eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
967 دنبال‌کننده
16هزار عکس
6.4هزار ویدیو
10 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 دیگه نمیشد اونجا موند با کله رفتم تو اتاق فاطمه 😂 _وای فاطمه آبروم رفت🤣 +بله دیدم چه دسته گلی به اب دادی😂🤣 _زهرمار نخند، وای آقا محسن اینجا چیکار میکنه🤯 +چمیدونم با امیرعلی کار داشت اومد دیگه😅 _فاطمه مامانت باهات حرف زد؟🤩 +بله🙄🤭 _بدون حرف اضافه بگو آره یا نه؟ 🤩 +آخه... _بدون حرف اضافه😠 +آخه نمیشه زینب... _کتک میخوای؟ فقط بگو آره یانه +اره🤦‍♀ _وااااااااااااااااای😍😍😍😍 همزمان با جیغ من زن عمو دوید تو اتاق _چی شده.😱چرا جیغ میزنی 😱 +وای خاک تو سرم ببخشید😂فاطمه جواب مثبت داد😍💃 _واسه این دختر ترشیده ی ما اینجوری جیغ زدی؟ 😐😂🤦‍♀ بعدم رفت بیرون که صدای امیر علی اومد که گفت _جواب مثبت داد؟🤨 که زن عمو گفت آره 😁 تا تونستم عروسمون رو بوس کردم بعد سریع زنگ زدم به محمدحسین _آقا داماد مباررررکه😍😂🤩 +خدایااااشکرتتتت😂😃😃😃 بعدم تلفنو قطع کردم و به فاطمه گفتم _کی بیایم خاستگاری؟ 😄 +اینو دیگه باید از بابا احمد بپرسی😐 رفتم توی هال کنار عمو احمد نشستم _عمو جون +جانم _عمم عمو کی بیایم.... +با مهدی صحبت میکنم احتمال زیاد سه روز دیگه😁 _باشه مرسی عمویی😍 اون روز خیلی کیف داد تازه یادم رفت بگم آقا محسن و امیرعلی واسه ناهار نموندن رفتن سپاه😐😂 تا عصر با فاطمه درس خوندم که البته دروغ میشه از داداشم واسش گفتم😂🤣 بعدش زنگ زدم محمدحسین اومد دنبالم و باهم رفتیم مسجد و بعدش اومدیم خونه😁🍃 ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️