▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت سی ام:
سایر وقایع مجلس یزید ...
#صباحا_و_مساء
و میزبان خوشگل کوچولویی از زوار #اربعین پذیرایی می کرد...
صدای موکب داری که با لهجه عراقی مردم را برای پذیرایی دعوت میکند، کودکان و زنانی که پرچم بدست توی راهند، کوله بارهای سفری که هرکدامشان با عکس و نوشته حرف های زیادی برای گفتن دارند، همگی دست به دست هم دادند و قصد جانت را کردند یا که نه!شاید سنگ صبورت شدند و دارند با دل سوخته ات، همدردی میکنند. برای جاماندگان این صحنه ها، جگر سوز است و برای آنها که حرم ندیدند حسرت است و صد من آه که دامن اسمان را میگیرد.
میدانم، جا ماندهای!
میدانم عاشق بودی که مثل زائرین حضرت سیّدالشهدا سلاماللهعلیه، برسی به کربلا!
و دوست داشتی بروی بینالحرمین، بنشینی و یک دل سیر گریه کنی!
خوب میدانم آرزوی نفس کشیدن در کربلا را داشتی ... ولی نشد!
میدانم، دلت اماننامه میخواهد!
و دنبال مأمنی هستی که قلبت را حسینی کنی!
با من بیا!
بیا!
با من تا برویم ...
اول، کولهبار تشویش و نگرانیات را باز کنیم!
سپس همراه شویم با حاجتمندانی از جنس خودمان!
اینجا
بازماندگانِ زیارتِ اربعین با توشهی توسّل آمدهاند ...
و حسّ عشق و آرامش حسینی و کربلا را در اینجا جستجو میکنند!
پاهایت را برهنه کن!
مثل پیادهروی تا کربلا، مثل بینالحرمین!
از تماس پاهای برهنهات با سنگهای قدیمی این صحن و سرا آرامش بگیر!
و داخل شو به بارگاه امن حضرت عبدالعظیم حسنی!
به آستانهی درب که نگاه کنی، کاشینوشتهای را میخوانی به نقل از امام هادی سلاماللهعلیه که فرمودند:
"من زار عبدالعظیم بِرِی کمن زار الحسین سلاماللهعلیه بِکربلا"
"هر کس عبدالعظیم را در ری زیارت کند، مانند آن است که حسین سلاماللهعلیه را در کربلا زیارت نموده است!"
اگر دلت میخواهد این لحظههای ناب را بیشتر ذخیره کنی و ماندگاریشان را میخواهی؛ زیارتت را به نیابت از امام زمانت انجام بده!
مثل خیلیهایی که امسال اربعین، زیارت را به نیابت انجام دادند.
از حرم حضرت عبدالعظیم که بیرون آمدی، سرت را رو به آسمان کن!
و خوب نگاه کن و ببین ملائکی را که نامهی عمل تو را مینویسند و در بستههای نور میپیچند و میبرند تا برسانند به دست حجّت خدا!
و
یادت نرود که هیچ ثروتی جای این حالی را که پیدا کردی نمیتواند بگیرد، و بر این نعمت هزاران شکر واجب است!
4_6028540032241897614.mp3
41.74M
#ای که مرا خواندهای...
📖 داستانِ زیارت اربعین سه جوان دانشجو
# فصل پنجم: دیدار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزاران سال است که از عاشورا میگذرد و تو از خود میپرسی پس این همه شور و اشتیاق و این همه شتاب در این راهیان شیدایی کربلا چیست..؟ آن شراب طهورا که شنیدهای ساقی اش حسین است و کربلا میخانه ماست ...