⚪️به یاد "آن شب"⚪️
برادرش است اما در آن شب فرزندش هم شد.
آخر مادر! چرا بی خبر! امانت به این سنگینی بر دوشم نهادی؟!
همه مادرها اینگونه اند؟!
زینب!
زینب است و دختر حیدر که مادرش زهرای اطهر(س) خواهر و برادران را به او سپرد،
اما...
مادر! چهره ای مرکب از غم، با چشمانی پر از اشک برای فراقت
و شادی با لبانی پر از تبسم برای بزرگ کردن آرتین را چگونه ترسیم کنم؟ نقاشی این چهره امکانپذیر است؟!
مادر از من جمع اضداد خواستی؟!
نه! اشتباه کردم
تجربه کردم که اشک و لبخند قابل جمع است...
خانه بخت من، خانه امید برادر کوچکم شد...
آغوش من، پناه آرتین شد، با برادر کودکم باید بخندم تا...
مرد که شد او را به پابوس شاهچراغ ببرم تا با دست پر از خاطره اش عهد ببندد دست نامردان و متجاوزان به کشور را قطع کند.
مادر! میان گریه هایم یاد یک شیراز افتادم که زیر تابوتت بود...یاد یک ایران...اشکم را پاک کردم،
یاد "آن شب" افتادم...
شبی که...
فدای فرزندان زهرا(س) دردانه های علی مرتضی، همچو باران بی صدا در دل تاریکی شب، تن مادری از عرش را به فرش خاک سپردند.
"آن شب" چه گذشت بر فرزندان زهرا(س)؟!
#شاهچراغ، دستانم به سوی ضریح نورانی ات دراز است
پناهم باش
پناه آرتینم باش
دشمن خواست تا گره قلبم را از پنجره های امید ضریحت باز کنم، اما چه خیالی! چه توهمی!
این بار هستی ام،تمام وجودم را گره زدم به آستان نورانی ات
این بار تمام ایران، چشمشان دخیل بسته به آستان بهشتی ات
راستی مادر! یادم رفته بود بگویم...
آرتین، فرزند ایران شد...
مادران ایران، هوای آرتین را دارند.
"آن شب" به یاد فرزندان مادری از عرش...
#فاطمیه
#مادری_از_عرش
#آرتین_فرزند_ایران
#شاهچراغ_شیراز
✍🏻س.علوی
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz