ادب حضور اربعین و زیارت کربلا و نجف - نسخه موبایل.pdf
725.2K
کتابچه «ادب حضور پیادهروی زیارت #اربعین ، و آداب زیارت کربلا و نجف»
#استاد_فیاضبخش
#ادب_حضور
فایل #PDF نسخه موبایل
🔈 لینک دانلود نسخه صوتی (کتاب صوتی)
اعمال روزها و شب های #هفته
آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #چهارشنبه
➡️ 1da.ir/rqjEC
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت بیستم:
دِیر راهب
#صباحا_و_مساء
#هم_پای_قافله۵
※ مـــیروم تـــا ؛
دنیا بداند حرارت حسین علیهالسلام در قلب من، به قدمهای من جرأت حماسه، جرأت دویدن و جرأت خستگی داده است.
وقتی دلت امامت را می طلبد، وقتی قلبت می خواهد مولایش را زیارت کند، یعنی دلت هوای عاشقی کرده. یا امام حسین، جواب عاشقانت را بده، جواب دل باختگانت را بده، تو خوب میدانی رسم عاشقی چگونه است چون در راه آن جان دادی. اکنون حال و هوای ما دلباختگان را می دانی و می دانم که جوابمان را میدهی.
دلم گرفته، خدای من، دلم هوس کربلا رو کرده، دلم میخواد به پابوس حرم آقام امام حسین برم و ساعت ها اونجا بشینم و با آقا درد و دل کنم. آخه میدونم که اون قضاوتم نمیکنه، منو از خودش دور نمیکنه، اون به پای حرفام میشینه. میخوام برم پیشش تا ازش بخوام از تو برام طلب شفاعت کنه، شفاعتی برای تمام گناهانی که تا به الان به اونها مرتکب شدم، گناهانی که نمیتونم به گذشته برگردم تا تغییرشون بدم.
دلم گرفته و هوای آن بارانیست. هیچ چیز نمیتواند حال آن را خوب کند، هیچ مرهمی ندارد و گویی قرار است تا آخر این هوای بارانی را تحمل کنم. دلم هوایی بهاری میخواهد، هوایی پر از خنده و حس نشاط. اما گویی خندیدن برایم جرم است. یا امام حسین، تو ضامن دل من پیش خدا شو، این دل از بس باران غم به خود دیده لبریز از غم شده، تو ضامنم شو و این دل را بهاری کن.
دلم هوای زیارتت را کرده. موانع زیادند، مگر این موانع نمی دانند جلوی عاشق را گرفتن جرم است؟ مگر نمی دانند که اگر عاشق را از معشوق جدا کنند چه به سرش می آید؟ یا امام حسین، عاشق حرمت شده ام، عاشق آمدن به زیارتت شده ام، اما نمی شود، رسم زمانه نمی گذارد، هر باره به طریقی جلویم را میگیرد و گویی سد راه عاشقی ام می شود. تو که معشوق من هستی، تو نیت کن که به من برسی، موجبات رسیدنم به خودت را مهیا کن که دل این عاشق ابریست و هوای معشوقش را کرده.
غم مانند خون در بدنم در جریان است. هیچ مسکنی نمی تواند آن را درمان کند جز زیارتت. اما چه کنم، گویی لیاقتش را ندارم، گویی این غم مانند زخمیست که مرهمی دارد اما صاحب مرهم نمی خواهد که من از آن استفاده کنم. یا امام حسین صاحب مرهم غم من تویی! بنده ای خطاکار بوده ام؟ لیاقتش را ندارم؟ پس چه هست که هنوز نمی خواهی درمانم کنی، هنوز نمی خواهی مرهم زخمم را به من دهی
یا امام حسین تنهایم، مظلومم، بی کسم تو این ها را تجربه کرده ای، می دانی چه دردی دارد، میدانی و میفهمی که تنها شدن چه حسی دارد. گویی در چاه تنهایی افتاده ام و هیچ کس نمی خواهد دستم را برای بالا آمدن از چاه بگیرد، گویی این چاه تبدیل به زندانی شده و من اسیری هستم که قرار است تا ابد در آنجا بماند. یا حسین، می دانم که کلید دَرِ این زندان در دست توست، میدانم که می توانی مرا از این چاه بیرون بکشی. دستم را بگیر، نگذار تنها بمانم، من بنده ای هستم که دل به مولایش بسته، امیدش به سرورش است، نگذار امیدم ناامید شود.
خودم اینجا هستم اما قلبم در کربلاست، خودم اینجا هستم اما ذهنم در حرم آقاست، خودم اینجا هستم اما حواسم پی ضریح مولاست. یا امام حسین، تا کی بر خیالی که به نظر می رسد خام است زندگی کنم؟ کی قرار است حرمت را ببینم و کی به چیزی که در دل دارم میرسم؟ میخواهم بر پای ضریحت بنشینم و با تو سخن بگویم، از غمی که بر جان دارم بگویم، از غمی که نمی توانم از آن جلوی کسی لب به سخن بگشایم. یا حسین میخواهم نزدت بیایم و دل غم دیده ام را آرام کنم.
یا امام حسین یاری ندارم، یاوری ندارم، همه مرا تنها گذاشته اند و رفته اند. چه بهتر بروند، من دل به مولایم بسته ام، وقتی مولایت را در قلب داری، هیچ کس را نمی خواهی، هیچ کس نمی تواند مانند او حال دلت را خوب کند. یا امام حسین، اکنون که تنها گشته ام، در خانه ات را میزنم، درت را به سوی من باز کن، پذیرای من باش و میزبانی ام را کن. در خانه تو اگر به روی این بنده باز نشود، قلبش می شکند، وجودش خورد میشود و گویی نفس میکشد اما مرده.
یا حسین تو مرا می پذیری؟ شنیدن غمم، دردی که سر دلم مانده، زخمی که به جانم افتاده و آتشی که از درونم مرا میسوزاند را آرام میکنی؟