17.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 دختر شیرین زبان شهید مفقودالاثر حبیبالله شیری جعفرزاده....🖤
#رفیق_شهیدم
#بابای_شهیدم
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
جان شیرینم . . .
بی تو هوای حوصله ام ابریست.
بی تو انگار زندگیم آفتابی ندارد.
بی تو هر صبحم مثل غروب دلتنگیه آدینه است.
بی تو آرزوهایم قد خمیده اند.
و تو نیستی تا بدانی چطور تنهایی سخت است.
تو نیستی تا بدانی اندوه نبودن و نداشتنت، برایم بزرگ و غم انگیز و شکننده است.
بابا براستی چقدر صبوری دردناک است.
راستش آرزوی داشتنت کلافه ام کرده
فرقی نمی کند چطور بودنت، دور یا نزدیک بودنت, پیر و جوان بودنت, خندان و اخمو بودنت، همین که هستی دلگرمی را کافیست.
بابای قشنگم من هنوز هم نیاز به تو دارم که راه را نشانم دهی، تنبیهم کنی، تشویقم کنی.
نه به حق قدرتی که داری؛نه بخاطر اقتدارت...
بخاطر مهربانیت، دلسوزیت بخاطر عشقی که به من داری تا بگویم من پدر دارد.
من بابای قشنگم را میخواهم...
بابایی که هر چه روزهایم سخت و
سخت میشد میگفت من هستم خیالت تخت تخت!
من آغوش پدرم را میخواهم سفت و محکم، امن ترین نقطه ی دنیا را...
من بابای قشنگم را میخواهم!!!
با تو احتیاجی به تسبیح نیست
دستانت را که به من بدهی
با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم؛
بابا دستانت، چشمانت و صدایت را عاشقانه دوست دارم چه در رؤیا و چه لحظه ای که در آغوشم سرد و ساکت برای همیشه خوابیدی.
کجایی که یک سال در هوایت نشستم زیر باران ها کجایی!؟
کجا بودی وقتی پای مزارت دقیقاً پایین پایت شکستم.
تو را آرام در خاک نهادن و من را آتش به جان کشیده آشفته و حیران به تماشا گذاشتن.
می خواهم برگردم به روزهایی که بالاترین نقطه ى زمین، شانه های تو بود.
مردانهترین دستی که میتوانست دستم را بگیرد تا از هیچچیز نترسم، دستهای گرم و مهربان تو بود.
آن روزها،که سایهات آن قدر بلند بود که وقتی میایستادی من چون دخترکی غرق در دنیای کودکانه سرمست از شوق قد کشیدن به تو تکیه میزدم...
بابای قشنگم. تمام حوصله ام. آفتاب زندگی. دلیل صبرم. دلگرمی وجودم دوستت دارم.
#دلیل_آرامشم
#بابای_شهیدم
#یکسال_گذشت
#شهید_محسن_سلیمی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7