فضه چه كمكى توانست نمايد؟ اميرالمؤمنين عليه السلام چه كرد؟ بچه ها چه حالى داشتند؟ محسن عليه السلام كجا رفت؟ تا ريخ، اين داستان جگرسوز را با تمام تلخى هايش حفظ كرده تا معلوم شود فاطمه و محسنش عليهماالسلام با هم و از يك سبب به شهادت رسيدند!!
eitaa.com/banoyealam
اميرالمؤمنين عليه السلام عبايش را كجا روى فاطمه عليهاالسلام انداخت؟ درب شكسته ى نيم سوخته چه شد؟ محسن عليه السلام اين همه مصيبت را نزد كِه به شكايت برد؟ اين همه پرسش را خدمت امام صادق عليه السلام مى بريم.
eitaa.com/banoyealam
امام صادق عليه السلام فرمود: آتش به چوب در خانه گرفت. قنفذ با دست فشار مى داد و مى خواست در را باز كند. عمر با تازيانه بر بازوى فاطمه عليهاالسلام چنان زد كه مانند بازوبندِ سياه شد. و نيز چنان با لگد به در زد كه به شكم فاطمه عليهاالسلام اصابت كرد در حاليكه به محسن عليه السلام ششماهه باردار بود، و اين فرزند در معرض سقط قرار گرفت. عمر و قنفذ و خالد به خانه هجوم آوردند.
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
امام صادق عليه السلام فرمود: آتش به چوب در خانه گرفت. قنفذ با دست فشار مى داد و مى خواست در را باز ك
عمر چنان سيلى بر روى فاطمه عليهاالسلام زد كه چادرش كنار رفت وگوشواره شکست در حاليكه آن حضرت با صداى بلند گريه مى كرد و مى فرمود: «اى پدر، اى رسول خدا! سخن دخترت فاطمه را دروغ پنداشتند و او را زدند و جنين او را كشتند».
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين حال از داخل خانه با چشمان سرخ شده و آستين بالا زده برخاست، و عباى خود را روى فاطمه عليهاالسلام انداخت و آنحضرت را به سينه چسبانيد... و فرياد زد: «فضه! بانوى خود را درياب كه فرزند او از ضرب لگد در حال سقط است»!
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
عمر چنان سيلى بر روى فاطمه عليهاالسلام زد كه چادرش كنار رفت وگوشواره شکست در حاليكه آن حضرت با صداى
اميرالمؤمنين عليه السلام درِ شكسته را به جاى خود باز گردانيد، و در
همان حال محسن عليه السلام سقط شد. حضرت فرمود: محسن عليه السلام به جدش ملحق مى شود و نزد آنحضرت شكايت مى نمايد.
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
اميرالمؤمنين عليه السلام درِ شكسته را به جاى خود باز گردانيد، و در همان حال محسن عليه السلام سقط شد.
زهرا عليهاالسلام كجا، سيلى كجا؟! آن دست بى شرم كه بريده باد با
كدامين جرأت چنين جسارتى نسبت به مادرِ اسلام روا داشت كه گوشواره شكست؟... و لابد از جاى آن خون جارى شد؟!
eitaa.com/banoyealam
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: عمر با پا به فاطمه عليهاالسلام زد در حاليكه به پسرى بنام محسن باردار بود، و در اثر اين ضربه آن پسر سقط شد. سپس سيلى به روى مبارك آنحضرت زد بطورى كه گويا مى بينم گوشواره ى حضرت در گوشش شكست.
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
eitaa.com/banoyealam
آنكه براى آتش زدن مهبط وحى آستين بالا زده بود، فكر لوازم آن را هم كرده بود. دستور داده بود هيزم بياورند، و براى زود بر پا شدن آتش خار مغيلان هم آورده بود.پشتوانه ى جمعيت مهاجم، اسب سواران و نيزه دارانى بودند كه گوش بفرمان سقيفه آماده ى خراب كردن خانه بر سر اهلش بودند.
eitaa.com/banoyealam
نرومادرمادرنروپشتدر.mp3
6.68M
شعروسبک «ازشاعر دلسوخته هادی همتی از اعضای فعال وهنرمند کانال فاطمه سلام الله علیهاست»
eitaa.com/banoyealam
فريادهاى ناهنجارِ شمشير به دستان از بيرون در، صداى ناله ى جانسوز بانوى خلوت كبريا را از درون خانه تا دورترين آينده هاى تاريخ رساند و قلب ميلياردها فدايىِ زهرا عليهاالسلام را پاره پاره كرد اما هنگامى كه كار از كار گذشته بود!!
eitaa.com/banoyealam
عمر نزد ابوبكر آمد و گفت: برخيز كه اسب و افراد براى تو جمع كرده ام. آن دو همراه مغيره بيرون آمدند. عمر مقدارى از چوب عوسج جمع كرد و دستور داد خار مغيلان آوردند و آنها را بر دوش خود حمل كرد و آمدند تا به منزل على عليه السلام رسيدند.
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
عمر نزد ابوبكر آمد و گفت: برخيز كه اسب و افراد براى تو جمع كرده ام. آن دو همراه مغيره بيرون آمدند. ع
اُبَىّ بن كعب مى گويد: صداى شيهه ى اسبان و افسار آنان و برخورد نيزه ها را شنيديم. لباسهاى خود را پوشيده از خانه ها بيرون آمديم و همراه آنان تا منزل على عليه السلام آمديم در حاليكه درِ خانه بسته بود. عمر پيش رفت و لگدى به در زد و صدا زد: اى على، خارج شو! چرا از بيعت ابوبكر خود را در خانه پنهان كرده اى؟! بيرون بيا و گرنه خانه را به آتش مى كشيم!
اُبىّ بن كعب مى گويد: از پشت ديوار خانه صداى ناله اى بگوشم رسيد و متوجه شدم صداى بانوى طاهره فاطمه زهرا عليهاالسلام است كه گريه مى كند.
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
اُبَىّ بن كعب مى گويد: صداى شيهه ى اسبان و افسار آنان و برخورد نيزه ها را شنيديم. لباسهاى خود را پوش
عمر شخصاً اقدام كرد تا مبادا دلى به رحم آيد و بازگردد! فاطمه عليهاالسلام نمى گذاشت در باز شود، اما وقتى دانست دشمن دست بردار نيست در را رها كرد تا محسنش را نجات دهد!
در اين ميان «چرا»هايى هست كه پاسخ آن را فقط مهدى زهرا عليه السلام مى داند؛ ولى فوران خون از پهلو و سينه در آن لحظات اشاره هاى پر معنايى به محبين فاطمه عليهاالسلام دارد!
eitaa.com/banoyealam
دنباله ى ماجرا براى كسانى است كه هنوز در نيمه راه باوَرَند: بانو تا صحن خانه بيشتر تاب نياورد و در حاليكه بر زمين مى افتاد همه ى اهل خانه را براى كمك فراخواند.
eitaa.com/banoyealam
داستان تازيانه و سيلى يك بار بوده يا تكرار شده؟ نمى دانم! بعد از فرياد «يا فضه» . هم...؟!! باز نمى دانم! ولى رويت سياه باد اى دشمن كينه توز، كه تازيانه ات بر «سر» فاطمه عليهاالسلام اصابت كرد و تا «كتف» او را سياه نمود!به صورت بانو هم... يا نه؟ نمى دانم! ولى دستت بريده باد كه جاى سيلى ات بر چهره ى زهرا عليهاالسلام ماند... و آنچنان رفت تا به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشان دهد صورت نيلى را...!!
eitaa.com/banoyealam
عمر آنحضرت را بين در و ديوار فشار داد بطورى كه از شدت آن نزديك بود روح آنحضرت بيرون آيد، و خون از سينه اش جارى شد.
در اين حال حضرت به داخل خانه رفت و صدا زد: «اى اسماء، اى فضّه... بياييد و در آنچه زنان به يكديگر احتياج دارند مرا دريابيد».
اسماء مى گويد: وارد نشديم مگر وقتى كه حضرت جنين خود را سقط كرده بود، همان كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را محسن ناميده بود.
eitaa.com/banoyealam
چه كسى همچون صاحب مصيبت مى تواند رفتار دژخيمان را توصيف كند؟ اى اشك اگر اجازه دهى گوش بر سخن فاطمه عليهاالسلام بسپاريم تا آتش و سيلى و محسن عليه السلام را يكجا بگويد.
eitaa.com/banoyealam
منتظران مهدىِ ت و يا زهرا با شنيدن سخنت كه اشك خالص است، بر خاك سياه نشسته اند! بگو تا بسوزيم و براى يارى مهديت آماده شويم!
eitaa.com/banoyealam
قالت فاطمة عليهاالسلام: و ركل الباب برجله، فردّه عليَّ و أنا حامل. فسقطت لوجهي و النار تسعر و تسفع وجهي، فيضربني بيده حتى انتثر قرطي من أذني، و جائني المخاض فأسقطت محسناً بغير جرم.
بحار الانوار: ج 8 (قديم ) ص 231.
حضرت زهرا عليهاالسلام مى فرمايد: عمر با پايش به در كوبيد و آن را روى من برگرداند در حاليكه باردار بودم. من به صورت روى زمين افتادم و در همان حال آتش شعله مى كشيد و به صورتم مى خورد. عمر چنان سيلى به من زد كه گوشواره از گوشم افتاد، و حالت وضع حمل بر من عارض شد و من محسن بى گناه را سقط نمودم.
eitaa.com/banoyealam
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
قالت فاطمة عليهاالسلام: و ركل الباب برجله، فردّه عليَّ و أنا حامل. فسقطت لوجهي و النار تسعر و تسفع و
اى سركرده ى سقيفه، تو خوب مى دانى با عزيز پيامبر چه كرده اى؟ با همان كينه اى كه در دل دارى بازگو، تا با همان كينه اى كه از تو در دل داريم بشنويم. از تو شنيدنِ قصه ى دردناكِ شكستن در، و آنچه از بيرون و درون خانه شنيده اى و ديده اى، سوز ديگرى در دلِ ما جان نثاران فاطمه عليهاالسلام برمى انگيزد.
eitaa.com/banoyealam