چند صبح پیش، نشسته بودم کنار مشایه، چشمانم را بسته بودم و دلم را داده بودم به صدای قدمها و سایش دمپاییها روی آسفالت!
با خودم فکر کردم؛
"مؤثر بودن" خندهدارترین توهم است در میدانی که، بی هیچ دخالت دستی، در حال لشکرسازی برای حادثهای بزرگ است!
با خودم گفتم: تو اینجایی که فقــط باشی ...
نه تو!
که همه اینجایند که فقط باشند،
وگرنه بدون صدای هر کدام از این قدمها، این آهنگ ناقص نمیماند!
آهنگ قدمهای این لشکر نواخته شده، و هرکه در هرکجای دنیا جا بماند، خودش باخته است!
و هر که تصور کند، در این لشکر مؤثر افتاده، دیوانه است!
با خودم گفتم، آرام و وزین، شبیهای قطرهای از این دریا، فقـــط چشم به مقصد بدوز و برو!
عاقلها را، گوشه کنار جاده، به خود مشغول نمیکند!
eitaa.com/banoyealam
پیادهروی اربعین یک دریا درس دارد. یکی از درسهای مهم اربعین، درس انقطاع و بریدن است و انسانی که تا این حد وابسته به کار، زندگی و خانواده است زمانی که بانگ الرحیل اربعین بلند میشود همهچیز را میگذارد و بهسوی کربلا میشتابد که این جدایی از تعلقات در حالت عادی آسان نیست ولی این جاذبه اربعین است که همه را میکشاند.
eitaa.com/banoyealam
نمی دانم این چه رازی است که هر اربعین، جمعی عاشق را، از میانه سرگردانیهای روزگار دنیایی، روانه بهشت روی زمین می کند.
eitaa.com/banoyealam
پیادهروی اربعین یک دریا درس دارد. یکی از درسهای مهم اربعین، درس انقطاع و بریدن است و انسانی که تا این حد وابسته به کار، زندگی و خانواده است زمانی که بانگ الرحیل اربعین بلند میشود همهچیز را میگذارد و بهسوی کربلا میشتابد که این جدایی از تعلقات در حالت عادی آسان نیست ولی این جاذبه اربعین است که همه را میکشاند.
eitaa.com/banoyealam
نمی دانم این چه رازی است که هر اربعین، جمعی عاشق را، از میانه سرگردانیهای روزگار دنیایی، روانه بهشت روی زمین می کند.
eitaa.com/banoyealam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راست میگویند:
«عاشقی دردسر دارد!»
ما هم که سرمان درد میکند...
برای عاشقیکردن!
هشتاد کیلومتر پیاده میآییم...
که بگوییم:
«دوستت داریم!»
eitaa.com/banoyealam
🏴 به نیت فرج👆در مسیرمشایه اربعین١۴۰٣ دعاگوی و نائب الزیاره همه شما خوبان خدا هستم🙏
می خواستم لب باز کنم و بگویم که چقدر تشنه ام، آنقدر که زبان در کامم…اما به جای کلمات اشک بود که از گوشه ی چشمم سرازیر شد
eitaa.com/banoyealam
دوباره آب و تشنگی، دوباره آب
نگاه من ز دیدن تلالو اش شکسته باز
پر از صدای العطش، پر از کبوتران طف
دوباره پر سرودن نگاه دل شکسته ها ست
دوباره آب
صدای کودکانه ای ز دور دست،
چقدر این صدا پر از شکایت است.
و جان من پر از صدای هق هق جوانه ها
صدای بیکرانه ای درون جان من رهاست
دوباره آب، دوباره یک پیاله آب،
بیا بنوش کودکم
بیا بنوش
بیا که باز هم نوازشت کنم
دوباره باز تشنگی، دوباره آب
دوباره باز تشنه ام
دو دست خویش را پر از پیاله کرده ام
پیاله ها پر از نگاه
نگاه دلشکسته ای درون آب مانده است
پر از لبان تشنه است
تو ای ترانه ی وفا
تو ای پر از سرودن عطش بیا،
بیا ز دست من بنوش
بیا بنوش
ز من بگیر یک دم این بهانه های گریه را
پر از صدای کودکان تشنه ام
دوباره باز تشنه گی
دوباره باز…
eitaa.com/banoyealam