رمان زیبا وهیجانی🍃فدای بانوی دمشق 🍃
#پارت_63
زینب :
یواش یواش چشمامو باز کردم
اخخخخخ😖
سرم چقدر درد میکنه 😢
یا صاحب الزمان اینجا کجاست
یه سالن تقریبا بزرگ بود
شب بود بنظرم چون از شیشه ها که بیرون دیده میشد تاریک بود
میخواستم از جام بلند بشم
نهههه😱
دست و پاهام به یک صندلی چوبی بسته است
یاخدا منو چرا آوردن اینجا
دیدم فایده نداره داد زدم کسی اینجا نیست؟!
یه صدایی از پشت سرم. اومد
_به به خانم دکتر چه عجب بیدار شدین😏
سرمو برگردوندم یه مرد 30، 35 ساله بود با یه تیپ کاملا سیاه
ترسیدم بودم ولی سعی داشتم نفهمه و فکر کنم چهره ام خیلی آرومه
+از من چی میخواین
_نه دیگه خیلی داری تند میری خوشکله 😏
حالا حالا ها باهات کار دارم
+تو غلط میکنی، بگو چی میخوای از جون من 😡
_چقدرم عصبی😂، جوجه اگه هر کاری بگم انجام بدی کاری به کارت ندارم
+دهنتو ببند😡، من هیچ کاری برای تونمیکنم فهمیدی؟
+کاری نکن عصبی بشم😏😠
_گفتم ببند دهنتو 😡
یهو دستشو آورد بالا و با شدت زد تو صورتم که با کله افتادم روی زمین
اخ 😣
+دفعهی بعدی اینقدر مهربانانه باهات رفتار نمیکنم
یقه مو گرفت و صندلی رو به حالت اولش برگردوند
حس میکردم گوشه لبم خیلی درد میکنه
+عه عه خوشکله ببین عصبیم میکنی، نگا لبت خونی شده
_خفه شو 😠
دستشو داشت میآورد نزدیک صورتم که داد زدم
_به من دست نزن🤬😡
+باشه وحشی جان 😏
_وحشی خودتی مردیکه
باز دستشو آورد بالا که صورتم از ترس جمع شد که با صدای خنده اش چشمامو باز کردم
+میبینی ازم میترسی؟ 😏😒
آره میترسیدم ولی نباید نقطه ضعف نشون میدادم
قوی باش زینب کاری نمیشه اینا هیچ کاری نمیتونن بکنن
_چی میخوای ازم؟
+چه عجب سر عقل اومدی خانم
_ دهنتو ببند یک کلمه ی اینجوریه دیگه بگی حتی یک کلمه حرف نمیزنم
+نگا الان تو در معنای واقعی حتی نمیتونی تکون بخوری پس منو تهدید نکن، دلم میخواد هرچی دلمم بخواد میگم، جوجو 😏خب دیدی گفتم بدتر از اینم میتونم بگم خب چیکار میخوای بکنی؟
_ساااکت😡
+خانم خوشکله جوووون
نگا کن من هرچی دلم بخواد میگم تو خودتو بکشی ام من هر جور دلم بخواد حرف میزنم
تازه اینم بهت بگم که وقتی عصبی میشی خوشکل تر میشی
_خیلی کثافتی😡
بگو چی میخوای از جون من 😠
_فرمول، اون فرمولی که ساختی، فرمولو بهم بده کاری بهت ندارم
دروغ میگفت امکان نداره من از اینجا زنده برم بیرون.
چون من صورتشونو دیدم، اگه زرنگ باشن که هستن عمرا من از اینجا زنده برم بیرون، اصلا زینب دلت راضی میشه بگی؟ وقتی با اون فرمول میتونه دنیارو نابود کنه، نگی و بکشنت بهتر از اونکه بگی و بمیری
_نمیگم
+بگو😠
_عمرا بگم
+اون روی سگ منو بالا نیار که بد میبینی
_نکنه الان فرشته ای 😏
یک کلام بهت میگم حرفمم عوض نمیشه
منو بکشی هم عمرا اون فرمولو بهت بگم
و اینم بدون جز من هیچ کس دیگه ای این فرمولو نداره 😏پس هیچ شانسی نداری خودتو خسته نکن برو پیش ننه جونت 😏
+خودت خواستی 😡
_ آره خودم خواستم 😝
با دستش به پشت سرم اشاره کرد صورتمو که برگردوندم دیدم نزدیک 15 تا مرد هیکلی دارن میان جلو
هر کدومم یه چیزی داره😰
یکی چاقو، یکی قمه، یکی چوب
خب خدا رحمتم کنه اینا منو میکشن
کارم تمومه😁
ادامه دارد.... 😍
🌸به قلم سیده بیضایی 🌸
‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آیدی کانال آزاد‼️