خاص_قلبم
#دورت_بگردم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣قصه گو قصه می گوید...
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
کبوتر نامه بر (قسمت دوم) - @mer30tv.mp3
4.9M
کبوتر نامه بر 🕊
(قسمت دوم)
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
#شب_بخیر_کوچولو
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃برگ سی و یکم
ربیع از دیدن عمرو خوشحال شد و عبدالله نگران. سکوت سنگین ناشی از ورود عمرو،همه را،و زبیر را به هراس انداخت. عمرو گفت:《سلام به مؤمنان بنی کلب!》
عبدالله را دید و لبخند زد و گفت:
《 و سلام به عبدالله بن عمیر که بنی کلب عزت و شرف خود را به او مدیون است.》
عبدالله گفت:《 سلام به عمرو که جز در جنگ با مشرکان او را این چنین مشتاق رزم ندیده بودم! آیا مشرکان اکنون در بنی کلب هستند که این گونه بر آنان فرود آمدهای؟》
عمروبن حجاج آرام جلو رفت و کنار عبدالاعلی ایستاد. ربیع با اشتیاق به او مینگریست و عبدالله خونسرد نشسته بود. عمرو گفت :
《من به امید یاری بنی کلب اینجا آمدهام .اکنون مسلم بن عقیل در خانهی مختار به اشتیاق دیدار یارانی است که دل از بنی امیه کنده اند و خلافت یزید را بر مسلمانان نمیخواهند.》
زبیر از جا بلند شد. گفت :
《اگر چنین است، چرا نعمان بن بشیر در مقابل کسانی که از بیعت امیر مؤمنان خارج شدهاند،سکوت کرده است؟》
عبدالاعلی گفت:《 مگر نشنیدی که مسلم بن عقیل به خانهی مختار وارد شده، که داماد نعمان است.》
عمرو گفت :《نعمان تنها امیر قصر خویش است و اگر هنوز بر جای خود نشسته، برای این است که مسلم نمیخواهد پیش از رسیدن حسین بن علی، دست به شمشیر ببرد.
همه میدانیم که یزید آشکارا شراب مینوشد و هرزگی میکند، نه باکی از خدا دارد و نه هراسی از مسلمانان .او زبانها را خاموش کرده، مگر زبانی که به ستایش او درآید. یزید و پدرش از خاندانی هستند که بیت المال را از آن خود میدانند تا به هر که بخواهند ببخشند و هرکه را خواهند محروم کنند؛ و اکنون حسین بن علی میخواهد حقی را که سالها از کوفیان گرفته شده ،باز ستاند.》
بعد رو به عبدالاعلی کرد و گفت:
《 آیا بنی کلب حسین و یارانش را برمیگزیند؛ یا همچنان بر پیمان خود با بنی امیه میماند؟》
همهمه درگرفت، گروهی به اعتراض سخن میگفتند و گروهی با تردید نسبت به سخنان عمرو، با یکدیگر گفتگو میکردند. عبدالاعلی دست بالا برد و همه را به سکوت فراخواند و گفت:
《پاسخ بنی کلب به عمروبن حجاج این است که بنی کلب بر پیمان خود با بنی امیه میماند. عمرو چگونه ما را به جنگ با پسر معاویه فرا میخواند، در حالی که مادر یزید از قبیلهی ماست و این افتخار برای بنی کلب کافی است که فرزندی از این قبیله، خلیفهی مسلمین باشد.》
سکوت مجلس را فرا گرفت. عمرو بن حجاج چون سرداری پیروز که میخواست آخرین هشدار خود را بدهد،به عبدالاعلی نگریست و سپس رو به عبدالله بن عمیر کرد که به ستونی تکیه داده بود و سر به زیر داشت و انگشت میگزید. عمرو گفت:
《آیا سخن عبدالله بن عمیر نیز همین است که شیخ بنی کلب گفت؟》
ربیع بیتاب به عبدالله نگریست و منتظر پاسخ ماند. عبدالله سر بلند کرد و آرام سخن گفت:
《به خدا پناه میبرم از روزی که شمشیر من برای کشتن مسلمانی از نیام بیرون بیاید! در حیرتم از کسانی که فراموش کردهاند در گذشتههای نه چندان دور، در هر خانهای یا مادران بیفرزند یا زنان بیشوهر در ماتم و عزا نشسته بودند، اما در سالهای خلافت معاویه همه در آرامش و امنیت زندگی کردند و اکنون به خاطر دنیای خویش دوباره میخواهند خون مسلمانان را بریزند.》
عمرو گفت:《 آنچه را تو آرامش و امنیت میدانی،من انتظار مینامم، تا کسی چون حسین بن علی برخیزد و انتقام ما را از معاویه و پسرش بگیرد .》
عبدالله از جا برخاست. ربیع با خشم به او نگریست. عبدالله فریاد زد:
《 شما را به خدا بس کنید! اگر گلایهای از خلیفه دارید، بدون جنگ باز گویید و اگر از امیر کوفه رضایت ندارید، از یزید بخواهید که او را عزل کند و دیگری را بر جایش بنشاند،
اما این چنین پای حسین بن علی را به کوفه نکشانید که بیگناهان بسیاری کشته خواهند شد.》
عبدالله خیلی سریع خشم خود را کنترل کرد .آرام به عمرو نزدیک شد و دلسوخته به او نگریست. گفت:
《 وقتی حسین پرچم جنگ با یزید برنداشته، روا نیست که کوفیان این پرچم را به دست او بدهند؟!》
عبدالله آرام مسجد را ترک کرد. عمرو به جماعت نگریست که در سکوت به او نگاه میکردند. عبدالاعلی نیز رو به عمرو کرد و با نگاه به او فهماند که هیچ کس از بنی کلب با او همراه نخواهد شد .یکباره ربیع از جای برخاست. گفت:
《 اما من به آنچه عمرو بن حجاج میگوید ایمان دارم. هرجا او بخواهد برود ،می روم و هرچه او بگوید انجام میدهم، که حق را جز در خاندان علی ندیدم، حتی اگر سرانجام کار چون پدرم در شام باشد!》
زبیر از ربیع به خشم آمده، برخاست و رو به عبدالاعلی کرد. گفت:
《 میبینی اگر همان روز او را به پیمانشکنی عقوبت کرده بودیم، الان با این گستاخی سخن نمیگفت.》
ربیع گفت:《 به خدا سوگند پدرم جز برای سخن حق گستاخی نمیکرد، چرا من مانند او نباشم !شما به خاطر پیمان قبیلهای خود، این چنین بر من میآشوبید، ولی هنگامی که پیمانهای خدا و رسولش شکسته میشود، سکوت میکنید.🍂
#قصه_شب
#نامیرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨شبتون قشنگ✨
الهی
در انتـــــهای شب
به فرشتــگانت بسپـــــار
در لحظه لحظه نیایش
دوستـــــان مرااز یـــــاد نبرند
شبتـــــون زیبا 🌺😊
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7