انسان شناسی ۱۶۸.mp3
9.38M
🍃انسان شناسی ۱۶۸
🍃مقام معظم رهبری
🍃استادشجاعی
🍃استادعالی
▪️ سؤالهای آخرت، نه شفاهی است و نه کتبی!
بلکه تکوینی است!
تمام سیستم محاسبه آخرت، ماییم!
نَفْسِ ما، با تمام حقیقت خود، ظهور مییابد!
_ یعنی چگونه؟
#زنگ_تفکر
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣مامان مهربون
بابای عزیز
آموزش این سؤال به فرزندانمون این طرز فکر را ایجاد میکند که خانوادهی ما یک تیم هست و برای انجام کارها با همدیگه همکاری میکنیم تا خونمون، زمانمون و روابطمون رو بهتر کنیم.
همچنین باعث میشود تا فقط به فکر خودشون نباشن و از خودشون بپرسند که چطور با همکاری، میتونن ارزشی مثبت ایجاد کنن.
این مهارتی است که ما دوست داریم فرزندانمون یاد بگیرن و اگه این اصطلاح براشون طبیعی بشه، روابطشون رو بهتر خواهد کرد.
وقتی دوست آیندهش در شرایط سختی به سر میبره: «چطور میتونم کمکت کنم؟»
وقتی همسر آیندهش از کار به خونه برمیگرده: «چطور میتونم کمکت کنم؟»
وقتی میبینه همسایهش بیمار یا آسیبدیدهست: «چطور میتونم کمکت کنم؟»
وقتی میبینه فردی در کنار خیابون ماشینش خراب شده: «چطور میتونم کمکت کنم؟»
و هدف نهایی ما اینه که در آینده نیازی به پرسیدن این سؤال نداشته باشند و راهی برای کمک کردن پیدا کنن و سریع ...❤️
#حس_شیرین_زندگی
#جان_شیرینم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣خاتون قلبم
اگر کسی را دوست داری
از دوست داشتنت مراقبت کن
و هیچ وقت بخاطر
چند خطای کوچک او را خراب نکن...
نه هیچ کس کامل است
و نه هیچ کسی بدون خطا !
به یاد بیاور؛
چه محبت هایی به شما داشته
و چه فداکاری های برای شما انجام داده !
باورکن ارزش عشق بیش از آن است
که با اینگونه سهل انگاری ها تمام شود ...💕
#حرف_دل
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸خدای خوب من!
مسیر زندگی به سختی اش می ارزد
اگر تو در انتهای
هر قصه ایستاده باشی...❤️
#وخدایی_که_همین_نزدیکیست
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔺چرا ایران در این دوره وارد سوریه نشد؟
🔹زمانی که داعش در سوریه ظهور کرد و شرایط امنیتی برای سوریه سخت شد دولت این کشور طی روندی رسمی از ایران درخواست کمک کرد.
🔹تحولات سریع سوریه در یک هفتۀ گذشته و مداخله نداشتن ایران در این تحولات مسئلهای است که باید در عوامل مختلف جستجو و تحلیل کرد.
🔹تروریستها جهش ژنتیکی پیدا کردند و دست از خشونت برداشتند و ژست دیپلماتیک به خود گرفتند. مردم سوریه نیز دیگر به مانند قبل از ارتش سوریه در قبال تروریست ها حمایت نمیکردند.
🔹ارتش سوریه نیز بهدلایل مختلف از جمله ضعفهای اعتقادی و اقتصادی دیگر مانند قبل انگیزه مقابلۀ در برابر تروریستها را نداشت.
🔹اما مهمترین تغییر در خود بشار اسد بود. آخرین دیدار اسد با رهبر انقلاب حاوی نکتۀ مهمی بود. رهبر انقلاب ۱۰ خرداد امسال تذکری به بشار دادند.
🔹این تذکر ناشی از شناخت واقعی از صحنه بود. ایران پیش از آغاز جنگ در لبنان، بارها تذکرات لازم را درباره تقویت قوای تروریستها به اسد اعلام کرده و حتی پیشنهاد لازم را بهصورت رسمی به او داده بود اما به این تذکرات توجه نشد.
🔹ادامۀ این روند تا آخرین ساعات سقوط اسد نیز ادامه داشت. حضور بالاترین رده مقامات ایرانی برای مذاکره با اسد نشاندهنده عزم جدی ایران برای تقویت اسد بود اما یک خطای راهبردی سبب شد بشار در سراشیبی سقوط قرار گیرد و آن همان تذکر رهبر انقلاب بود؛ اسد دلخوش به وعدههای جریان عربی و غربی منطقه شد.
🔹ایران نیز زمانی که تمایل نداشتن اسد را برای حمایت میدانی دریافت کرد بنا را بر دخالت نکردن گذاشت اما تلاش خود را برای متقاعد کردن اسد تا آخرین لحظه ادامه داد اما اسد زمانی متوجه توخالی بودن وعدههای دشمنان خود شد که کار از کار گذشته بود.
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔺امام خمینی(ره): متاثر نشوید، پیروزی با شماست
🔹کمربندهایتان را ببندید که هیچچیز تغییر نکرده. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته و دیروز خدا آنگونه خواسته بود و فردا انشاءالله روز پیروزی سپاه حق خواهد بود.
🔹ما تابع امر خداییم و بههمین دلیل طالب شهادتیم و تنها بههمین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمیرویم.
🔹ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجیام و ای نیروهای مردمی، هرگز از دستدادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و شادی بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما بهقدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با آخرت.
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔺ابو محمد الجولانی کیست؟
🔹از ریاض تا جولان و از دمشق تا عراق، مسیر پر فراز و نشیب یکی از چهرههای جنجالی و تأثیرگذار در تحولات سوریه
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔺️روزگاری آمریکا برای سرش جایزه گذاشته بود. روزگاری تروریست بود. الان او را مخالف دیکتاتوری و مبارز راه آزادی نشان میدهند.
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣قصه گو قصه می گوید...
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
@nightstory57(2).mp3
11.03M
ا﷽
🍃قهرمان امّا ترسو
༺◍⃟🦊჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویــکـــــرد:
باید حواسِ ترسُ، پرت کنیم
#شب_بخیر_کوچولو
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل چهارم
🍃برگ چهل و چهارم
شریک بن اعور زیر نور تند خورشید، سوار بر اسب آرام حرکت می کرد. مسافت زیادی طی کرد و آب مشکش تمام شد. از تشنگی تاب و توان از دست داده بود. بیهوش بر یال اسب افتاد. کمی جلوتر به همان برکهای رسید که بر سر راه بنی کلب بود. نزدیک برکه از اسب بر زمین افتاد. اسبش به کنار برکه رفت و آب نوشید. شریک همچنان بیهوش بر زمین افتاده بود. عبد الاعلی و همراهانش که عازم کوفه بودند، به برکه نزدیک شدند. از دور اسبی تنها را کنار برکه دیدند. عبدالاعلی ایستاد و به اطراف چشم گرداند. ربیع پیکر مردی
را کنار برکه دید. گفت:
《صاحبش آنجاست.»
و به طرف شریک رفت.
ام ربيع گفت:《 مراقب باش ،شاید حیلهی راهزنان باشد.》
عبدالاعلی با یکی دو سوار دیگر نیز به دنبال او رفتند. ربیع کنار شریک با احتیاط از اسب پیاده شد و از نزدیک او را برانداز کرد. بعد گفت:
《در راه مانده است.»
عبد الا علی گفت: «مرده؟»
ربیع گوش بر سینه اش گذاشت و گفت:
《زنده است.»
و سریع مشک آب خود را باز کرد و کمی آب به صورت شریک زد.شریک تکانی خورد، که آنها بیشتر امیدوار شدند. حالا عبدالاعلی با خیال آسوده جلو آمده بود. ربیع پرسید:
《او را میشناسی؟»
عبدالا علی گفت: «نه به گمانم کوفی نباشد. از راه دوری آمده است که این گونه در مانده.》
ربیع این بار مشک آب را بر صورت شریک خالی کرد. شریک نفسی کشید و بهوش آمد. او نمیخواست زودتر از عبیدالله به کوفه برسد.به عبدالاعلی نیز نمیتوانست چیزی بگوید.وقتی دریافت که آنها نیز قصد کوفه دارند، کوشید راه آنها را از راهی که عبیدالله می رفت جدا کند.او راه عبدالاعلی و دیگران را به بهانهی ترس از راهزنان در نخلستان تغییر داد؛ زیرا یقین داشت که عبیدالله از راه نخلستان میرفت.
عبیدالله با همراهانش در نیزاری نزدیک نخلستان منتظر نشسته بودند. اولین خانههای کوفه از دور دیده شد. از همان سمت سواری به آنان نزدیک شد. یکی از مردان سرک کشید. گفت:
《برگشت!»
عبیدالله برخاست تا سوار نزدیک شد. سریع از اسب پایین پرید. سوار گفت:
《کوفه علیه توست! همهی مردم در انتظار ورود حسین بن علی هستند.》
عبیدالله گفت:《 پس هنوز حسین به کوفه وارد نشده!؟》
سوار گفت:《 اما مسلم بن عقیل در کوفه است و مردم بدون ترس از نعمان، گرد او را گرفته اند.》
عبیدالله به اطراف سر گرداند. بعد نگاهی به آسمان انداخت که خورشید رو به غروب داشت. گفت:
《صبر میکنیم تا خورشید غروب کند.》عبدالاعلی و ربیع و بقیه به دروازهی کوفه رسیدند. شریک نیز همراه آنان بود. به محض ورود به کوفه ،شریک ایستاد. عبدالاعلی گفت:
《اگر کمی طاقت بیاوری، تا خانهی مختار راهی نیست.》
شریک گفت:《 بستگانی در قبیلهی مراد دارم که چشم انتظار من هستند.»
ربیع گفت:《 مگر نگفتی که به دیدار مسلم بن عقیل آمده ای؟!»
شریک گفت: «گفتم اما دوست ندارم که بیمار و رنجور به دیدار مسلم بروم.》
و سریع به راهی دیگر رفت. ربیع به رفتار او مشکوک شده بود. رو به عبدالاعلی گفت:
《عجیب نیست که تاکنون با اشتیاق از مسلم میگفت و حالا با اکراه از ما جدا شد؟!》
عبد الاعلی گفت:《 نه اشتیاق او برای ما سودی داشت، نه اکراهش زیان؛ پس زودتر برویم که هم به دیدار مسلم برسیم و هم به جشنی که عمرو برای تو و عروست تدارک دیده.》
مراسم عروسی ربیع و سلیمه بود. گروهی از مردان در میانهی مجلس مردان، رقص شمشیر می کردند. جماعت شادمان در حال گفتگو با یکدیگر بودند و غلامان با میوه و شربت و شیر از آنان پذیرایی میکردند. عمروبن حجاج در بالای مجلس نشسته بود. در یک سمت او ربیع و در سمت ديگرش عبدالاعلی و هانی بن عروه نشسته بودند. شبث بن ربعی نیز کنار ربیع بود. غلامی با سبد بزرگ میوه نزدیک شد و آن را جلو عمروبن حجاج گذاشت. عمرو نگاهی به جماعت انداخت تا از کیفیت پذیرایی از آنان مطمئن شود. بعد رو به هانی کرد و در واقع میخواست از او اجازه بگیرد. هانی با لبخند و اشارهی سر به او اجازه داد. عمرو برخاست و رو به مهمانان ایستاد و گفت:
《امروز ما دو بهانه برای جشن و شادمانی داریم؛یکی عروسی دخترم سلیمه با بهترین جوان بنی کلب که در پاکی و صداقت چون پدرش شناخته شده،و دیگر بیعت قبیلهی بنی کلب با مسلم بن عقیل. 》
بعد دست بر شانهی عبدالاعلی گذاشت و گفت:
《این شجاعت و دلیری عبدالاعلی را فرزندان بنی کلب هرگز فراموش نخواهند کرد!پس بخورید و بیاشامید که خداوند بهترین نعمتهای خود را برای مؤمنان آفریده است!》🍂
#قصه_شب
#نامیرا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❤️🍃
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود
درست
لحظهای که میخواهید
رویاهای خود را به خاک بسپارید
خبر خوبی خواهد رسید
امیدوارم چیزی که الان از دلت گذشت خیلی زود برآورده شه ❤️
شبتون بخیر 😘
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
دلتنگی
از چهره ی غمگین
شعرهایم می بارد
کجاست چشم هایت ؟
تا در آغوش بگیرند
واژه های بی تابم را
بیا که چشم های تو
تنها پناه
شعرهای من است...💕
#داستان_چشمانت
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣چقدر خوب است
عزیزدل کسی باشی
بی آنکه بخواهی برایش تلاش کنی
چقدر خوب است
یکی باشد که هر زمان دلگیری
به او پناه ببری
و بگویی حالم خوب نیست
و مطمئن باشی که او
باعث لبخندت میشود ...💕
#او_بخواند
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
💞
بعضی از نگاه ها
صدایِ قشنگی دارند
بدون کلامی
جویایِ حالت می شوند
بدون کلامی
" دوستت دارم " را می گویند،
بدون کلامی
آرامش و اطمینان را
به قلبت بر می گردانند
بعضی از نگاه ها
صدایِ قشنگی دارند
دُرست مانندِ نگاهِ تو ...💕
شبت آروم ماه دلربای من...😘
#آسام
#آرامشم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
4_5767022342626612891
1.23M
🎼بارون نم نم 𝄠♥️
#فقط_برای_تو
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣مولای من امام زمانم ❣
بٰا هَرنَفسی..؛
*سَلام کردَن﴿عــِشق۔۔𔘓﴾ است۔۔*
_آقـــــابه تــُᰔـــو۔۔۔
اِحتـــــرٰام کردَن عـشق۔۔ است۔۔۔♡
اِسم قَشَنـــــگت ۔۔؛
بِہ میٰان چوُن آیَد۔۔
از روی « ادب» ۔۔!
"قیـــــآم کردن عشق أست..💚
#سلام_دلیل_زندگی
#امام_زمان
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7