eitaa logo
برکات قرآن، نماز، دعا، زیارت و ...
98 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
46 فایل
بیان نکات ظریفی از قرآن، ادعیه و معصومین علیهم السلام رفع اشکالات قرائت قرآن و نماز بسیار آسانست ولی شیاطین انس و جن، آن را سخت جلوه میدهند و از یادگیری راحت آن ناامید میکنند
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 روزی یکی از دوستان اهل به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در خم استناد کردم. ایشان می‌گفت: «مولا» در این حدیث به معنای آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانواده‌ام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی. 👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: می‌خواستم بهت بگم: . گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده‌ام منتظرم بودند و باید می‌رفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت می‌کنی؟؟! گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند می‌روی و شما را از راهتان بر می‌گردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت می‌شوی و در عقل من شک می‌کنی، ولی وقتی اسلام ده‌ها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود می‌رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه می‌دانی؟؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - می‌خواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»🙂 خاطره ای از از علمای برجسته بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید. 📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138 الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أميرالمؤمنين و اولاده المعصومين عليهم السلام... پخش کن🙏🌸 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🍁🌴 دربهشت براساس اعمالِ اوست🌴🍁 🌹🍃در یکی از خطبه های حضرت علی است که: «اى بندگان خدا از نافرمانى خدا بپرهيزيد و با خويش بر مرگتان پيشى ‏گيريد؛ یعنی پيش از آنكه مرگ شما فرا رسد تا مى ‏توانيد به جا آوريد، و به وسيله ‏چيزى كه از دست‏ شما مى ‏رود آنچه براى شما جاودان مى‏ماند، راخريدارى كنيد. 🌹🍃باز هم سخن از است، و اینکه باید با آن آخرت را پیشاپیش ساخت و پیش خرید کرد. بعد هم در چندین جمله به نزدیکی مرگ و معلوم نبودن زمان آن هشدار داده اند، 🌹🍃و در نهایت نتیجه گرفته اند که:« فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ نُفُوسَكُمْ غَداً»؛ پس در اين جهان، از همين جهان براى خود زاد و ‏اى فراهم کنید كه و نگهدارتان باشد. یعنی آنچه ما را در قیامت می دهد از همین دنیا و در همین دنیا باید پرداخته شود 🌹🍃 میان با آنان رابطه‌ای مستقیم برقرار است؛ به این معنا که هر اندازه کنند، در درجه بالاتری از واقع می‌شوند: «أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً». ❌👌​آری! هر پلکان و موجب بالا رفتن از نردبان ایمان است. امّا به شرط آنکه نیز حتماً در کنار آن باشد: «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ ممکن نیست که به « برّ» برسید؛ مگر آنکه از آنچه دارید، کنید۰ 🆔✨@noor133Qoran
⚠️ کلاس دینداری ⚠️ مخاطب شناسی در تبلیغ دین یکی از شیعیان و خدمت گزاران علیه السلام می گوید : روزی امام صادق عليه السلام در حالى كه در بود ، من و گروهى از اصحاب خود را براى كارى فرستاد . ما براى آن كار ، حرکت کردیم . آن گاه ناراحت بازگشتيم . سپس به منزلی که بستر من در آن پهن بود رسیدیم . من با همان حالت ناراحتی ، آمدم و خود را روى بستر انداختم . در همين هنگام ديدم كه امام صادق عليه السلام مى آيد . فرمود : «ما نزد شما آمديم» . من به صورت نشسته در جاى خود قرار گرفتم و [امام عليه السلام ] بالاى سرِ بستر من نشست و در باره كارى كه به دنبال آن روانه ام كرده بود ، از من پرسيد . من گزارش كار را به ايشان دادم . پس خدا را سپاس گفت . آن گاه از گروهى سخن به ميان آمد . گفتم : فدايت شوم ! ما از آنان مى جوييم . آنان ، بدانچه ما معتقديم ، اعتقاد ندارند . فرمود : آنان ما را پذیرفته اند ؛ امّا آنچه شما مى گوييد ( معرفت کمتری دارند ) ، نمى گويند . آيا از آنان مى جوييد ؟ گفتم : آرى . فرمود : پس به نظرت چون آنچه نزد ماست ( و ما از آن باخبریم ) ، نزد شما نيست ، شايسته است كه [ما هم] از شما بيزارى بجوييم ؟! گفتم : نه ، فدايت شوم ! فرمود : یا اینکه چون آنچه نزد خداست ، نزد ما نيست . آيا به نظرت خداوند ، ما را رها كرده است ؟! گفتم : فدايت شوم ! به خدا سوگند ، نه ! عرض کردم : پس چه كنيم ؟ فرمود : با آنان باشيد و از آنان بيزارى نجوييد ؛ زيرا برخى از مسلمانان ، داراى يك سهم ، و برخى داراى دو سهم ، و برخى داراى سه سهم ، و برخى داراى چهار سهم ، و برخى داراى پنج سهم ، و برخى داراى شش سهم ، و برخى داراى هفت سهم [از ايمان] اند ؛ و شايسته نيست آنچه بر دوش صاحب دو سهم است ، بر آن كه داراى يك سهم است ، شود ، و آنچه بر دوش صاحب سه سهم است ، بر آن كه داراى دو سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب چهار سهم است ، بر آن كه داراى سه سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب پنج سهم است ، بر آن كه داراى چهار سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب شش سهم است ، بر آن كه داراى پنج سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب هفت سهم است ، بر آن كه داراى شش سهم است ، تحميل شود . سپس فرمود : برايت مَثَلى مى زنم . مردى همسايه اى مسيحى داشت . او را به اسلام دعوت كرد و اسلام را برايش زيبا تصوير نمود و آن مرد مسيحى نيز دعوتش را پاسخ داد [و مسلمان شد] . آن گاه سحرگاه نزد او (مسيحى) رفت و درِ خانه اش را كوفت . همسايه اش گفت : كيست؟ گفت : من فلانى [همسايه مسلمان تو] هستم . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و مهيّاى نماز خواندن با ما باش . آن مرد تازه مسلمان ، وضو گرفت و لباس هايش را پوشيد و به همراه آن همسايه مسلمان ، ره سپار شد . آن دو ، فراوان نماز خواندند . آن گاه نماز صبح را خواندند و سپس تا بامداد در مسجد ماندند . مرد مسيحى به قصد خانه اش برخاست . همسايه مسلمان به او گفت : كجا مى روى ؟ روز ، كوتاه است و تا ظهر ، وقتِ اندكى مانده است . آن مرد تا نماز ظهر ، همراه او نشست . همسايه مسلمان گفت : بين نماز ظهر و عصر ، زمان كوتاهى مانده است . از اين رو ، مرد تازه مسلمان را تا نماز عصر نگاه داشت . مرد نصرانى برخاست تا به خانه اش برود ؛ امّا همسايه مسلمانش گفت : ديگر آخرِ روز است و از آغاز آن ، كوتاه تر است . بدين ترتيب ، آن مرد را تا خواندن نماز مغرب نگاه داشت . آن گاه وقتى آن مرد خواست به سوى خانه اش ره سپار شود ، باز همسايه مسلمان گفت : تنها يك نماز مانده است . آن مرد تازه مسلمان ، ماند تا نماز عشا را خواند و آن گاه از هم جدا شدند . وقتى سحرگاه روز دوم شد ، همسايه مسلمان ، مجدّدا درِ خانه تازه مسلمان را كوفت . آن مرد گفت : كيستى ؟ گفت : من فلانى ام . گفت : چه كار دارى ؟ گفت : وضو بگير و لباس هايت را بپوش و براى اداى نماز ، بيرون بيا . تازه مسلمان گفت : براى چنين دينى ، به دنبال كسى باش كه از من بى كارتر باشد . من انسانى تهى دست و عيالمندم . همسايه مسلمان ، آن مرد مسيحى را به چيزى داخل كرد كه از آن خارجش ساخت» يا آن كه فرمود : «او را بدين ترتيب ، وارد اسلام كرد و بدين ترتيب ، خارجش ساخت!»  📚منبع : کافی ، ج ۲ ، ص ۴۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar
امام زمانت رو دریاب: 🌿🌹🌿 🌹🌿 🌿 🔔 یک هست که اصلا آدم را از خجالت آب میکند😔 🍃خداوند تبارک و تعالی میفرماید: 🔹 يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا 🌼 ای كسی كه ما را ترك كرده‌ای، برگرد. 🌸 و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشكن. 🌼 ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد، 🌸 پس چقدر عجیب است كه تو او را خود گرفته‌ای و ما را ترك كرده‌ای... 📚 ، جلد ۲، فصل ۶۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar
❤️مومن باید در بین جمع باشد ♦️خدای متعال می ‌دارد مردمی را که وقتی در جمع دیگران می ‌نشینند عبوس نمی ‌کنند، بلکه با مردم خوش و بش می ‌کنند، می ‌کنند، به اصطلاحِ دیگر "ادخال سرور" در قلب مؤمنین می ‌کنند. ♦️می ‌دانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره ‌شان را بگیرند، به مردم بی ‌اعتنایی کنند، یعنی همه شما اهل جهنم هستید، همه شما مورد خدا هستید و مورد خشم من؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است... ♦️[در روایت است که] خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان است، برای اینکه دیگران را کند سخنان خوشحال ‌کننده می ‌گوید ولی وقتی که تنها می ‌ماند به فکر و فرو می ‌رود ... و عبرتها به نظرش می ‌آید. 📚آشنایی با قرآن، ج10، ص39 ═✧❁🌸❁✧═ @besamt_khoda ═✧❁🌸❁✧═