برادر شهیدم♡
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 #مـعـرفـی_شــهــدا شهیدحسین ولایتی فر نام پدر : محمدتقی محل تولد : دزفو
🌷خصوصیات اخلاقی شهید حسین ولایتی فر
۱- در جمع رفقای هیئتی حسین لقب سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.» حتی یک بار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازی گوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید شهید آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
۲-تقریبا همیشه حسین را دردرحال کار بود وتلاش و کوشش میکرد.اصلا خستگی برایش معنا و مفهوم نداشت.بدن ورزیده و آماده ای داشت.درست زمانی که همه خسته بودند شوخی های حسین گل می کرد و به همه روحیه می داد.استراحت حسین ماند برای بعد از شهادتش.
۳- هم و غم حسین مسائل فرهنگی جامعه بود
🌷 #خاطــرات_شـهـــدا
او درسن ۸سالگی عضو جلسات قرآن مسجد حضرت مهدی(عجل الله) شد.
حضور چندین ساله ی او درمحفل های معنوی تاثیر به سازایی در شکل گرفتن روحیات حسین گذاشت.
در سن۱۷ سالگی به عنوان مسئول جلسات قرآن فعالیت میکرد. مدتی از حضورش در جلسات گذشته بود که میخواست بچههای جلسات را برای اردوی زیارتی مشهد و قم ببرد که به علت مشکل مالی دوستان بزرگتر پیشنهاد میدهند که به صلاح نیست اردو برگزار شود. حسین هم میگوید: «من شخصاً پیگیر کمک مالی و خیر میشوم.» از آن ماجرا میگذرد و اردو برگزار میشود. بعدها دوستان متوجه شده بودند که حسین برای برگذاری اردو وام گرفته بود و تا سالها هنوز درگیر پرداخت قسط وام بود.
ایشان در ۲۰ سالگی جذب سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود.
محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی اهواز بود.
💚✥⃟࿐@baradar_shahidam
یکی از افسران عراقی اسیر شده بود.
به شدت احتیاج به خون داشت
چند تا بچه بسیجی آستین بالا زده بودن تا بهش خون اهدا کنن
اما افسرعراقی قبول نمی کرد .
می گفت :
شما فارسید ، شما نجس هستید ، خون شما رو نمی خواهم
بچه ها نا امید شده بودن و آستین ها رو پایین می آورند .
مهدی باکری وارد شد و با شنیدن ماجرا خندید و گفت :
ما انسانیم!
بهش خون تزریق کنین تا زنده بمونه
پزشک با زور به افسر عراقی خون تزریق کرد ...
#شهید_مهدی_باکری
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
💚✥⃟࿐@baradar_shahidam