eitaa logo
بانوی بروز🧕
297 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
43 فایل
بانوی بروز،درایمان،اعتقاد،خانه‌داری،فرزندپروری اجتماع‌وسیاست‌بانوی‌ترازمسلمان است. تبادل وتبلیغ نداریم. @banuie_beruz ✅کپی‌باذکرنام‌نویسنده‌آزاداست عضوکانال دیگرمون بشید(#ملکه_باش)👇 @malakeh_bash
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ملکه باش✨
حالا که رفته ای و من در داغی جگرسوز با مرور خاطرات درس آموز گذشته خودم را تسکین می دهم . می خواهم خاطراتت را بنویسم که هر کدام درس بزرگی برای جوانان امروز است ، تا از تو اخلاق و ادب بیاموزند. حدود سی سال پیش بود ،سالهای آخر دبیرستان بودم ، یادت هست یکروز عصر تابستان ،توی حیاط داشتم لباس می شستم، در حیاط رو باز کردی اومدی داخل ، از کنارم که رد شدی گفتی ، مارال ما توی حیاط همسایه غریبه داریم ، داخل حیاط می آیی چادر بپوش، گفتم، من که حجابم کامله لباس آستین بلند و گشاد و پوشیده ، روسری رو طوری می بندم ، یک تار مو هم معلوم نیست ، هیچ بحثی نکردی ، گفتی ، 🔹 حسنات الابرار ، سیئات المقربین رفتی داخل خونه ، آخه مگه خودت چند سالت بود ، که اینقدر بصیر و دانا بودی، من خیلی به معنی این جمله فکر کردم ، من بیرون خونه چادر می پوشیدم ، اما تو دوست داشتی به خاطر همسایه های داخل حیاط اونجا هم بپوشم. تو مهمونیها هم بپوشم ، اما این کار اون موقع در فامیل ما مرسوم نبود. این وسوسه را به جونم انداختی ، تا اینکه وقتی ازدواج کردم و اولین کادویی که از همسرم گرفتم ، یک چادر رنگی زیبا بود ، اون رو در اولین مهمونی پوشیدم و دیگه چادر از سرم نیفتاد. آره داداش شاید تا حالا خودت هم نمی دونستی ولی چادرم رو از تو دارم . همنشین حضرت عباس(ع) باشی حاج داداش عزیزم عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
هدایت شده از ملکه باش✨
۲ یادت هست داداش دیماه ۶۵، جنگ شهرها بود، اون روز جمعه مهمون داشتیم ، هواپیماهای عراقی اومدن چهار راه نزدیک خونمون رو بمباران کردند ، از یکی از خانواده های اهل محل ۶ نفر شهید شدند، وقتی صدای مهیب انفجار بمب اومد ، خونه ما هم لرزید و تمام شیشه ها شکست و ریخت ، چند وقت بعد ، از طرف شهرداری ، اومده بودند ، خونه به خونه می رفتن و شیشه شکسته ها رو شیشه نو به جایش می انداختند ،با هزینه خودشون به خونه ما که رسیده بودند ، وقتی داشتند شیشه می انداختند ، یکی از شیشه ها رو ، تو نذاشته بودی ، بندازن ، گفته بودی چون این قبل از بمباران شکسته بوده ، باید خودمون بعدا بندازیم ، نه اینکه از شیشه بیت المال عوضش کنیم. وقتی بابا از سرکار برگشت و تو قضیه رو براش تعریف کردی ، چقدر ذوقت رو کرد و بهت افتخار کرد. همنشین حضرت علی اکبر(ع) باشی حاج داداش عزیزم عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
هدایت شده از ملکه باش✨
۳ داداش جون رفته بودی جبهه ازت بیخبر بودیم. مامان و آقا جون در اضطراب و ناراحتی. شبها که اخبار صحنه های جنگ رو نشون می داد ، می دیدم که اشکهای آقاجانم بی صدا می‌ریزند. چقدر سخت بود ، دیدن این لحظات . یه روز داشتم کتابخونه رو‌ مرتب می کردم ، کتابا رو گذاشته بودم روی زمین و داشتم دوباره می چیدم تو‌کتابخونه ، چند تا کتاب برداشتم ، یه دفعه یه چیزی از وسطشون افتاد ، نگاه کردم دیدم ، یکی از همین پاکت‌های نامه زمان جنگ بود ، که رزمنده ها با اونا نامه می فرستادند ، بازش کردم ، نوشته بود ، وصیتنامه غلامرضا .... ، چقدر سخت بود ، اما خوندمش مثل همه رزمنده های دیگه ،سفارش انقلاب و امام و اسلام رو کرده بودی و آخرش نوشته بودی و اما تو خواهرم ، از تو می خواهم حجابت رو در همه حال حفظ کنی. از خواندن وصیتنامه خیلی غمگین شدم و آرزو کردم که صحیح و سالم برگردی تا هیچوقت مجبور نباشم این وصیتنامه را برای دلهای لرزان مامان و آقاجونم بخونم . الحمدالله از دل حملات دشمن زنده و سالم برگشتی و سالهای سال از وجود پر برکتت فیض بردم ، اما پیام حجابت هیچوقت از یادم نرفت . روحت شاد . انشالله یه روز در رکاب امام زمان به این جهان برگردی ، با تقوا و پرهیزگارم 🖤🖤🖤 عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••