eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
973 دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
6.3هزار ویدیو
9 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق🍃 گفت:خب شما جایی میخواستی برین؟ 😅 فاطمه گفت:داداش مطمئنی ضربه ای به سرت نخورده؟ 😂 _نه🤦‍♀✨ فاطمه خندید من و آسیه در تمام مدت اینجوری بودیم😐😐😐 صد رحمت به خواهر برادری منو محمدحسین😂🤦‍♀ رسیدیم بازار 😀🤩 گفتم:فاطمه مگه قراره تو راهیان نور چیکار کنیم که اومدیم خرید🧐🧐 +بیا بریم خودم اونقدر وسایل برات گیر بیارم که کف کنی😄 پاساژ یکم شلوغ بود🍂 برای همین نمیشد راحت هرچی بخوایم رو پیدا کنیم آقا امیرعلی گفت:من میرم قسمت مردانه شماهم برین کاری داشتین تماس بگیرین فعلا خدانگهدار✨ ماهم رفتیم قسمت زنانه 🌹 لباس قشنگی چشممو نگرفته بود و خوشم نمیومد اصلا این روزا همه لباسا جلف شده لباس خوبی پیدا نمیشه😕😕 اونقدر راه رفتیم تااینکه چشمم به یک مانتوعبایی خوشگل افتاد 😍😍😋 رفتیم داخل مغازه و بعد از کلی تعریف وبرنداز کردن مانتو رو خریدیم و رفتیم توی یک روسری فروشی 😇 یک روسری سورمه ای با گل های زیر یاس گرفتم که به رنگ مانتوم بود😌😍 هرچی لازم بود خریدیم و میخواستیم بریم که فاطمه گفت :گوشیمو توی ماشین جا گذاشتم زینب گوشی داری به امیرعلی زنگ بزنیم؟ 😕🙁 _آره دارم +باشه پس زنگ بزن _خب شمارشو بده تا زنگ بزنم 😐🤦‍♀ _الو سلام +سلام بفرمایید شما؟ _ خانم حسینی هستم فاطمه گوشیشو جا گذاشته بود من زنگ زدم میخواستم بگم لطف کنید بیاید درب ورودی ما کارمون تمام شده🤦‍♀🌺 +آها بله ببخشید به جا نیاوردم. چشم تا 5دقیقه ی دیگه پایینم🏃‍♀ من رفتم برای خودم یک گیره روسری هم گرفتم تا وقتی که آقا امیرعلی بیان 💁‍♀ سوار ماشین که شدیم گفتم:آقا امیرعلی میشه لطف کنید برید خونه ی ما امشب آسیه خانم وفاطمه میخوان بیان پیش من، میخوایم ساک هارو آماده کنیم🙂🤦‍♀ +باشه چشم ادامه دارد... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی 🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️