♦️یک روز بعد از ظهر درحالی که مست و لایعقل به طرف خانه میرفتم ناگهان عباس بابایی و محافظش را مقابل خودم دیدم پیش خودم گفتم کارم تمام است.
♦️وقتی به من رسید نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد. فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید بابایی کلام مرا قطع کرد و گفت:
♦️برادر عزیز چیزی نگو راجع به کاری که کرده ای حرفی نزن... اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی. خدا میداند از پیش او که آمدم، احساس میکردم از نو متولد شدم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سرلشکر_خلبان_شهید_عباس_بابایی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯