#فاطمیه
از علی خواستی...
مظلومانه و متواضعانه...
تو را شبانه دفن کند؛
و مقبرهات را...
از چشم همگان مخفی بدارد!
میخواستی به دشمنانت بگویی...
دودِ آتشِ ظلمی که شما برافروختید...
نه فقط چشم شما...
که به چشم تاریخ میرود؛
و انسانیت...
تا روز محشر...
از مزر دردانهی خدا...
محروم میماند!
چه سند مظلومیت جاودانهای...
و چه انتقام کریمانهای!
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
بچه ها بياييد. حسن جان! حسين جان! زينبم! عزيزم ام كلثوم بيائيد با مادر وداع كنيد.
سخت است ميدانم، خدا در اين مصيبت بزرگ به اجر و صبرش ياريتان كند
آرامتر عزيزان! از گريه، گريزي نيست، اما صيحه نزنيد، شيون نكنيد، مثل من آرام اشك
بريزيد
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
بچه ها بياييد. حسن جان! حسين جان! زينبم! عزيزم ام كلثوم بيائيد با مادر وداع كنيد. سخت است ميدانم، خ
نميدانم چطور تسلايتان دهم. اين مادر، آخر مادري نبود كه همتا داشته باشد، كه كسي
بتواند جاي او را پر كند، كه جهان بتواند چون او دوباره بزايد
.اما تقدير اين بوده است، راضي شويد به مشيت خداوند و زبان به شكوه نگشائيد
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
#فاطمیه از علی خواستی... مظلومانه و متواضعانه... تو را شبانه دفن کند؛ و مقبرهات را... از چشم همگا
رويش را؟ سيماي مادر را؟ باشد. باز ميكنم، هر چند كه دل من ديگر تاب ديدن آن چهرة نيلي را ندارد. واي، مهتاب چه ميكند با اين رنگ روي مهتابي
اينقدر صدا نزنيد مادر را! او كه اكنون توان پاسخ گفتن ندارد، فقط نگاهش كنيد و آرام
اشك بريزيد
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
رويش را؟ سيماي مادر را؟ باشد. باز ميكنم، هر چند كه دل من ديگر تاب ديدن آن چهرة نيلي را ندارد. واي،
.اما نه، انگار اين دستهاي اوست كه از كفن بيرون ميآيد و شما را در آغوش ميگيرد
اين باز همان دل مهربان اوست كه نميتواند پس از وفات نيز نداي شما را بيجواب
بگذارد. تا كجاست مقام قرب تو فاطمه جان
شما را به خدا بس كنيد بچه ها! برخيزيد
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
.اما نه، انگار اين دستهاي اوست كه از كفن بيرون ميآيد و شما را در آغوش ميگيرداين باز همان دل مهربان
اين جبرئيل است كه پيام آورده، برخيزيد
.جبرئيل ميگويد: روح اين بچه ها مفارقت ميكند از جسم، بردارشان
جبرئيل ميگويد: عرش به لرزه درآمده، بردارشان، شيون ملائك آسمان را برداشته
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
اين جبرئيل است كه پيام آورده، برخيزيد .جبرئيل ميگويد: روح اين بچه ها مفارقت ميكند از جسم، بردارشان
عليكم السلام، خدا پاداشتان دهد، اينجا بايستيد، پشت سر من، صبور باشيد. آرام گريه
كنيد. وصيت دختر پيامبر را از ياد نبريد، به صداي گريه.تان، ديگران را هشيار نكنيد،
همين، شما فقط بايد در نماز شركت كنيد. دلهايتان را به ياد خدا آرامش ببخشيد
خدايا من از دختر پيامبر تو راضي ام، اكنون كه او گرفتار وحشت است تو همدم او باش
خدايا! مردم از او بريده بودند تو با او پيوند كن. خدايا بر او ظلم كردند، تو برايش حكم
كن كه بهترين حاكمان توئي الصلوه ...الصلوه الله اكبر
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
عليكم السلام، خدا پاداشتان دهد، اينجا بايستيد، پشت سر من، صبور باشيد. آرام گريهكنيد. وصيت دختر پيام
خدايا اين دختر پيامبرت فاطمه است كه او را از ظلمتها به سوي انوار بردي
شما سه نفر بيائيد، تابوت را از زمين برداريم. از اينجا، به آن سمت كه صداي اِلّي ... اِلّي
ميآيد. اين صداي خداست، خدا فاطمه را به سوي خويش ميخواند، همينجا، همينجا
تابوت را زمين بگذاريد، همه كار فاطمه را خدا كرده است. اين قبرِ آماده، از آن زهراست.
.جان عالم به فداش
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
خدايا اين دختر پيامبرت فاطمه است كه او را از ظلمتها به سوي انوار بردي شما سه نفر بيائيد، تابوت را ا
برويد كنارتر تا من به داخل قبر بروم، آرامتر، آهسته گريه كنيد، اين دست و پاي من هم
.نبايد اينقدر بلرزند
چه سنگين است اين غم و چه سبك شده است اين بدني كه اينهمه درد ديده است
آي! اي زمين! اين امانت، دختر رسول خداست كه به تو ميسپارم. واالله كه اين
دستهاي رسول خداست، خوش به حال تو فاطمه جان!
صديقه جان! تو را به كسي تسليم ميكنم كه از من به تو شايسته تر است. فاطمه جان!
راضي ام به آنچه خدا براي تو خواسته است
شما را از خاك آفريديم، به خاك برميگردانيم و بار ديگر از خاك بيرون ميآوريم
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
برويد كنارتر تا من به داخل قبر بروم، آرامتر، آهسته گريه كنيد، اين دست و پاي من هم.نبايد اينقدر بلرز
.فاطمه جان! همه تن، چشم انتظار آن لحظة ديدارم
اي خشتها! ميان من و فاطمهام جدايي مياندازيد؟ دلهاي ما چنان به هم گره خورده
است كه خشت و خاك و زمين و آسمان نميتوانند جدايمان كنند
اما بر تو مبارك باد فاطمه جان! اي رسول خدا، كاسة صبرم در فراق محبوبهات لبريز شد و طاقتم در جدايي از برترين زن
عالم به اتمام رسيد
جز گريه چه ميتوانم بكنم اي پيامبر خدا؟ گريه بر مصيبت، سنت توست، من در مصيبت
تو هم جز گريه چه توانستم بكنم؟
تو سر به سينة من جان دادي، من با دست خودم چشمهاي تو را بستم، تو را غسل دادم
و كفن و دفن كردم. سر تو را من بر لحد نهادم. در برابر تقدير، جز تسليم و رضا چاره
چيست؟