#زندگی_نامه 1⃣
24ساله محل تولد عدلون جنوب لبنان
تاریخ ولادت: 1992/9/8
١٣٧١/۶/١٧
تاریخ شهادت: 2016/10/20
۱۳۹۵/٧/٢٩
نحوه شهادت: اصابت گلوله به قلب❤️
مكان شهادت: غرب شهر حلب تلة السرياتیل
شهید علاءحسن نجمه رزمنده جوان حزب الله طی عملیاتی در دفاع از مقدسات اسلامی در سوریه به شهادت رسید.
یکی از رسانه های مقاومت اسلامی به مناسبت شهادت وی در گزارشی از موقعیت اجتماعی وی که می توانست به جای جنگ ولباس رزم به یک ستاره سینمایی تبدیل شود سخن گفته است،متن این نوشتار به شرح زیر است:
علاءنجمه،علاءعدلون یا تراب الحسین در شهر عدلون به دنیا آمد و در این شهر وشهر خرایب زندگی کرد.
در این دو شهر مقاومت بودکه او عاشق جهادوجان نثاری در راه خدا شد.
او یتیم زندگی کردولی برِم یتیم بودنش شکسته قلب وشکسته دل نبود،بر عکس انسانی پاک،دوست داشتنی ودارای قلبی بزرگ بودودردنیاباایمان وامید زیست .دوستان زیادی داشت ونزدکسانی که می شناختندش محبوب بود.حتی یکی از دوستانش می گفت که او روستایی از دوستان دارد(به معنای کثرت دوستان)
علاءبه عکاسی،طراحی،بازیگری وکار گردانی را دوست داشت.
شاید اگر این راه را انتخاب نمی کرد زیبایی فوق العاده اش او را تبدیل به ستاره می کرد،مشهور می شد ومورد توجه همگان،ولی《تراب الحسین》《خاک حسین》که نام جهادی اش بود راه آخرت طریق جهاد مقاومت را انتخاب واز گمراهی ها و زیبایی های دنیا دور شد.
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#علاء_عدلون
#شهید_گمنام
#زندگی_نامه 2⃣
🌟شهیدےڪہ هـمـچون
سـتـاره درخـشـیـد🌟
《علاء》ی۲۵ساله(متولد_١٣٧١/۶/١٧_۱۹۹۲/۹/۸)یتیمی بودکه خود برای خواهروبرادران یتیمش پدری می کرد علاوه بر آنکه در کنار مادرش سرپرستی خواهرو سه برادرش را بر عهده داشت و در تربیت آنها تلاش می کرد،برای فرزندان دوستان شهیدش به ویژه 《شهید علی ناصر》نقش پدر دلسوزی داشت که همواره پیگیر احوالات آنها بود و با رفتنش بار دیگردو فرزند 《شهید علی ناصر》خود را یتیم دیدند.
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#علاء_عدلون
#شهید_گمنام
#زندگی_نامه 4⃣
🌹شهید مدافع حرم علاءحسن نجمه🌹
💠اشک های جاری خود را آماده کنید💠
آخرین نماز صبح《علاءنجمه》نماز وداع او بود،گویی دیگر دنیا برایش تنگ شده بود وفرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش ودیدن اودر لباس دامادی باقی نمانده بود.
کسی فکر نمی کرد متنی را که در صفحه شخصی اش در فیسبوک نوشته است وداع آخر قبل از شهادتش باشد وبعد از آن نوبت دیگران است که درباره《علاء》بنویسند.
اوچندروز قبل از شهادتش نوشت:
《اشک های جاری خود را آماده کنید》.
این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت
علاءآماده شهادت بود آماده دیدار محبوب.
روز شهادت علاء روزی بود که حتی سنگ عا هم به حالش گریستندوخاک های زمین طاقت نداشتند تا روی زیبایش را بپوشانند.
چه سخت بود وداع آخرمادر شهیدی که تنها آرزویش دادماد کردن پسر یتیمش بوددرحالی که باید اورا درلباس سفید کفن بدرقه می کرد.
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#شهید_گمنام
شهید حجت الله رحیمی از سال 1379 فعّالیّتهای خود را در پایگاه بسیج و مسجد سیدالشهد آغاز کرده💐 وی در سال 1384 به عنوان عضو فعّال بسیج در ابتدا مسئول اطلاعات و بعدها مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت امام حسین (ع) باغملک منصوب شد🍃 وی در سال 1385 هیئت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت (ع) عصمت و طهارت راه اندازی نمود و صدها مراسم مذهبی در مناطق مختلف استان خوزستان برگزار کرد 🌺و در بین جوانان استان از محبوبیت خاصی برخوردار بودن🎊 شهید از سال 1386 به عنوان خادمالشهیدا در ستاد راهیان نور خدمت نمود☘. وی دانشجوی آزاد باغملک در سال 1390 به عنوان مسئول بسیج دانشگاه آزاد اسلامی باغملک منصوب شد.🖤🥀
#زندگی_نامه🥀🖤
💠 #شهید محمود رضا بيضايي(شهيد مدافع حرم )
💠 #زندگی_نامه : شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانوادهای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقههای عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتابها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفهای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب میشود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود. در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعتهای انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگیهای بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی میکرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانوادهای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجههای عراقی و سوری تکلم میکرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و آگاهانه عازم سوریه شد. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکشهای یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.
❤️شهادت: 29/10/92 /قاسميه در جنوب شرقي دمشق
مزار شهید:تبريز/گلزارشهدا
@mahmoodreza_beizayi
#زندگی_نامه 1⃣
24ساله محل تولد عدلون جنوب لبنان
تاریخ ولادت: 1992/9/8
١٣٧١/۶/١٧
تاریخ شهادت: 2016/10/20
۱۳۹۵/٧/٢٩
نحوه شهادت: اصابت گلوله به قلب❤️
مكان شهادت: غرب شهر حلب تلة السرياتیل
شهید علاءحسن نجمه رزمنده جوان حزب الله طی عملیاتی در دفاع از مقدسات اسلامی در سوریه به شهادت رسید.
یکی از رسانه های مقاومت اسلامی به مناسبت شهادت وی در گزارشی از موقعیت اجتماعی وی که می توانست به جای جنگ ولباس رزم به یک ستاره سینمایی تبدیل شود سخن گفته است،متن این نوشتار به شرح زیر است:
علاءنجمه،علاءعدلون یا تراب الحسین در شهر عدلون به دنیا آمد و در این شهر وشهر خرایب زندگی کرد.
در این دو شهر مقاومت بودکه او عاشق جهادوجان نثاری در راه خدا شد.
او یتیم زندگی کردولی برِم یتیم بودنش شکسته قلب وشکسته دل نبود،بر عکس انسانی پاک،دوست داشتنی ودارای قلبی بزرگ بودودردنیاباایمان وامید زیست .دوستان زیادی داشت ونزدکسانی که می شناختندش محبوب بود.حتی یکی از دوستانش می گفت که او روستایی از دوستان دارد(به معنای کثرت دوستان)
علاءبه عکاسی،طراحی،بازیگری وکار گردانی را دوست داشت.
شاید اگر این راه را انتخاب نمی کرد زیبایی فوق العاده اش او را تبدیل به ستاره می کرد،مشهور می شد ومورد توجه همگان،ولی《تراب الحسین》《خاک حسین》که نام جهادی اش بود راه آخرت طریق جهاد مقاومت را انتخاب واز گمراهی ها و زیبایی های دنیا دور شد.
شهید_علاء_حسن_نجمه
علاء_عدلون