🔵 روزی یکی از دوستان اهل #تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت #اهلبیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در #غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای #دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت #بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: میخواستم بهت بگم: #دوستت_دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟؟! گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان بر میگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی #پیامبر اسلام دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود میرفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - میخواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با #علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»🙂
خاطره ای از #مولوی_شریف_زاهدی از علمای برجسته #اهلسنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید.
📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أميرالمؤمنين و اولاده المعصومين عليهم السلام... #به_عشق_علی_علیه_السلام پخش کن🙏🌸
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🍁🌴#درجات_انسان
دربهشت براساس اعمالِ اوست🌴🍁
🌹🍃در یکی از خطبه های حضرت علی است که: «اى بندگان خدا از نافرمانى خدا بپرهيزيد و با #اعمال_نيك خويش بر مرگتان پيشى گيريد؛ یعنی پيش از آنكه مرگ شما فرا رسد تا مى توانيد #اعمال_نيك به جا آوريد، و به وسيله چيزى كه از دست شما مى رود آنچه براى شما جاودان مىماند، راخريدارى كنيد.
🌹🍃باز هم سخن از #عمل است، و اینکه باید با آن آخرت را پیشاپیش ساخت و پیش خرید کرد. بعد هم در چندین جمله به نزدیکی مرگ و معلوم نبودن زمان آن هشدار داده اند،
🌹🍃و در نهایت نتیجه گرفته اند که:« فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ نُفُوسَكُمْ غَداً»؛ پس در اين جهان، از همين جهان براى خود زاد و #توشهاى فراهم کنید كه #فرداى_رستاخيزحافظ و نگهدارتان باشد. یعنی آنچه ما را در قیامت #نجات می دهد از همین دنیا و در همین دنیا باید پرداخته شود
🌹🍃 میان #درجات_مؤمنان
با#انفاقِ آنان رابطهای مستقیم برقرار است؛ به این معنا که هر اندازه #بهتر_انفاق کنند، در درجه بالاتری از #ایمان واقع میشوند:
«أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً».
❌👌آری! هر #عمل_صالحی پلکان #ترقی_معنوی و موجب بالا رفتن از نردبان ایمان است. امّا به شرط آنکه #انفاق نیز حتماً در کنار آن باشد: «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ ممکن نیست که به « برّ» برسید؛ مگر آنکه از آنچه #دوست دارید، #انفاق کنید۰
🆔✨@noor133Qoran
⚠️ کلاس دینداری ⚠️
مخاطب شناسی در تبلیغ دین
یکی از شیعیان و خدمت گزاران
#امام_صادق علیه السلام می گوید :
روزی امام صادق عليه السلام در حالى كه در #حيره بود ، من و گروهى از اصحاب خود را براى كارى فرستاد .
ما براى آن كار ، حرکت کردیم . آن گاه ناراحت بازگشتيم .
سپس به منزلی که بستر من در آن پهن بود رسیدیم . من با همان حالت ناراحتی ، آمدم و خود را روى بستر انداختم .
در همين هنگام ديدم كه امام صادق عليه السلام مى آيد . فرمود : «ما نزد شما آمديم» .
من به صورت نشسته در جاى خود قرار گرفتم و [امام عليه السلام ] بالاى سرِ بستر من نشست و در باره كارى كه به دنبال آن روانه ام كرده بود ، از من پرسيد . من گزارش كار را به ايشان دادم . پس خدا را سپاس گفت .
آن گاه از گروهى سخن به ميان آمد . گفتم : فدايت شوم ! ما از آنان #بيزارى مى جوييم . آنان ، بدانچه ما معتقديم ، اعتقاد ندارند .
فرمود : آنان #ولايت ما را پذیرفته اند ؛ امّا آنچه شما مى گوييد ( معرفت کمتری دارند ) ، نمى گويند . آيا از آنان #برائت مى جوييد ؟
گفتم : آرى .
فرمود : پس به نظرت چون آنچه نزد ماست ( و ما از آن باخبریم ) ، نزد شما نيست ، شايسته است كه [ما هم] از شما بيزارى بجوييم ؟!
گفتم : نه ، فدايت شوم !
فرمود : یا اینکه چون آنچه نزد خداست ، نزد ما نيست . آيا به نظرت خداوند ، ما را رها كرده است ؟!
گفتم : فدايت شوم ! به خدا سوگند ، نه !
عرض کردم : پس چه كنيم ؟
فرمود : با آنان #دوست باشيد و از آنان بيزارى نجوييد ؛ زيرا برخى از مسلمانان ، داراى يك سهم ، و برخى داراى دو سهم ، و برخى داراى سه سهم ، و برخى داراى چهار سهم ، و برخى داراى پنج سهم ، و برخى داراى شش سهم ، و برخى داراى هفت سهم [از ايمان] اند ؛ و شايسته نيست آنچه بر دوش صاحب دو سهم است ، بر آن كه داراى يك سهم است ، #تحميل شود ، و آنچه بر دوش صاحب سه سهم است ، بر آن كه داراى دو سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب چهار سهم است ، بر آن كه داراى سه سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب پنج سهم است ، بر آن كه داراى چهار سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب شش سهم است ، بر آن كه داراى پنج سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب هفت سهم است ، بر آن كه داراى شش سهم است ، تحميل شود .
سپس فرمود : برايت مَثَلى مى زنم .
مردى همسايه اى مسيحى داشت . او را به اسلام دعوت كرد و اسلام را برايش زيبا تصوير نمود و آن مرد مسيحى نيز دعوتش را پاسخ داد [و مسلمان شد] . آن گاه سحرگاه نزد او (مسيحى) رفت و درِ خانه اش را كوفت . همسايه اش گفت : كيست؟ گفت : من فلانى [همسايه مسلمان تو] هستم . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و مهيّاى نماز خواندن با ما باش . آن مرد تازه مسلمان ، وضو گرفت و لباس هايش را پوشيد و به همراه آن همسايه مسلمان ، ره سپار شد . آن دو ، فراوان نماز خواندند . آن گاه نماز صبح را خواندند و سپس تا بامداد در مسجد ماندند . مرد مسيحى به قصد خانه اش برخاست . همسايه مسلمان به او گفت : كجا مى روى ؟ روز ، كوتاه است و تا ظهر ، وقتِ اندكى مانده است . آن مرد تا نماز ظهر ، همراه او نشست . همسايه مسلمان گفت : بين نماز ظهر و عصر ، زمان كوتاهى مانده است . از اين رو ، مرد تازه مسلمان را تا نماز عصر نگاه داشت . مرد نصرانى برخاست تا به خانه اش برود ؛ امّا همسايه مسلمانش گفت : ديگر آخرِ روز است و از آغاز آن ، كوتاه تر است . بدين ترتيب ، آن مرد را تا خواندن نماز مغرب نگاه داشت . آن گاه وقتى آن مرد خواست به سوى خانه اش ره سپار شود ، باز همسايه مسلمان گفت : تنها يك نماز مانده است . آن مرد تازه مسلمان ، ماند تا نماز عشا را خواند و آن گاه از هم جدا شدند . وقتى سحرگاه روز دوم شد ، همسايه مسلمان ، مجدّدا درِ خانه تازه مسلمان را كوفت . آن مرد گفت : كيستى ؟ گفت : من فلانى ام . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و براى اداى نماز ، بيرون بيا . تازه مسلمان گفت : براى چنين دينى ، به دنبال كسى باش كه از من بى كارتر باشد . من انسانى تهى دست و عيالمندم . همسايه مسلمان ، آن مرد مسيحى را به چيزى داخل كرد كه از آن خارجش ساخت» يا آن كه فرمود : «او را بدين ترتيب ، وارد اسلام كرد و بدين ترتيب ، خارجش ساخت!»
📚منبع :
کافی ، ج ۲ ، ص ۴۲
@Masafe_akhar
امام زمانت رو دریاب:
🌿🌹🌿
🌹🌿
🌿
🔔 یک #حدیث_قدسی هست که
اصلا آدم را از خجالت آب میکند😔
🍃خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
🔹 يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا
🌼 ای كسی كه #وصال ما را ترك كردهای، برگرد.
🌸 و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خوردهای، سوگند خود را بشكن.
🌼 ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد،
🌸 پس چقدر عجیب است كه تو او را #دوست خود گرفتهای و ما را ترك كردهای...
📚 #بحرألمعارف، جلد ۲، فصل ۶۲
@Masafe_akhar
❤️مومن باید در بین جمع #شوخ باشد
#شهید_مطهری
♦️خدای متعال #دوست می دارد مردمی را که وقتی در جمع دیگران می نشینند عبوس نمی کنند، بلکه با مردم خوش و بش می کنند، #شوخی می کنند، به اصطلاحِ دیگر "ادخال سرور" در قلب مؤمنین می کنند.
♦️می دانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع #تکبری بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره شان را بگیرند، به مردم بی اعتنایی کنند، یعنی همه شما اهل جهنم هستید، همه شما مورد #خشم خدا هستید و مورد خشم من؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است...
♦️[در روایت است که] خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان #جمع است، برای اینکه دیگران را #مسرور کند سخنان خوشحال کننده می گوید ولی وقتی که تنها می ماند به فکر و #اندیشه فرو می رود ... و عبرتها به نظرش می آید.
📚آشنایی با قرآن، ج10، ص39
═✧❁🌸❁✧═
@besamt_khoda
═✧❁🌸❁✧═