eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
12 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
مستدام باشید به عزت ان شاءالله💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
زحمت این صوت رو یکی از مخاطبین نازنین کانال کشیدن که دوست دارن هنرمند گمنام باقی بمونن😉 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
سلام. بروی چشم. از توجه شما سپاسگزاریم🌺 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
زندگی همان جایی ست که تو باشی ... https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🖤مادرانی که فرزند شیرخوار دارند، در جلسه روضه امام حسین علیه السلام به فرزندشان شیر بدهند😭 این شیر در عاقبت بخیری آنها مؤثر است ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔻 توصیه های تربیتی برای حضور در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام : 🔸 سعی کنیم به همراه همسر و فرزندان در مراسم روضه اباعبدالله الحسین علیه السلام شرکت کنیم. 🔹به هیئت هایی برویم که زمان آن خیلی طولانی نباشد. 🔸 با روحیه نشاط و با محبت بچه ها را به مراسم ببریم. 🔹 ترجیحا در قسمت هایی بنشینیم که تاریک مطلق نباشد و بچه ها دل نگران نشوند. 🔸 ترجیحا در هیئت هایی شرکت کنیم که فضای باز داشته باشند و بچه ها احساس راحت تری داشته باشند. 🔹 فرزندان عزیز را به هایی که بچه ها را برای بازی در فضایی بیرون از مراسم روضه منتقل می‌کنند نسپارید. 🔸 به همراه خود مقداری خوراکی، اسباب بازی، مدادرنگی و دفتر نقاشی و... ببرید تا در طول مراسم حوصله بچه ها سرنرود. 🔹 سعی شود مقداری خوراکی و اسباب بازی بیشتر به همراه آورده شود تا ارتباط گیری فرزندان با بچه های دیگر تسهیل شود. 🔸 بچه ها را با کمال محبت و متانت در کنار خودتان نگهداری کنید. 🔹 ترجیحا به هیئت هایی برویم که بزرگترها بخاطر سرو صدای احتمالی بچه ها عصبانی نمی‌شوند. (اگر برای بچه ها سرگرمی ایجاد شود، سر و صدای بچه ها به حداقل میرسد). ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔸 خودمان زمانی را با بچه ها بازی بی سر و صدا کنیم و همه حواسمان محو روضه نباشد و از حال خوب بچه ها غافل نشویم. 🔹 در روضه ها از همیشه به فرزندانمان مهربان تر باشیم. 🔸 اگر بچه ها از حضور در هیئت خسته شدند، سرگرمشان کنیم و اگر خواستند به خانه برگردند، بدون معطلی و بدون ناراحتی به خانه برگردید. قطعا اجر شما در پیشگاه خداوند محفوظ است. 🔺 یادمان نرود که حضور در روضه امام حسین علیه السلام باید همراه با خاطره خوش برای بچه ها باشد؛ پس نوع رفتار ما با بچه ها خیلی می‌تواند موثر باشد. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
1_1592485890.mp3
11.82M
🌱انسان شناسی ۶۶ 🌱حجه‌الاسلام قرائتی 🌱استادشجاعی ➖ می‌دانیم که خدا ما را خلق کرده است، حال سؤال اینجاست، خودِ خدا از چه بوجود آمده است؟ ➖ چگونه باور دارید که خدا، فقــط یکی است! چرا نمی‌تواند دوتا باشد؟❤️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣«انّی وُلدت لکی أحبّک» من زاده‌شدم تا که تو را دوست‌بدارم💛 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
کاش اینجا بودی همینجا کنارِ خودم و من یادم می‌رفت که خسته‌ام، خرابم، ویرانم...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
محدودم‌کن به دوست‌داشتنت دلــم می‌خـواهد جــز تـو چیزی به چشمم نیاید....💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪجارفتۍاےحسِ‌آرامشمـ..💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
جون دل، کی ميای . . .!؟ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_۲۰۲۳۰۴۲۶_۱۷۴۹۱۳۶۵۱_۲۶۰۴۲۰۲۳.mp3
8.85M
🍃غذای سگ‌ها✨ ༺◍⃟🏴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ 🚩این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست 🩸❤️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hanyeh.mp3
3.68M
من بی تو سرگردان من بی تو حیرانم . . . https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸 امام صادق (عليه السلام) : مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ. هرکس که خدا خیر خواه او باشد، محبت امام حسین علیه السلام و شوق زیارتش را در دل او می اندازد. 📚 وسائل الشيعه، ج۱۴، ص۴۹۶ ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🔴 هنگامِ نداری آبروی شوهرت را نریز! 💠 دو سه روزی غذا در خانهٔ حضرت زهرا سلام الله علیها نبود. حضرت به امیرالمومنین علیه السلام هیچ نگفت، تذکر نداد. یک روز حضرت امیر علیه السلام مشاهده کرد که رنگ و روی حسنین علیهم السلام پریده و رنگ آنها نیست. معلوم شد که سه روز است غذا در خانه نبوده، امیرالمومنین علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: چرا به من نگفتی تا برای بچه ها یک چیزی تهیه کنم؟ 💠 فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کردند: پدرم در شب عروسی به من سفارش کردند که از شوهرت چیزی نکن. شاید نداشته باشد و از تو خجالت بکشد. من به وصیت پدرم عمل کردم. 💠 چقدر خوب است که پدرها شب عروسی به دخترشان این مطالب رو بگویند. تذکر بدهند که اگر شوهرت وضع مالی‌اش خوب نبود ، به کسی نگو. آبروی شوهرت را نریز! صبرکن! 💠 بعضی مادر زن‌ها هم عالی هستند. شنیدم زنی عصبانی شد و از خانه شوهرش کرد و به خانه پدر آمد. مادر، او را راه نداد و گفت: برو زندگی کن! برو زندگی کن! رفت و زندگی کردند عالی، باهم خوب هم شدند. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️مردانی که زنان را فراری میدهند: 💔مردها گاهی رفتارهایی انجام می‌دهند، که از نظر زنان منطقی نیست و همین رفتارها پایه گذار اختلافات زناشویی می‌شوند. به طور مثل: - غرق شدن بیش از حد مرد در کار خود - ابراز ناراحتی همیشگی مرد از اتفاقاتی که در رابطه قبلی‌اش افتاده - بی‌احترامی به زن حتی به شوخی و دست کم گرفتن او - همیشه در سفر بودن - و از همه بدتر : نشان ندادن تعهد به زندگی مشترک‌شان . ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 🌹 🌱برگ هفتاد و نهم نشستم روبه رویش. هی شماره می گرفت وهی قطع می کرد.می گفت:《مشغول است، نمی گیرد.انگار خط ها خراب است.》 نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود.زیرلب با خودش حرف می زد.هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع می کرد. گفتم:《اگر نمی گیرید، می روم دوباره می آیم. بچه‌ها پیش برادرم هستند. شامشان را می دهم و بر می گردم.》برگشتم خانه. برادرم پیش بچه‌ها نبود.رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می زدند،تا مرا دیدند ساکت شدند. دلشوره ام بیشتر شد.گفتم:《چرا نخوابیدید؟!طوری شده؟!تو را به روح ستار،اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می زند.》 پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت:《نه عروس جان،چیزی نشده.داریم دو سه کلام حرف مردانه می زنیم.تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می گفتیم.》 برگشتم توی هال.باید برای شام چیزی درست می کردم. زهرا و سمیه و مهدی باهم بازی می کردند. خدیجه ومعصومه هم مشق می نوشتند. از دلشوره داشتم می مردم.دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانه خانم دارابی. گفتم:《تو را به خدا یک زنگ بزن به حاج آقایتان، احوال صمد را از او بپرس.》 خانم دارابی بی معطلی گفت:《اتفاقاً همین چند دقیقه پيش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست. 》 از خوشحالی می خواستم بال درآورم.گفتم:《الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم. 》 خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد.بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد.گفت:《تلفنشان مشغول است.》 دست آخر گفت:《ای داد بی داد،انگار تلفن ها قطع شد. 》از دست خانم دارابی کفری شدم،خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود.انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود. همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که توی طاقچه بود،برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند. پدرشوهرم تا مرا دید،وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت:《خوابمان نمی آمد.آمدیم کمی قرآن بخوانیم. 》 لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم:《چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.》قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم:《صمد شهید شده. می دانم.》 پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت:《کی گفته؟!》یک دفعه برادرم زد زیر گریه. من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم.وصیت نامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم:《صمد جان! بچه‌هایت هنوز کوچک اند، این چه وقت رفتن بود.بی معرفت،بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم.》 دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم:《خدایا!تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد.صمدم دوباره برگردد. ای خدا!صمدم را برگردان.》 پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه می کرد و شانه هایش می لرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلی ها پا به پای من گریه می کردند.سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشک هایم را پاک می کرد. مهدی خیره خیره نگاهم می کرد.زهرا بغض کرده بود. پدرشوهرم لابه لای هق هق گریه هایش صمد و ستار را صدا می زد. مهدی را بغل کرد.او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛اما یک دفعه ساکت شد وگفت:《صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید زینب وار زندگی کند.نوشته بعد از من،مرد خانه ام مهدی است. 》و دوباره به گریه افتاد. برادرم رفت قاب عکس صمد را از روی طاقچه پایین آورد. بچه‌ها مثل همیشه به طرف عکس دویدند. یکی بوسش می کرد.آن یکی نازش می کرد.‌زهرا با شیرین زبانی بابا بابا می گفت. برادرم دستش را رو به آسمان گرفت وگفت:《خدایا! صبرمان بده. خدایا!چطور طاقت بیاوریم؟!خدایا خواهرم چطور این بچه‌های یتیم را بزرگ کند؟!》 کمی بعد همسایه ها یکی یکی از راه رسیدند. با گریه بغلم می کردند.بچه هایم را می بوسیدند. خانم دارابی که آمد،ناله ام به هوا رفت. دست هایش را توی هوا تکان می داد و با حالت مویه وعزاداری می گفت:《جگرم را سوزاندی قدم خانم. تو و بچه‌هایت آتشم زدید قدم خانم. غصه تو کبابم کرد قدم خانم. 》 زار زدم:《تو زودتر از همه خبر داشتی بچه‌هایم یتیم شدند. 》خانم دارابی گریه می کرد و دست ها و سرش را تکان می داد.بنده خدا نفسش بالا نمی آمد. داشت از هوش می رفت. آن شب تا صبح پَرپَر زدم.همین که بچه‌ها می خوابیدند. می رفتم بالای سرشان و یکی یکی می بوسیدمشان و می نالیدم. طفلی ها با گریه من از خواب بیدار می شدند. آن شب جگرم کباب شد.تا صبح زار زدم. گریه کردم.نالیدم و برای تنهایی بچه‌هایم اشک ریختم.🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زن آینه و کانون خانواده است، رفتارش انعکاسِ برخورد و رفتار اعضای خانواده، به ویژه مرد است! پس فراموش نکنید که هر چه به همسرتون برسید؛ چندین برابر بهتون می‌رسه! ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7