eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
12 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57.mp3
11.42M
🍃داستان‌زندگی حضرت‌فاطمه‌سلام‌الله‌علیها ༺◍⃟ ☀️🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد:آشنایی با زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها قسمت‌یازدهم https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل سوم 🍃برگ سی وششم پیرزن گفت:《 نام" من مهم نیست و نیازی به کمک ندارم، فقط آمده ام تا مسلم را از اخبار پنهان کوفه آگاه کنم.» مختار او را به داخل خانه هدایت کرد. گفت: 《خدا به تو خیر بدهد. بفرما!» و هر دو وارد خانه شدند. پیرزن با تواضع روبروی مسلم نشست و ماجرای ابن اشعث را که برای یزیدپیک فرستاده بود تعریف کرد و گفت: 《هم اکنون پیک در راه شام است، تا نامه را به کاخ یزید برساند.» ابوثمامه خشمگین گفت: 《اگر مسلم اجازه دهند، هم اکنون در پی پیک می روم و پیش از رسیدن او به شام، خونش را می‌ریزم. 》 مسلم سرتکان داد که یعنی نیازی نیست! و گفت: 《دیر یا زود یزید از اوضاع کوفه با خبر خواهد شد. فقط فراموش نکنید که نباید دست به کاری بزنیم که یزید، کوفیان را به عنوان یاغی و شورشی به مردم معرفی کند.》 بعد رو به پیرزن گفت: 《خداوند به تو خیر دهد که خیر یاران مولایم را میخواهی!》 ربیع و عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی سوار بر اسب در گذرهای اصلی کوفه در حرکت بودند.تنها چند نگهبان دارالحکومه در یکی دو گذر دیده می‌شدند. شبث گفت: 《دیدی که نگرانی من از مختار به حق است؟ حتی حاضر نشد ابوثمامه را در خانه‌ی تو ،ببیند ،چه رسد به مسلم بن عقیل!》 عمرو گفت:《 مسلم خود می‌خواهد در خانه‌ی مختار بماند؛ و این از زیرکی پسر عموی حسین بن علی .است زیرا خویشاوندی میان مختار و نعمان مانع از این شد که امیر کوفه عليه مختار و مسلم کاری کند.» شبث گفت:《 همین رفتار امیر، شک مرا بیشتر کرد. به هر حال یا دسیسه‌ای میان مختار و نعمان است؛ که اگر چنین باشد، مرا به جان مسلم بیمناک میکند؛ و یا روی آوردن مردم به خانه‌ی مختار چنان او را در کوفه محبوب میکند که با ورود حسین، به یقین مختار امیر کوفه خواهد شد.» ربیع با کنجکاوی به سخنان آنها گوش می‌داد. بر سر یک دو راهی رسیدند که عمرو ایستاد و رو به شبت کرد و گفت: 《 از این سخنان بیشتر بوی حسادت می‌فهمم تا بیم و نگرانی! در حالی که کارهای بزرگتری داریم که بهتر است به آنها بیاندیشیم.》 شبث لختی ایستاد و به حرف او اندیشید، بعد از راه دیگر رفت.عمرو و ربیع به سمت خانه رفتند. وقتی وارد خانه شدند، ربيع نگاه چرخاند و بی آن که عمرو متوجه شود، به دنبال سلیمه گشت.ام سلیمه به پشت پنجره‌ی اتاق آمد و ربیع را در حیاط خانه دید. از دیدن ربیع، شادمان از اتاق بیرون رفت و سلیمه را صدا زد: 《 سليمه!... سلیمه!» سلیمه در حالی که روسری خود را روی سرش مرتب می‌کرد،هراسان از اتاقی دیگر بیرون آمد و به سوی مادر دوید.گفت: 《چه شده؟» مادر بی آن که چیزی به او بگوید، شادمان دستش را گرفت و با خود به حیاط برد. عمرو و ربیع در گوشه‌ی حیاط، اسب‌های خسته را تیمار می کردند. غلام عمرو به اسب او رسیدگی میکرد و عمرو به ربیع کمک می کرد. عمرو گفت: 《اسب با نژاد و اصیلی است.》 ربیع گفت:«وقتی کره بود، پدرم از حجاز برایم آورد. از همان روز، سواری و تیراندازی را به من آموخت.》 سلیمه و مادر وارد حیاط شده‌اند و آرام به گوشه‌ی حیاط رفتند. مادر گفت: 《خوش آمدید!» ربيع از دیدن سلیمه دستپاچه شد: 《سلام بر ام سلیمه و دخترش!» ام سلیمه رو به عمرو و سپس، به ربیع کرد. گفت: 《چشم ما را به دیدن ربیع روشن کردی!》 سلیمه نرم جلو رفت و کنار پدر ایستاد و به ربیع نگریست و گفت: 《پس بنی کلب یاری مسلم را قبول کرد؟!》 ربیع شرمنده سر گرداند که یعنی نه! پدر نگاه کردند. مادر و سلیمه پرسشگر به پدر نگاه کردند. مادر گفت: 《میدانستم پسر حجاج قول خود را به ربیع و عبدالله زیر پا نمی گذارد، اما به این زودی امید دیدار ربیع را نداشتیم.》 عمرو گفت: «شجاعت ربیع در کلام و در عمل ،مرا در برابر بزرگان بنی کلب سربلند کرد. » بعد دست بر شانه‌ی او گذاشت و گفت: 《او چنان به یاری مسلم بن عقیل مشتاق است که عتاب همه‌ی مردان بنی کلب هم نتوانست مانع او شود.》 سلیمه با غرور به ربیع نگریست. ام سلیمه گفت: 《خستگی در چهره‌ی هر دو شما پیداست. شکم گرسنه هـم، نــه قبیله میشناسد، نه سیاست، نه حتی دین!》 و همگی را به طرف خانه همراهی کرد. ۲۱ زبير بن يحيى جلو مغازه‌ی خود در بنی کلب ایستاده بود. وقتی دید که بشیر آهنگر دست از کار کشید و زید نیز کوره را خاموش کرد و بشیر پیش بند کار را باز کرد و چیزهایی به زید گفت و بعد از مغازه بیرون آمد، با خود گفت: 《بشیر هیچگاه به این زودی دست از کار نمی کشید !هنوز تا اذان ظهر مانده است!》 بشیر به سمت انتهای بازار رفت و زید نیز شروع به جمع و جور کردن وسایل مغازه کرد. زبیر بیشتر مشکوک شد. آرام به سوی مغازه ی بشیر رفت.زید از دیدن او جا خورد و بیهوده سعی کرد خود را آرام نشان دهد. زبیر گفت: 《خبری شده که بشیر نگران رفت؟》 زید گفت:《نه... خبری نیست،به خانه رفت. 》🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 ای خدا سختیها برّنده هستند و من ضعیف و ناتوان زود میشکنم و بریده میشوم خداوندا نگذار بُرَندگی اتفاقات بد مرا بشکند....❤️ شبتون آروم...😘 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
حاضرم ناز تو با قیمت جانم بخرم چه بلایی شده‌ای، کاش بیای به سرم!💕 ‌ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
C᭄ᥫ᭡ هوایش راداشته‌باش دلم را می‌گویـــم ،. قول‌می‌دهم برای توباشد همه‌ی عاشقـی‌اش ...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣ای کاش به جایِ همه میشد که دراین شهر این حالِ بهم ریخته‌ام را تو ببینی...💕 شبت ستاره بارون..😘😘 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣پناه قلبم امام زمانم ❣ 🌼 شیرین تر از نامِ شما، امکان‌ ندارد 💞 مخروبه باشد هر دلی جانان ‌ندارد 🌼 جانِ من و جانانِ من، مهدیِ‌زهرا (س) 💞 قلبم به جز صاحب زمان سلطان ‌ندارد https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣دعای عهد ❣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ . اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَمُلْکِکَ الْقَدِیمِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَبِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَاحَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، وَمُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یَا حَیُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنِّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ الله وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ، وَالذَّابِّینَ عَنْهُ، والْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلیٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَیٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. اللّٰهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ. وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ:﴿ ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛ وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ. اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَیٰ دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...💚 الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صاحِبَ الزَّمانِ🖤 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
☘☘☘ زیارتنامه امام زین العابدین امام باقر امام صادق(علیهم السلام) در روز سه شنبه 🍀. بسم الله الرحمن الرحیم. 🍀 السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.....❤️ ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃دمی با قرآن 🔹إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ 🔸همانا خداوند توانای شکست‌ ناپذیر، و صاحب انتقام است‌..💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃حدیث روز ✨ امام صادق عليه السلام میفرمایند: إن أحبَبتَ أن يَزيدَ اللّهُ فی عُمُرِكَ فَسُرَّ أبَوَيكَ اگر دوست دارى كه خداوند، عمرت را زياد كند، پدر و مادرت را شاد نما..💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃 برگی از نهج البلاغه ودرود خدا بر او فرمود : هر كه به كارى بشتابد، كه مردمش ناخوش دارند، در باره اش آن گويند كه ندانند..💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹داستانک روزی روزگاری، یک دهقان در قریه‌ای زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. دهقان دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد دهقان نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله را داد و گفت: "اگر با دختر دهقان ازدواج کند قرض او را می بخشد." دخترک از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه‌بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:... "اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدرش به زندان برود." این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد که او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی به روی خودش نیاورد و چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. دخترک دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده، پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت:"اَه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است در بیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....و چون سنگریزه ای که داخل کیسه است سیاه است، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید بوده باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. 👈 شک نکن که همیشه یک راه درست برای رهایی از مشکلات وجود دارد...! پس هیچ‌وقت نا امید نباش...🌺🍃 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣رفیق خوب من ✅ یادت باشه ﺟﺎﺩه ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﭘﯿﭽﯽ ﺩﺍﺭه ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺷﮑﺴﺖ‌. رشد از همونجایی شروع میشه که خودت رو قربانی رنج هات نمیدونی، بلکه به این باور میرسی که درد و رنج وجود داره، من یا باید راه حلی پیدا کنم و اگه راه حلی وجود نداره، به پذیرش برسم و رهاش کنم 🌱 چند سال دیگه بخاطر تلاشات از خودت تشکر میکنی‌‌ ... از اینکه کانال ما رو به دوستان خود معرفی می‌کنید، از شما متشکریم ♥️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
تقویت استخوان‌ها به کمک خرما 🔹همان‌طور که می‌دانید دریافت نور خورشید و غذا‌های حاوی ویتامین D برای سلامت استخوان‌ها حیاتی است. بااین‌حال ترکیب مواد معدنی مثل منیزیم و مس که در خرما وجود دارد، این میوه را هم به یک غذای مهم برای تقویت استخوان‌ها تبدیل کرده است. 🔹 چه به‌دنبال مبارزه با پوکی استخوان خود هستید و چه دنبال یک اقدام پیشگیرانه می‌گردید، خرما می‌تواند به شما در این مسیر کمک کند.🍃 🍏 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸🍃زیباترین صبح دنیا در چشم آدم هایی طلوع می کند که دست امید را میگیرند و پا به پای تلاش و مهربانی اهدافشان را دنبال می کنند ❤️❤️❤️ سلام رفقا صبحتون بخیر و خوشی..😍 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمم ار خاک شود باز تو را می نگرد کز دل خاک ، نگاه نگرانم با توست...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
ياد رُخسار تو را در دل نهان داريم ما در دلِ دوزخ بهشت جاودان داريم ما ...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7