🔺️اطلاق کلمه "بیخانمان"، برای ساکنان ضاحیه که حالا چند هفتهای است آنجا را ترک کردهاند، هم خلاف واقعیت است و هم خلاف ادب. آنها "خانه" دارند؛ در یکی از بهترن نقاط دنیا. که اگر بهترین نبود اینگونه مورد حسد نبودند.
حزبالله به سرعت صدها هزار نفر از آنها را سُکنی داده است. بعضی در ساختمانهای خالی بیروت و حومه شهر، بعضی در هتلهای متروک یا خالی، بعضی در مدارس، گروهی در ساختمان دانشکدههای دانشگاههای بیروت و...
خیلیها دوست دارند آنها را به نیم قرن قبل بازگردانند. شیعیان نهتنها قرنهاست ساکنان اصلی سرزمینهای زیبای جنوب لبناناند، که حالا بیش از ۲۰ سال است مرزداران کل لبنان بحساب میآیند.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 20
🔺️ضاحیه از این نگاه، جان میگیرد و آنچه نوشته شده را با لحن باصلابت سیدحسن میشنود:
ولّی زمن الهزائم، جاء نصرالله
زمان شکستها سپری شده و نصرالله (پیروزی الهی) فرا رسیده است.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 23
🔺️محمد پزشک است. از همان لبنانیهایی که معلوم است بهسختی عاطفی میشود. میگوید ما در سید حسن حل شده بودیم. برای حرفهایش دلیل نمیخواستیم. به او آرام میگرفتیم. ولی من میدانستم که او علیرغم اینهمه اعتبار و تقدسی که برای طرفدارانش دارد چقدر در گفتن برخی حرفهایش ملاحظه و تحفظ دارد. نمیتوانست هر حرفی را به همانها که دوستش دارند، بگوید. فهمیدن راهبردهایش ساده نبود. گاهی ماهها صبوری میکرد تا با چندین سخنرانی بتواند زمینه پذیرش حرفش را فراهم کند. مثلا همین و ورود حزبالله به جنگ با داعش. بعضی از فرماندهان درجه اول که حالا شهید شدهاند هم علاقهای به این کار نداشتند. میگفتند "این جنگ خودشان است؛ به ما چه! همینها بودند که سالها ما را رها کرده بودند حالا چرا ما باید ورود کنیم؟" سید مدتها با صبوری با مردم حرف زد تا آنها را برای درک راهبرد حضرت آقا در جبهه مقاومت آماده کند.
محمد میگوید من گمان میکنم حضرت آقا هم همینطور است.
حرفهايش برایم آشناست. انگار یک درد قدیمی را در درون من پیدا کرده باشد. گفتم ایشان هم برای گفتن حرفها و راهبردهایش حتی برای طرفدارانش کار راحتی ندارد. مثلا اینکه ایشان هم مجبور شد برای توجیه حضور ایران در سوریه از ادبیات عرفی استفاده کند. گفت اگر در سوریه و عراق نجنگیم، باید در همدان و کرمانشاه بجنگیم. بهناچار باید با عقول متوسط گفتوگو کرد.
محمد میگوید در جنگی که الان وسطش قرار داریم شاید فرصت برای سخن گفتن با مردم دیر شود.
راست میگوید. ایران هنوز خود را بیرون از معرکه میبیند. مثل آمریکا در جنگ جهانی دوم. دور از هر تیر و ترکشی و نهایتا پیروز جنگ. این واقع بینانه نیست. معرکه جدی تر از این حرفهاست... نگرانم ناگهان زود، دیر شود.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 24
🔺️نبطیه را دارد بدجور میکوبد. میپرسم اینها که از جنوب آمدهاند از نظر روحیه چطورند؟ اگر هم با چشم خودشان ندیده باشند ولی مطمئناند دیر یا زود دیگر خانهای نخواهند داشت.
میگوید اینها تا بهحال دست کم سه بار خانهشان را از نو ساختهاند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانهاش قلیان میکشید و به در و دیوار خانهاش نگاه میکرد نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، اینبار اینطور میسازمش"
🔆 #یادداشتهای_بیروت 38
@baradaranebasiji
🔺️یکی از بچههای حزبالله بعد از ۴ ماه از جبهه جنوب مرخصی گرفته اومده خونه، مادرش جلوی در بهش گفت سید حسن شهید شده تو برای چی اومدی خونه؟ برگرد برو.
در این عقیده، شکست معنا ندارد.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 43
@baradaranebasiji
🔺️بعلبک 🔥
حاج حیدر کنار مقام سيدة خولة منتظر ماست تا وضع بعلبک را میدانی برای ما شرح دهد.
بعلبک، زیارتگاه دارد. زیارتگاه سیده خوله، دختر امام حسین علیهالسلام. در کنار ضریح ماجرا را شرح دادهاند. بعلبک در مسیر عبور کاروان اسرای کربلا از کوفه به دمشق است. مردم به اسرا سنگ زدهاند و سنگی به سر خوله خورده و او را به شهادت رسانده. حضرت زینالعابدین علیهالسلام خوله را همانجا دفن میکنند و عصای خود را به نشانهی زیارتگاه کنار قبر در زمین فرو میکنند. عصا به سروی بلند و تنومند بدل میشود تا نشانهای باشد بر آن مدفن.
سرو بلند بالا باقی است، در کنار مدفن خوله. بارگاه این دختر کوچک حالا کانون تجمع شیعیان است. صحن و سرایش بیشباهت به حرم خانم زینب سلاماللهعلیها نیست.
در شبستان اصلی چند پيرمرد قرآن میخوانند. حاج حیدر میگوید از امشب باید همینجا بخوابم. امروز نزدیک خانه را زدهاند و باید تخلیه کنیم.
عذرخواهی میکند که نمیتواند ما را به خانه ببرد. تند میرود از داخل ماشینش که یک سوزوکی کوچک آبی است، دو ظرف غذا بیرون میآورد. میگوید اینها را برای شما پختیم. حالا که خانه را زدهاند با خودتان ببرید.
یک ظرف برنج و مرغ است و دیگری سالاد لبنانی با همان سبزی های معطر که اسمش را نمیدانیم. شرمنده شدهایم.
موقع رفتن توصیههای ایمنی را گوشزد میکند:
اگر جلویتان بمباران شد، بایستید؛ اگر پشت سر یا اطرافتان بمباران شد با سرعت عبور کنید. اگر هم خودتان را زدند که فاتحه... میخندد؛ اینها مرگ را به بازی گرفتهاند.
خانهاش در معرض بمباران است و زن و بچهاش آواره، اما نگران ناهار ماست. اینها بیرون از خودشان ایستادهاند. در وسط معرکهای که تکلیف تاریخ را معلوم خواهدکرد.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 47
@baradaranebasiji
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️بیروت 🔥
21 اکتبر
مردمی که شهادت سید حسن را باور نمیکنند. 🥀
این یادداشت رو عیناً از روی پیام مرتضی براتون مینویسم:
+اينم چندتا عكس و فیلم از ايستگاه صلواتى كه براى سيد زديم
ايده ى همين جوون مو بلنده كه تو عكسا ميبينيد.
-کجاست؟
+زقاق البلاط؛ يكم بالاتر همون خيابونى كه قهوه خورديم
از نكات جالب اينه كه خيليا ميومدن شهادت سيد رو زير سؤال ميبردن.
يه خانمى ميگفت يعنى الان شما مطمئن شديد شهيد شده كه اينو زديد؟
بعضيا ميگفتن ما اينا رو ميگيريم ولى نه براى شادى روح سيد، براى سلامتيش
آخرشم يه خانمى كه لات محله س و محجبه نيست وچندتا خالكوبى داره كه "يا فاطمة الزهراء" "يا ام البنين" و "يا ابالفضل" هستن اومد گفت اين بنرها رو ديگه اينجا نبينم، فقط عكس سيد رو بذاريد اين شهيد مهيد كه نوشتيد چيه ديگه!
آخريه خيلى كيس جالب وعجيبيه 😂 دوباره اومديد 100٪ ميريم باهاش صحبت كنيد.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 49
@baradaranebasiji