eitaa logo
بارداری بهشتی
2.2هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
269 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
منجی می آید: 🌹👈 حتما بخونید:🌹👇 فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند... که ناگهان نامش خوانده شد... "چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟ دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند... او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد... نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و... التماس میکرد ولی بی فایده بود. او را به درون آتش انداختند. ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید. پیرمردی را دید و پرسید: "کیستی؟" پیرمرد گفت: "من نمازهای توام". مرد گفت: "چرا اینقدر دیر آمدی؟ چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟ پیرمرد گفت: چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی! آیا فراموش کرده ای؟ در این لحظه از خواب پرید. تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد. *نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی. خدا ميفرماید: من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم. 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
🔰تقرب به سوى سگ 💧 مرحوم هيدجى قضيه جالبى نقل مى كند، مى گويد: مقدسى بود در محله اى و يا روستايى ، شبى براى عبادت به رفت ، مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، 🌳 صداى خش خشى از گوشه هاى مسجد شنيد، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نيستم ، كس ديگرى هم گويى در مسجد هست 💧 سپس شيطان او را كرد و شروع كرد با صداى بلندتر نماز خواندن وَلا الضّالّين را با مد تمام كشيدن ! به خيال اين كه فردا آن ناآشنا، در ده و محله منتشر مى كند كه فلانى ، ديشب در مسجد، تا صبح مشغول راز و نياز بود و نماز نافله به جا مى آورد. 🌳 اين مقدس مآب بيچاره ، به همين خيال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول و راز بود. 💧 صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، ديد سگى نحيف و ضعيف از گوشه شبستان آمد و از در بيرون رفت . 🌳 يك باره فهميد كه همه آن خش خش ها، از اين سگ بوده كه از سرماى شب ، به داخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گريه ها و اشك هاى جناب مقدس هم به جاى «تَقرّباً اِلى الله» ، «تَقرّباً اِلى الكَلب» بوده است. 📚 ، کتاب پندهای حکیمانه ، پند 288. 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
💌 🌹 بهتر و مفیدتر و جذاب تر و تاثیرگذارتر از این داستان تو عمرم نخوندم مطمئن باش شما هم بخونی ب همین نتیجه میرسی پس یاعلی👌 📂 روزی 👨 مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای⁉️ 🧕همسرش گفت: نه❌ 👨شوهر پرسید: چرا؟ 🧕همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم. 👨شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی! 🚗فردای آن روز شوهر به قصد یک بازرگانی شهر را ترک کرد 📞همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد. اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد.چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🤔 💢خیلی ترسیده بود📞 گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت. 🧕همسر اش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟ 👨شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم. 🧕همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟ 👨 شوهر گفت: چهار ساعت قبل، 🧕 همسر با عصابنیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟😡 👨شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم. 🧕 همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟مگه من برایت نیستم؟😞 👨شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی. 🧕همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟ 👨شوهر گفت: میشنیدم. 🧕زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟🤔 👨شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟😳 🧕چشمان همسر از اشک حلقه زد😭 و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم استممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم! 👨شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب کن.... 📖《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》 شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.
هدایت شده از  🌴 یاوران نماز 🌴
💌 🌹 بهتر و مفیدتر و جذاب تر و تاثیرگذارتر از این داستان تو عمرم نخوندم مطمئن باش شما هم بخونی ب همین نتیجه میرسی پس یاعلی👌 📂 روزی 👨 مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای⁉️ 🧕همسرش گفت: نه❌ 👨شوهر پرسید: چرا؟ 🧕همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم. 👨شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی! 🚗فردای آن روز شوهر به قصد یک بازرگانی شهر را ترک کرد 📞همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش پاسخ نداد چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد. اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد.چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🤔 💢خیلی ترسیده بود📞 گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت. 🧕همسر اش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟ 👨شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم. 🧕همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟ 👨 شوهر گفت: چهار ساعت قبل، 🧕 همسر با عصابنیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟😡 👨شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم. 🧕 همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟مگه من برایت نیستم؟😞 👨شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی. 🧕همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟ 👨شوهر گفت: میشنیدم. 🧕زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟🤔 👨شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟😳 🧕چشمان همسر از اشک حلقه زد😭 و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم استممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم! 👨شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب کن.... 📖《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》 شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است. 🔰 کانال یاوران نماز http://eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd کانالی جامع بروز و کاربردی در ایتا