eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
970 دنبال‌کننده
16هزار عکس
6.4هزار ویدیو
9 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
ازفردارمان آشنایی شهید حججی باهمسرشون رومیزارم
. . . واییی سری اومدم تو اتاقم که بیشتر از این کش پیدا نکنه این موضوع نمیتونم یهو به مامان بگم من از علی خوشم اومده هنوز خودمم مطمعن نیستم تازه میترسم این حس یه طرفه باشه و غرورم بشکنه😢 هی خدا این چه حسیه اخهه یهو از کجا پیداش شد من که اصلا ازش خوشم نمیومد 😭😭 رفتم وضو گرفتم سجادمو پهن کردم نمازمو خوندم سرنماز از خدا خواستم هر چی به صلاحمه پیش بیاره من راضی به رضای خدام بعد نماز یه زیارت عاشورا خوندم کلی آرامش میده بهم از وقتی که اومدم هر شب میخونم یه وقتایی میشه تو یه روز دو بارم بخونم☺️😍 . . . از روزه گلزار با زینب حرف نزدم اونم ازش خبری نشد بچم داره خجالت میکشه حتما😂😂 امشب قراره بریم خواستگاری کلی ذوق دارم قراره زینب عروسمون بشه😍😍 دارم لباس انتخاب میکنم خندم میگیره یاده اون وقتایی میوفتم که ازش بدم میومد اصلا جایی که بود من نمیرفتم 😂😂 یهو انقدر باهم صمیمی شدیم شخصیتشو که شناختم عاشقش شدم همینجوری که داشتم فکر میکردم آماده. شدم تقریباً 😬😬☺️☺️ مامان_حلماااا آماده شدییی دیره ها حلما_ارررره مامان پنج دقیقه دیگه میام مانتو کتیه آبیی کاربنیمو تنم کردم روسری ستشم لبنانی سر کردم به صورتم یه کوچولو کرم زده بودم با یه رژ خیلی یواش😂 بیش از این جایز نیست دیگه چادر عربی خوشگلمم سرکردم دیگه آماده آمادم همین جور که داشتم میرفتم پایین زیر لب باخودم حرف میزدم هی هول نشو عادی باش خودتو لو نده اگه قسمت باشه همه چی درست میشه اگه نه نباید خودتو ببازی یهو خوردم به یه چیز سفت _آیییی دماغم😢 یکم اومدم عقب دیدم حسین به یه لبخند وایساده جلوم کت شلوار مشکی با یه پیرهن سفید تنشه موهای مشکیشم به یه طرف شونه کرده خیلی خوش حالت شده😍😍 حسین_چیه خواهری ضربه انقد شدید بود اینجوری هنگ کردی😂 حلما_هاان نه داشتم نگاهت میکردم چه خوب شدی 😍😍 حسین_قربون شما. حالا چی میگفتی باخودت که من به این گندگی رو ندیدی😂😂بر من داریم میریم خواستگاریا تو چرا هول شدی حلما_اییییش حواسم یه جا دیگه بود ندیدمت خب 😂کیی من هول بشم سخت در اشتباهیی برادر بابا_نمیخواین راه بیوفتین دیر شداااا بعدام وقت هست شما دوتا باهم بحث کنید😂 مامان_اره بریم دیگه سر راه باید گلی روکه سفارش دادیم هم بگیریما _بریم بریم . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
. . . نمیدونم چی باعث شده بود این فکرو بکنن اونم منی که بیشتر از خودشون ذوق کردم 😂 حالا اون علی رو بگن یه چیزی که اخم کرده نشسته بود یه گوشه هوووف خلاصه سعی کردم از اشتباه درشون بیارم خوش حالم که باعشق بهم رسیدن یاد خودم افتادم 😢 هر وقت بهش فکرمیکنم یه حال بدی بهم دست میده حس دلشوره استرس که نکنه ایندفه هم اشتباهیی دل دادم کلی امید دارم به این که این حس خواست خدا بوده ودرست میشه همه چی ولی از طرفی میترسم اگه به هر دلیلی یوقت نشه چی من هنوز ایمانم خیلی قوی نیست نکنه ناامید بشم درست مثل همون وقتا که حس میکردم عاشق شدم و فهمیدم اشتباه کردم یعدش دوران بدی رو گذروندم به زمینو زمان بدبین شدم همش میگفتم خدا منو نمیبینه چراباید اینجوری دلم بشکنه پربودم از ناامیدی... البته اون موقه ایمان قوی نداشتم تلاشی هم برای داشتنش نمیکردم اما حالا این فکر که شاید خدا میخواد امتحانم کنه دلمو میلرزه . مامان همیشه میگه شاید تو چیزی روبخوای که از نظرت بهترین باشه ولی خدا بهت نده مطمعن باش یه بهترشو سر راحت قرار میده این حرفش حرف قشنگیه ولی نمیتونم درکش کنم😣😣 امروز روز عقده حسین و زینب بود تو این یه هفته مدام مشغول خرید بودیم بدون منم نمیرفتن😕دیگه حسابی خستم کردن😂😁 تا باشه از این خستگیا مراسم ساده و مختصری گرفتیم خداروشکر همه چی خوب بود. بعد از محضر پدرزینب همه مهمونا رو به صرف شام دعوت کرد آخره شب بود برگشتیم خونه از خستگی رو پا بند نبودم رفتم سمت اتاقم مامان_حلماجان حلما_جونم مامان مامان_دستت درد نکنه مادر تو این چند روز کلی زحمت کشیدی حلما_نبابا کاری نکردم که یه داداش بیشتر نداریم که😍😍 مامان_ایشالا عروسی خودت😍 لبخند ریزی زدمو حلما_من برم لالا خیلی خوابم میاد بابا و حسین تو آشپزخونه نشسته بودن صحبت میکردن یه شب بخیر بلند بهشون گفتم رفتم سمت اتاقم . . . تو این مدت هی میخوام برم مسجد برای فعالیت های فرهنگی و بسیج ثبت نام کنم که بخاطرمراسم و اینا وقت نمیشد فردا حتما باید برم حال و هوام الان خیلی به این چیزا نزدیک تره تا گشت و گذار با دوستام 😄که البته بجز سپیده و یکی دونفر دیگه که گاهی چت میکنیم باهم از بقیه شون خبر ندارم... . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
. . حرفایی که زینب زد باورش برام سخت بود حالا فهمیدم این حس دو طرفست دروغ چرا خیلی خوش حال شدم وقتی زینب گفت علی بخاطر کارش میترسه بیاد جلو کلی ذوق کردم که این حس دو طرفست سعی کردم به روی خودم نیارم ولی نشد و این دور از چشم زینب نموند خیلی زود متوجه شد منم جوابم مثبته 😅😅 قبل این که زینب بامن حرف بزنه با حسین صحبت کرده انگار 🙁 تقریبا همه در جریان قرار گرفتن جز خودمون😄 نیازی به فکرکردن راجبعش ندارم من علی رو با همه سختیاش قبول دارم باهمه دلواپسی هاش انقدر خوبی داره که بشه سختیاشو ندید از طرفی من این عشق پاک رو به تنهای انتخاب نکردم خواست خدا بوده یادمه تو نجف که بودیم از حضرت علی خواستم کسی رو قسمتم کنه که عاشق شما باشه عاشق اهل بیت باشه دلی رو به دلم نزدیک کنه که صلاحمه ازشون خواستم و مهر علی افتاد به دلم☺️حالا هم که فهمیدم این حس دو طرفست مطمعن شدم . الان میتونم درک کنم چرا میگن همه چیز رو بسپارید بخداا تا به بهترین شکل رقم بخوره نیازی به حرف زدن نبود زینب بانگاه تاته دلمو خوند گفت علی که از ماموریت بیاد به طور رسمی میایم خواستگاری منم هی خجالت میکشیدم😂الکی مثلا😁☺️😅😅 چند روز از حرفای زینب میگذره و از علی همچنان خبری نیست دیشب که باازینب صحبت میکردم خیلی نگران بود این نگرانی به منم منتقل شده داشتم زیارت عاشورا میخوندم مامان صدام کرد . . . مامان_حلما مادر کجای حلما_جونم مامان تو اتاقم مامان_داشتم باخانوم موسوی حرف میزدم گفت علی صبحه زود اومده حلما_عههه 🙄🙄 خب خداروشکر چشمشون روشن مامان_اره خداروشکر امشب قراره بریم دیدنش حلما_😕😕مگه از کجااومدن برین دیدنش😐 مامان_تو این چند روزیی که ازش خبری نبوده و دیر کرده بیمارستان بوده خبر نداده که مثلا اینا نگران نشن😔 بنده خدا خانوم موسوی تو این دو هفته صدبار مردو زنده شد حلما_ای وای😱پس اینجوری شده دیرکرده چیشده که بیمارستان بوده مامان_نمیدونم والا کجا درگیربودن دستش تیر خورده حلما_وای😢😢 خدا رحم کرده . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
. . . شب زودتراز همیشه رفتم خونه علی_سلام بر همگی مااومدیم😉 مامان_سلام پسرم خسته نباشی زینب_سلام چهه عجبب یه بار زوداومدی شما😁 علی_علیک سلام ابجی خانوم بیاشما برو به شوهرخودت گیر بده😂 مظلوم گیر اوردی مامان_بیا بشین برات یه شربت بیارم مادر علی_چشم بابا نیومده هنوز؟ زینب_چرااومد رفت بیرون یکم خرید کنه برای شما😁 علی_برای من😳😳😐 مامان سینی به دست اومد پاشدم سینی رو ازش بگیرم _اره مادر گفتم بره برات یکم خشک بار بخره داری میری مسافرت ببری همراهت علی_قربونت برم من اخه تو که میدونی من نمیخورم این چیزارو باز فرستادی بابارو بره خرید مامان_یعنی چی نمیتونی هر دفعه میری مأموریت چند کیلو لاغر میشی بر میگردی تاتو بری و برگردی دل من هزار راه میره گفتم بابات همرو مغزشده بگیره بریزی تو جیبت بخوری علی_😂چشم چشم امر امرشماست تو فقط ناراحت نباش زینب_منننن حسوووودیم شد خبببب انگار نه انگار منم اینجام😭😭😂😂مامان خیلی لوسش کردیآ علی_اخییی توام اینجا بودی خواهری😂 زینب_بلهههه😒 علی_از وقتی شوهر کردی خانوم شدی دیگه سرو صدا نمیکنی یادمون میره خب 😝😂 زینب_عههه اینجوریاست حالا شمام برو زن بگیر آقابشو پس😁😁 مامان_پسرمن همینجوریشم اقاست😍 زینب_عهه مامان 😂الان منم بچه شماماا ☹️ مامان_عزیزدلم من هردوتاتونو یه اندازه دوست دارم زینب راست میگه دیگه وقتشه توام سرو سامون بگیری صدای زنگ در اومد علی_من میرم باز میکنم بعدشم با اجازتون برم تو اتاقم یکم کار دارم زینب_داداشم راه فرار نداری😂الکی نپیچون مارو بالبخند جواب زینب روددادم و با بابا سلام احوال پرسی کردم رفتم سمت اتاقم . . . مشغول جمع کردن وسیله هام بودم دراتاقم زده شد علی_جانم زینب_بیام تو علی_بیاخواهری زینب_یاالله😁😁 علی_ازاینورا چیزی شده😅 زینب_اوهوم میخوام حرف بزنیم باهم 😊 علی_خیره ان شاالله زینب_مامان بهم گفت باهات صحبت کرده ولی نظرتو نگفتی بهش😑 علی_درباره چی زینب_حلما😬 حسین_😐الان اومدی درباره حلما خانوم صحبت کنی زینب_اوهوم امروز خونشون بودم علی_خب😐 . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
امروز قرارگاه حسین بن علی ایران است...
رفیقش مۍگفت'': درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..✨'' 🌱^^ 🕊^^
••||💛⛅️'' دشمنـٰان بدانند ..! مڪـٰانیسم مـٰاشـہ اینجاسٺ؛ در دستـٰانِ رهبࢪم-!' – – 🌿⋮⸾⇖ ..
..........«💚⃟📗».......... • ‌•ـ♥️🌿..." میگفت: توۍدنیابعداز فقط یڪ‌آرزودارم‌اونم‌اینڪہ‌تیربخوره‌بہ‌گلوم.. بعد گفت: یڪ‌صحنہ‌ازعاشوراهمیشہ قلبموآتیش‌مۍزنہ؛ بریده‌شدن‌ حضـرت‌علۍاصغــــر(ع)...! 🚛⃟🌿 |
🌸 حجت‌الاسلام عالۍ: شاه کلید تربیت فرزندان یک کلمه است: 👇👇 ‌ ‌ ‌〖
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
رهبرانقلاب: شهید حججی عزیز، حجت خداوند درمقابل چشم همگان شد. 18 مرداد به مناسبت چهارمین سالگرد شهید حججی و روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سید
سالروز شهادت شهید حججی
•••🖤🖇••• ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ❥↬•|
•••🖤🖇••• ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ❥↬•|@shbeyzaei_313
🖤اربــابــــم حسیــــن🖤: •••🖤🖇••• ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ❥↬•|@shbeyzaei_313
🖤اربــابــــم حسیــــن🖤: •••🖤🖇••• ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ¦🏴¦⇦ ❥↬•|@shbeyzaei_313
هدایت شده از ختم و چله
پس زمینه والپیپر پروفایل سالروز شهادت شهید دانش آموز محمود حقیقی تم زیر👇👇👇👇👇👇👇
سلامی به گرمای نگاه محمودرضا 😍🌱 اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا... 🍂🌻 آغاز صبحی دیگر با ذکر صلوات... 🌼✨ ♥️|@mahmoodreza_beizayi
🌺ذکر روز سه شنبه🌺 ❄️یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین❄️ ⚡️ای مهربان‌ترین مهربانان⚡️ ذکر روز سه‌شنبه به اسم علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد است. روایت شده در این روز زیارت این سه امام خوانده شود. ذکر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات می‌شود⭐️⛄️ 🌹 🌼 ♥️|@mahmoodreza_beizayi
✍از امام رضـا(ع)نقل شده که فرمودند : هر گاه ماه مــحرم فرا می ‏رسيد، پدرم (موسی بن‏ جعفر) ديگر خندان ديده نمی ‏شد و غم و افسردگی بر او غلبه می ‏يافت. تا آن كه ده روز از محرم می‌گذشت ؛ روز دهم محرم كه می ‏شد ؛آن روز ، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود ... 📚روایت از امالے صدوق . ص۱۱۱ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✨﷽✨ 🏴 تلنگر ✍ما فکر می‌کنیم عاشورا و کربلا زمان و مکانی است که حسین (ع) کشته شده... فکر می‌کنیم، مختصات یک اتفاق تاریخی، در تقویم قمری است.. فکر می‌کنیم کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، یعنی همین عزاداریها و سینه زنیها، همین نوحه‌ها و دم گرفتن‌ها و طبل کوبیدنها! اما دشت کربلا وجود خود ما، و هر روز، روز عاشورا است. ما در وجودمان حسین و یزیدی داریم که هر روز با هم در نبردند حسین درون ما با نیکی‌ها، مهربانیها و عشق ورزیدن‌ها و در یک‌کلام با التزام ما به حق و‌ حقیقت سیراب می‌شود.. پس وقتی که ما از صبح تا شب حتی یک کار خوب انجام نمی‌دهیم، حسین را تشنه نگه داشته‌ایم. وقتی هر روز صبح زبان به دروغ می‌گشاییم، وقتی وظیفه‌مان را درست انجام نمی‌دهیم، وقتی حق دیگری را پایمال می‌کنیم، وقتی آبروی رفیقمان را می‌بریم، وقتی خیانت می‌کنیم، حسین را سر می بریم، و این‌چنین است که هر روز تاریخ تکرار شده و هر روز حسین را در مقابل یزید قربانی می‌کنیم! 💥همین حالا هم که حسین بیاید، بیشتر از همان کاروان سال۶۱ هجری همراهی‌اش نخواهند کرد و باز حسین تنها خواهد ماند و تنها خواهد رفت و قبل از رفتنش، همان‌نامه یک خطی‌را خواهد نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی بن ابی‌طالب به بنی‌هاشم و اما بعد، هر کس با من بیاید شهید می‌شود و هر کس نیاید، پیروز نخواهد شد. والسلام ‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند
🌹 پس از ۶ سال| پیکر مطهر اولین روحانی شهید مدافع حرم «محمدمهدی مالامیری» شناسایی شد ♦️پس از ۶ سال پیکر مطهر روحانی شهید مدافع حرم «محمدمهدی مالامیری» که در شامگاه دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴، مصادف با اول ماه رجب میلاد امام محمدباقر (ع) همراه با دیگر مجاهدان تیپ فاطمیون با شعار (کلنا عباسک یا زینب) در منطقه بصری الحریر استان درعای سوریه به شهادت رسید؛ شناسایی و به میهن بازگشته است. 🌹شهید محمد مهدی مالامیری اولین روحانی مدافع حرم است که در دفاع از حرم اهل بیت (علیه‌السلام) در سوریه به شهادت رسید وی آرزو داشت: «آن‌چنان باید با داعش بجنگیم و بکشیم که اگر خود کشته شدیم، نباید چیزی از بدن ما بماند تا زحمت تشییع جنازه مان به دوش دیگران نیفتد». 💔🦋
هر جا که منم جای تو پیداست که خالیست... اشک است بجای تو و دنیاست که خالیست... وقتی که تو نیستی همه جا خالی خالیست... 💖 🌸 ❥↬•| @shbeyzaei_313