⛅️ امامزمانٺرابشناس!
مےشناسمٺآقاجاטּ؟!🌸
مےپرسد:
مےشناسےاش؟
شكمےڪنم!البتہنهخوبِخوب، ولے
امیدوارم ....
🌸مےگوید:
پسازاوبگو!
مےگویم:
ظاهرشجواטּونیرومند،
رنگشگندمگوטּ، بلندپیشانے، بینیِ ڪشیدهوزیبا،چشماטּ ِسیاهودرشٺ، ابروانےپرپشٺوبرجستہ، شانهایپهن، موهایمجعدویڪخالبرگونہ...
مےپرسد:
اخلاقش؟
🌸مےگویم:
مانندپدرانشبزرگواراسٺ؛ مایهیآرامش، برڪٺ، هدایٺ، داناوبادرایٺ،صبرپیشہ، باصلابٺ، عابدٺرین، دلیرٺرین و بخشنده!
مےپرسد:
محلّزندگےاش ڪجاسٺ؟؟
🌸پاسخمےدهم:
نشانےشاטּرابهڪسےندادند،مگرآناטּڪه بسیاربہاونزدیڪند!
مےپرسد:
راهےبهسویاوهسٺ؟
🌸مےگویم:
آری! ڪافیسٺلبتهایٺرا تڪاטּبدهے! او مےشنود!
مےگوید:
ندیدهدوسٺشدارم!
🌸میےگویم:
او پدرمهرباטּ ِ همهاسٺ! مولایمنوٺو!
اوحتّےازمادربهٺونزدیڪٺراست!
مےگوید:
برایشمےٺوانمڪاریبڪنم؟
🌸بااشٺیاقمےگویم:
آر! خودشگفتهاسٺبهشیعیانم بگوییدبرایفرجمدعاڪنند!
باهمدسٺبهآسماטּبازمےڪنیم و مےخوانیم:
اللّهُمَّعَجِّلْفَرَجَهُوَسَهِّلْمَخْرَجَهُ
#امامزمانٺرابشناسرفیق👆♥️
#پـامـنبرے
*غذاتون سرد نشه*!!
در رستوران بودم که میز بغلی توجهم را جلب کرد. زن و مردی حدود ۴۰ ساله روبهروی هم نشسته بودند و مثل یک دختر و پسر جوان چیزهایی میگفتند و زیرزیرکی میخندیدند.
بدم آمد. با خودم گفتم چه معنی دارد؟ شما با این سنتان باید بچه دبیرستانی داشته باشید.
نه مثل بچه دبیرستانیها نامزدبازی و دختربازی کنید.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که تلفن خانم زنگ خورد و به نفر پشت خط گفت: آره عزیزم. بچهها رو گذاشتیم خونه خودمون اومدیم. واسهشون کتلت گذاشتم تو یخچال.
خوشم آمد. ذوق کردم. گفتم چه پدر و مادر باحالی. چه عشق زندهای که بعد از این همه سال مثل روز اول همدیگر را دوست دارند. چقدر خوب است که زن و شوهرها گاهی اوقات یک گردش دوتایی بروند. چقدر رویایی. قطعا اگر روزی پدر شدم همین کار را میکنم.
داشتم با لبخند و ذوق نگاهشان میکردم که ناگهان مرد به زن گفت: پاشو بریم تا شوهرت نفهمیده اومدی بیرون.
اَی تُف. حالم به هم خورد. زنیکه تو شوهر داری آنوقت با مرد غریبه آمدی ددر دودور؟
ما خیر سرمان مسلمانیم. اسلامتان کجا رفته؟ زن و مرد نامحرم با هم چه غلطی میکنند؟ بیشرفها.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که مرد بلند شد رفت به سمت صندوق تا پول غذا را حساب کند. زن هم دنبالش رفت و بلند گفت: داداش داداش بذار من حساب کنم. اون دفعه پیش هم با مامان اومدیم تو حساب کردی.
آخییی. آبجی و داداش بودن. الهی الهی. چه قشنگ. چه قدر خوبه خواهر و برادر اینقدر به هم نزدیک باشند.
داشتم با ذوق و شوق نگاهشان میکردم و لبخند میزدم که آمدند از کنارم رد شدند و در همان حال مرد با لبخندی شیطنتآمیز گفت: از کی تا حالا من شدم داداشت؟ زن هم نیشخندی زد و گفت: اینجوری گفتم که مردم فکر کنن خواهر و برادریم.
تو روحتان. از همان اول هم میدانستم یک ریگی به کفشتان هست. زنیکه و مردیکه عوضی آشغال بیحیا.
داشتم چپچپ نگاهشان میکردم که خواستند خداحافظی کنند. زن به مرد گفت: به مامان سلام برسون. مرد هم گفت: باشه دخترم. تو هم به نوههای گلم... _
وای خدا. پدر و دختر بودند. پس چرا مرد اینقدر جوان به نظر میرسید؟ خب با داشتن چنین خانواده دوستداشتنی باید هم جوان بماند. هرجا هستند سلامت باشند.
اينجا بود كه فهميدم زندگي ديگران به من ربطي ندارد اگه كمي شعور داشتم مثل بقيه غذامو ميخوردم كه اينجوري سرد نشه ...
« *لطفاً از قضاوت بیجای زندگی دیگران پرهیز کنیم*»
🌹💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨فروشگاهمجازیمشکات✨
🖇☁️یکفروشگاهباقیمتهاییکهنصفبقیهجاهاهست
-پکهایشهدایی🖇
-ستهایقرآنرنگی📚
-قابهایشهدایی🖇
-پکهایگلگلی🌸
-ستهایتشبیحوگیره📿
تویاینوضعکروناازجاییبخرکهمطمنهست
😍تازهخریدشمامتبرکمیشهبهمزارحاجقاسم
جانمونید⇦⇩⇦⇩⇦⇩⇦⇩⇦⇩⇦⇩⇦⇩
https://eitaa.com/joinchat/1297285244C39dfb978c4
❌؛
🙄ازاینهدیههامیخوایییییی؟!🙄
😱ازاونلباسایشیکونضامیمیخوای؟!😱
😳دلتمیخوادازحاجقاسمهدیهداشتهباشییییی😳
پسبدوبیااینجاکههمقیماتعالیه..هماجناس😌✌️
#محصولشمامتبرکمیشودبهمزارحاجقاسم
https://eitaa.com/joinchat/1297285244C39dfb978c4
مشکاتهرچیزیکهیکافسرجنگنرمنیازداره😎😉
یا صاحب الزمان
امشب دوباره شب جمعه شده. دلم دلتنگ تو یا مولا
حساب این هفتمون دست امام زمان رسید اقا جان از من راضی هستی؟
خودمان چه فکر میکنیم اعمالمان چگونه است؟
تا کی گناه و شب توبه؟ شاید شبی دیگر نباشد؟ شاید......
یامولانا یا صاحب الزمان ادرکنی
#روزهای_ انتظار
هدایت شده از جوْن خٰادمُ المَهد؎
ستارهها ⭐️هیچ وقت
از یاد آسمان نمیروند!🌠
بگذار دل من آسمان باشد💖
و یاد شما ستاره...💫
بــرایشــادیروح شهدا
صلوات :)
☘️☘️☘️
#برادر_شهیدم
هدایت شده از جوْن خٰادمُ المَهد؎
چه کردی که خریدارت شدند ؟؟؟
بگو برادر 🙃
من نیز ،
جانِ ناقابلی دارم ...💔
#برادر_شهیدم
هدایت شده از جوْن خٰادمُ المَهد؎
نه طبق عادت دوستت دارم 💢
نه بنا بر سنت ❌
همه چیز بنا بر فطرت است ☝️🏻
🙃خوب ها دوست داشتنی اند🙃
🌚✨
خاطریگرنظرمهست
همهخوبیتوست
حسرتیگربهدلمهست
هماندوریتوست
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
•°•
خبدوستان!🙂♥️
خوبیابد...
دفترامروزهمبستهشد😊🌿
بهامیدفرداییزیباترازامروز🌈🌼🤲🏻
شبتونحسینیرفقا:)💚🌱
با ۅضۅ💎
بۍگناه📿
یاعلی✋🏼😴
↓
❥↬•| @Shbeyzaei_313
هدایت شده از مقیم
سلام گلم😊❤️👋🏻
خوبی؟ خوشی؟سلامتی؟
دوست جونم میگم تو پاتق دخترای چادری عضوی؟😊🤨
نیستی؟😳😳
نصف عمرت به فناست ....دختر چادری هستی و اینجا نیستی؟😳🧕🏻🧕🏻
جالبه🤔🤔
ولی خوووووووب تا منو داری غم نداری😉❤️🤞🏻
لینک رو میدم بهت ...ولی قول بده.... اول قول بده...قول ندی ناراحت میشم 😔💔😭
قول دادی؟
افرین قول بده که از دست ندی
چند تا ادمین داره عین ماه ...اصن هر چی بگم کم گفتم😍
خوب دیگه بیا به قولت عمل کن که اگه نکنی ناراحت میشم ..غصه میخورم ...موهام سفید میشه...پوستم چروک میشه....بعد مقصر همشون تو میشی.😔😔
بفرماییید😍😍😍😍
🦋https://eitaa.com/joinchat/2395275307C88fb4b8787
هدایت شده از مقیم
🌪💥🌪💥
یه کانال عااااالی.... 😍😍😍
با کلی محتوای باحال
#کلیپ_نظامی
#رهبرانه
#چادرانه
#استوری
#دخترونه_های_خوشگل
#امام_زمانی
#چریکی
#متنهای_تلنگرانه
#آشنایی_باشهدا
#زندگینامه_شهدا
#کلیپ_های_مناسبتی. و.....
خلاصه هرچی که دلت بخواد 🤗
تازههههه.....یه رمانایی میزارن که وقتی میخونی کیف میکنی 😍🌺⚡️
پس دیگه معطل چی هستی....بپر تو دیگه
https://eitaa.com/joinchat/2395275307C88fb4b8787
#کلیکرنجبفرمایید🦋♥️
به شدت پیشنهاد میشه👀❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
🎬 کلیپ استاد رائفی پور
🔮 « اشک آهو برای امام زمانش »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اگه من چند بار گناه کردم، بازم برم در خونه خدا، توبهم قبوله؟!
حجت الاسلام #عالی
@mahmoodreza_beizayi
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
سلامی به گرمای نگاه محمودرضا 😍🌱
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا... 🍂🌻
آغاز صبحی دیگر با ذکر صلوات... 🌼✨
♥️|@mahmoodreza_beizayi
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
🌳ذکر روز جمعه🌳
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ ✨
🎋خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما.🎋
ذکر روز جمعه به اسم امام زمان است و در کنار این ذکر میتوانید در روز جمعه زیارت امام زمان را نیز بخوانید. خواندن ذکر روز جمعه باعث عزیزتر شدن میشود🌞🌻
#التماسدعا🌨
#بخوانیم 🕊
♥️|@mahmoodreza_beizayi
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_سی_سوم
.
.
_ چی رو توضیح بدی؟؟
مگه صد بار نگفتم با این برنامه ها حال نمیکنم؟؟
سپیده_ میدونم
یه دقیقه صبر کن توضیح میدم
_چه توضیحی اخه
چه بهونه ای میخوای بیاری ها؟؟؟
سپیده_حلماااااا
_کوفت و حلما بگو
گوش میدم
سپیده_امیر محمدو یادته؟
_اره
مگه میشه اون آدم مزخرفو یادم بره...
سپیده_دوست صمیمی احسانه
_ نهههه واقعااااا؟
سپیده_آره حلما
دوست خوده عوضیشه
با نقشه امد تو جمع ما
حلما بیچارم کرده
همش تهدیدم میکنه همه چی رو به بابام میگه....
_چه تهدیدی اخه
اون قضیه تموم شد رفت
هیچ مدرکی نداره با چی میخواد تهدیدت کنه؟؟
سپیده_حلما این دفعه بابام منو میکشه
بهم التیماتوم داده که خودمو درست کنم
کافیه بره پیش بابام فقط حرف دیگه
دیگه بهم اعتماد نمیکنن
_چقدر بهت گفتم نکن سپیده
ادم باش ؟؟
گوش نکردی...
حالا همه اینا چه ربطی به من داره؟
سپیده_احسان از تو خوشش میاد گفته اگه کاری کنم باهاش دوست بشی حرفی نمیزنه
سپیده یعنی تو میخوای بخاطر خودت منو بندازی تو دردسر
واقعا که
خوبه خودت میدونی من اهل این جور دوستیا نیستم
ببخشیدا ولی تاالان کم بخاطر شماها ضربه نخوردم دیگه بسه ازحالا خودت مشکلاتتو حل کن به من ربطی نداره
اصلا فکر کن حلما مرده
اینجوری بهتره برای جفتمون
سپیده_چت شده تو یهو
دوست بودیما یه زمانی
_بله یه زمانی اونم الان متوجه شدم من دوست شما بودم فقط شما ها ...
سپیده_ماچی؟
_هیچی حرفی ندارم دیگه کاری نداری
سپیده_نوچ هر طور راحتی بای
گوشی رو قط کردم همچی مثل فیلم جلو چشمام بود
چقدر تاحالا سرزنش شدم بخاطر دوستام از طرف خونواده
چقدر ازشون دفاع کردم تا حالا
هیچ وقت نخواستم باور کنم اونا باهام بد کردن اما انگار الان مجبورم
تمام شواهد داره اینو نشون میده
نمیدونم من یهو انقدر مقاوم شدم یا بیش از حد بهم فشار اومده که کلا رابطمو باهاشون قط کردم
به هر حال همچین بدم نشد
میتونم باآرامش بیشتری زندگی کنم خودمو پیدا کنم
نمیتونم عذاب وجدان داشته باشم
همون زمانی که سپیده با امیر محمد دوست شد کلی نصیحتش کردم حالا نه این که دوست نشه باکسی نه اون پسره ادمه درستی نبود اما سپیده حرف گوش نکرد تازه یادمه اون موقه بخاطرش برمن قیافه میگرفت تا وقتی با اون بود اصلا انگار نه انگار دوستیم داره فقط وقتایی که دردسردرست میکرد یاد من میوفتاد
منم همیشه سعی میکردم کمکش کنم
حتی به قیمت خراب شدن خودم
پیش بقیه
هوووف
الان دیگه سعی میکنم اشتباه نکنم
اگه قرار باشه درست بشه خودش تلاش میکنه
نمیخوام بیش از این بهش فکر کنم چون واقعا عصبی میشم
امیدوارم خودش راهِ درست رو پیدا کنه
من تو کار خودم موندم دیگه دردسرای سپیده رو نمیتونم تحمل کنم.
🍃🌸🍃🌸🍃
نویسنده: #رز_سرخ
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_سی_و_چهار
.
.
.
از بس فکر کردم سردرد گرفتم
کاش دیگه منو قاطی مشکلاتشون نکنن که اصلا حوصلشونو ندارم
برم قرصی چیزی بخورم تا شب حالم بهتر شه
_مامان سرم درد میکنه
استامینوفنی، چیزی داریم بخورم؟
مامان_ چی شده؟
مریض شدی؟
_نه مامان چیزیم نیست
مامان_تو یخچال قرص هست بردار
بعد بیا کمک من
تا شب چیزی نمونده کلی کار دارم
باید خونه از تمیزی برق بزنه
واااای نه
تا شب باید مثل کوزت کار کنم
مامان وسواس هم داره همه چی رو تمیزها
باز دستمال میکشه
_مامان خونه تمیزه که
2 روز پیش با هم مرتبش کردیم
مامان_تنبلی نکن دختر
اینا هر مهمون عادی نیستن که
باید همه چی عالی باشه
وای خدا
حالا انگار من میخوام بله بگم
یه آشنایی سادس که زود هم تموم میشه
مامان_ چرا وایستادی؟؟
شروع کن دختر
برو اون جارو برقی بیار
_واقعا بیارم؟
مامان_ مگه شوخی دارم من دختر؟
بدو که کلی کار داریم...
دیگه نای وایستادن ندارم
خیلی خسته شدم
مامان ول کن نبود
کلی ازم کار کشید
ساعت 5-6 بود که بیخیال من شد و فرستادم کم کم حاضر شم
سریع یه حموم رفتم و امدم
اصلا حوصله نداشتم به خودم برسم و تو چشم باشم
از طرفی ساده هم باشم بیشتر خوششون میاد
موندم چیکار کنم من که مورد پسند واقع نشم
هر چند مورد پسند واقع شدم که انقدر اصرار داشتن بیان جلو
یه آرایش خیلی ملایم بکنم
فکر کنم خوب باشه
حاضر شدنم زیاد طول نکشید چون کار خاصی نکردم
اولین باره خواستگار پاش به خونمون باز میشه
همه رو ندیده رد میکردم
برای همین تجربه ندارم
یعنی من باید تو اتاق بشینم تا صدا کنن؟
یا از اول تو حال باشم؟
اخ اخ چایی هم باید تعارف کنم...
یاد دفعه قبل افتادم که آبمیوه رو ریختم رو علی
چایی رو بریزم رو داماد
میره پشت سرشم نگاه نمیکنه
چایی داغ هم هست پدرش درمیاد
ولی بعد رفتنشون مامان منو میکشه
لباسی که با حسین خریده بودم رو پوشیدم چون خیلی بلند بود از زیرش جوراب شلواری کلفت پام کردم
شال همرنگ سارافنمم یه جوری که موهام معلوم نباشه سرکردم
حسین_خواهری اجازه هست
حلما_بیا تو داداش
حسین_به به چه کرده خواهرمان
خوبه حالا راضی نبودی انقدر به خودت رسیدی
حلما_من که کار خاصی نکردم
تازه موهامم نزاشتم بیرون
حسین_بخاطر همین قشنگتر شدی
خانوم تر شدی
حلما_همه اینایی که گفتی رو بودم
حسین_بچه پرو
بیا پایین الان میان
حلما_من چایی نمیارما
حسین_بخوای بیاری هم نمیزاریم
یادته با علی بنده خدا چیکار کردی
حلما_عه خب اون سینیش مشکل داشت
مامان صدامون کرد دیگه ادامه ندادیم حرفامونو
رفتیم پایین
بابا_حلما جان بداخلاقی نکنی باهاشون یه وقت
مامانم پشت حرف بابا رو گرفت باز کلی نصیحت و این که چجوری باید رفتار کنم ...
حلما_چشم
یه جوری میگن انگار تا حالا چند نفرو زخمی کردم
اه اه بدم میاد هی میگن چیکار کن چیکار نکنه
حالا که اینجوری شد یکاری میکنم پسره بره پشت سرشم نگاه نکنه
زنگ درو که زدن مامان به من گفت برو تو آشپزخونه بعد بیا
من که از این مسخره بازیا خوشم نمیاد
گفتم مامان من که قرار نیست چای بیارم
به نظرمنم این یه مهمونی سادست
جایی نمیرم
بابا گفت اشکالی نداره خلاصه مامان بیخیال شد
رفتن به استقبال مهمونا منم همینجور مثل خنگا وسط پذیرایی ایستاده بودم
.
.
.
ادامه دارد
🍃🌸🍃🌸🍃
نویسنده: #رز_سرخ