eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
963 دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
11 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
¦→🔗 ‌‌ • بآز‌هـم‌محضرتـآن‌نیسـتم؛ ازدورسـلآم...シ • ‌ 🔗¦← #ڪربلا #صبحتون_حسینی 🌿🌸
🚶🏽‍♂ تأسف‌آوره... ڪاراون شخصی‌‌ڪہ.. برای‌سبڪ ڪردن‌بدنش ... دوساعت روی‌تردمیل‌ می‌دوه ... امابرای سبک‌ڪردن .. بارگناهاش دودقیقه .. دربرابر پروردگار نمی‌ایستد ... _____________________
▫️﷽▫️ 🌷✨امیرالمومنین حضرت علی (ع) : ✍🏻چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند : ❶ مال برای خرج کردن در احتياجات زندگی نه برای نگهداری ② علم برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث ❸ انسان برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصيت ④ دنيا برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا 📚م
🦋 🌱 به نیت تعجیل درظهور منجی موعود ♥️|@mahmoodreza_beizayi
[🌻🌙] • • توی کوچه پیرمردی رو دیدم که روی زمین سرد خــوابیده بود. سن و سالم ڪم بود و چیزی نداشتـم تا کمکش کنم؛ اون ‌شب رختخواب آزارم می‌داد! و خــوابم نمی‌برد ازفڪر پیرمرد. رختخوابم را جمــع ڪردم و روی زمیـــن سـرد خـوابیدم می‌خـواستم توی رنــج پیرمــرد شریڪ باشــم. اون شـب ســرمـــا توی بدنم نفـــوذ ڪرد و مـریـض شدم اما روحم شفا پیداکرد. چه مریضی لذت بخشی(: • •
🌿: خداوندا..! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در برهنه دواندم... در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم... امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن آنها را ببخشی..♥️
از چراغانی چشمان تو من جان دارم بی تو یک نسبت نزدیک به باران دارم! روشنم از تو و آن منحنی لب هایت! من به لبخند پر از صبح تو ایمان دارم... 💖
﷽...✨ ...💭🎈 . یک واژه و راهِ تمام نشدنی است ... و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند، آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ... و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ... بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند و ما با ... و جان دادن، می‌خواهد خالص و مخلص شدن می‌خواهد ... سختی و درد کشیدن می خواهد! و همه ی اینها ... خلاصه می شود در شهیدانه زندگی کردن... شهیدانه زندگی کنیم شهید می شویم... این گونه زیستند ... و اینگونه شدند ... ‌• ‌
↻💎❄••|| بسٺہ ‌ام ‌عــهد ڪہ ‌در راه‌ شهــیدان‌🥀باشمـ... چـــادر‌ مشڪے مـنـ ‌ رنگــ ‌شـــهادٺ‌ دارد...♥️
ارباب من دلم پیش کسی نیست خیالت راحت....✨ منم و یک دل دیوانه و خاطرخواهت....✨ امام حسینی 🌙 ♥️| @mahmoodreza_beizayi
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
#تو_شهید_نمیشوی📚 قسمت شصت و یکم🌱 | ادامه رمز و راز شهادت | یک سماوربزرگ چندمتر آن طرف ترگذاشته
📚 قسمت شصت و دوم🌱 | خودم می روم | روزی که برای تشییع پیکر شهید والامقام،محمد حسین مرادی تهران بودم،برای همان شب بلیط برگشت قطار به تبریز گرفته بودم.شام را آن شب مهمان محمود رضا بودم. بعد از شام،محمودرضا و برادر خانمش مرا رساندند راه آهن.نیم ساعتی تا حرکت قطار وقت داشتم.نشستیم توی ماشین و حرف زدیم.داشتیم درباره ی آموزش زبان انگلیسی بحث می‌کردیم که گوشی محمودرضا زنگ خورد. محمودرضا از ماشین پیاده شد و جواب داد. ده دوازده قدم از ماشین فاصله گرفت. رفت آن طرف‌تر ایستاد و مشغول صحبت شد.وقتی صحبتش تمام شد و داشت برمی‌گشت سمت ماشین،من هم پیاده شدم. دیدم سرش پایین است و اخم هایش رفته توی هم.حرف زدم که تماس از سوریه بوده. نزدیک که شد پرسیدم:((از آن طرف بود؟))بدون اینکه بگوید بله یا نه.گفت:((فردا ساعت ۱۰ صبح میروم سوریه)) گفتم: سوریه؟ گفت:« بله.» گفتم:« تو که همه اش دوسه روز است برگشته ای» گفت:« هرچه زحمت کشیده بودیم برباد رفته. آمده اند جلو موضع را گرفته اند. باید برگردم اگر نروم بچه ها کاری از دستشان ساخته نیست» و همین طور از این حرف‌ها را زد. @mahmoodreza_beizayi