هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۲۵۷
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
من یه خانم ۲۷ ساله هستم. به خودم میرسم، به زندگیم میرسم، شیک میگردم، زندگیم بروزه و کاملا امروزی😎
همسرم ۳۴ سالشه اونم مثل من امروزی و روشنفکره و ما ۱۱ ساله که ازدواج کردیم. من ۱۸ ساله بودم موقع ازدواج...
ازدواجمون خیلی خوب و ساده بود. عروسیمون تو خونه پدری برگزار شد و طبق عرف جامعه مهریه من ۱۱۴ سکه و زیارت عتبات عالیات و حج عمره هست.
دوتامون تک فرزندیم و خوشبختترین زوج ایرانی از دید خودم هستیم، حقوق ماهیانمون حدود ۳ میلیون تومانه...
تمام مسائلی که تو کانالتون بیان کردید از گرانی اقلام پوشاکی و خوراکی و غیره گریبانگیر ما هم بوده ولی ما یه سرمایه خییییییلی بزرگ و گرانبها داریم😍
من و همسرم صاحب ۵ تا ستاره درخشانیم ۵ تا فرزند زیبا و دوست داشتنی که به ترتیب فرزندانم ۹ ساله و ۸ ساله و ۷ ساله و ۴ ساله و ۳ ساله هستن... دوتا پسر گل گلاب و سه تا دختر نازنین...
با ماهی ۳ میلیون، رستوران میریم، شهربازی هم میریم، هر عید لباسامونو نو میکنیم. زمستونا لباس گرمهامونو نو میکنیم. کسی باورش میشه؟!
اینها فقط موهبت اللهی هست برکتی که آقا امام زمان تو زندگی ما پخش کرده ۳ میلیون حقوق به اندازه ۶-۷ میلیون برکت داره...
خواهرای عزیزم، برادرای بزرگوارم، خدا وقتی مخلوقی را تو دامن ما میذاره، رزقش رو هم میده، خداوند در قرآن فرموده رزق همه موجودات زنده بر عهده منِ خداست...
خیلی ها مخالف فرزندآوری ما بودن، نزدیک ترین افراد خانواده ام میگفتن چه خبره یکی بسه! فوقش دوتا... آبرومون رفت حالا مردم چی میگن؟!! ( 😂😂 حالا مردم چی میگن؟ بخدا من میرم حرم همه دورمون جمع میشن از بس جالبیم چون دوتا زن و شوهر جوونیم با ۵ تا بچه همه خوششون میاد ما تا برسیم خونه بچه های من یک کیلو شکلات خوردن از بس مردم لطف دارن و روی دوست داشتن شکلات میدن بهشون و فکر خرابی دندونای این بچه ها نیستن😂😂 )
یه خاطره جالب دیگه "یه بار رفتم خونه مادرم وقتی میخواستم برگردم اسنپ گرفتم راننده وقتی دید من با ۵ تا بچه سوار اسنپ شدم، گفت خانم مربی مهد هستید کدوم مهد کودک برم 😆😆😆بچه هام کلی خندیدن و گفتن عمو ما ۵ تاییم.
من ذوق زده هستم از اینکه ۵ تا ستاره دارم که چندسال دیگه وقتی من هنوز ۴۰ سالم نشده بچه هام همه دانشجو هستن😁😍😍👏👏 وای وقتی ازدواج کنن من حدودا ۴۵ سالمه، یه سفره میندازم ازین سر خونه تا اون سر خونه بچه هام فقط با همسراشون میشن ۱۰ نفر، دیگه با بچه هاشون چه خبر بشه خونه ما 😂😂
من و همسرم خوشبخت ترینیم ...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۲۶۴
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
من ۲۷ سالمه و مامان سه تا فرشته کوچیک به نامهای حسین ۶ ساله و امیر عباس ۲ساله و زینب خانوم ۱ ساله هستم. همسرم ۲۹ سالشه....
ما یک سال بعد از ازدواجمون تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم که تا شش ماه خبری نشد. البته از نظر اطرافیان برا ما خیلی زود بود، هم بخاطر سنم آخه من ۲۰ سالم بود و همسرم کارگر نجاری بودن و خیلی وضع مناسبی نداشتیم اما من خیلی بچه دوست داشتم نیت کردم و از خدا خواستم کمکمون کنه...
خدا رو شکر بعد از شش ماه باردار شدم و خدا حسین رو روز عاشورا بهمون هدیه کرد. بعد از بدنیا اومدن حسین خدا رو شکر اوضامون بهتر شد ما شهرستان بودیم تا اینکه کار بهتری برای همسرم در تهران جور شد و اومدیم تهران..
کار همسرم شیفتی بود اما خدا رو شکر اوضاع زندگی بهتر شده بود تا اینکه با کمک پدرشوهرم تونستیم یه خونه چهل متری بگیریم. همون سال من باز باردار شدم و خدا امیرعباس رو بهمون هدیه کرد 😊 امیرعباس حدود سه ماهش بود که من باردار شدم کاملا ناگهانی بود و یک شوک بود که متاسفانه بعضی از اطرافیان خیلی اذیتم کردن حتی باعث شد من دکتر برم برای سقط😔 اما خدا بهمون رحم کرد و با همسرم تصمیم گرفتیم هدیه خدا رو با کمال میل قبول کنیم... من توبه کردم و از خانم فاطمه زهرا خواستم که بچه م سالم باشه اسمشو میذارم زینب... آخه من دختر خیلی دوست داشتم و خدا زینب خانم رو ایام محرم به ما هدیه کرد.
بخاطر پا قدم این سه تا گل، خدا کاری کرد خونه دوخوابه خریدیم و ماشینمونم نو کردیم، حقوق شوهرمم پیمانکاری هستش و به سه تومنم نمیرسه میدونم باور نکردنی اما بخدا هر بار گیر میکنیم خدا فوری کمکمون میکنه...
من غربالگری ها رو انجام ندادم، و خدا رو شکر الان راضی راضی هستم.
بخاطر حرف اطرافیان میخواستم عمل کنم و دیگه بچه نیارم، تا اینکه با کانال شما آشنا شدم. اگه یکم دیرتر عضو میشدم، حتما عمل کرده بودم برای عقیم سازی.... اما این مدت بخاطر حرفهای رهبرم ان شاءالله بچه هام یکم بزرگتر بشن حتما خدا کمک کنه برای چهارمی اقدام میکنیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
برکت فرزند.mp3
2.11M
📝 مسئلهی مهم رزق و برکت در فرزند آوری
✅ حجت الاسلام دکتر حسینی یمین
#فرزند_آوری
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی
کانال «دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۳۳۶
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_سوم
برای هیچ کدوم از بچه ها سونو و آزمایش غربالگری نرفتم. خدا را شکر همه ی بچه ها سالم و با وزن خوب به دنیا آمدند و از هوش بالایی هم برخوردارند.
من در ابتدای ازدواج مثل سایر افراد جامعه تنها به دو فرزند فکر می کردم و این سیلاب بی فرهنگی مرا هم مثل سایر جامعه با خود می بُرد بدون اینکه از خود، فکر یا اراده ای داشته باشم.
با راهنمایی و صحبت های همسرم که در اوج بندگی و توکل هستن به حداقل ۴ فرزند راضی شدم و الان لذت بودن با بچه ها و مادری را هر لحظه بیشتر حس می کنم و متنفر و منزجر از گدازه هایی که از آتشفشان افکار شیطانی دشمنان سرچشمه گرفته و بازی در صحنه ای که دشمنان برای ما چیده اند، به فرزندان بیشتر فکر می کنم در حالی که خانواده من و همسرم با فرزند زیاد به شدت مخالف هستند و با خبردار شدنِ آنها از بارداری، من فشار زیادی را تحمل می کنم.
از نظر مالی زمانی را به یاد دارم که فقط به اندازه خرید یک نان سنگک پول داشتیم و با تولد هر فرزند گشایشی در زندگی به وجود می آمد. الحمدلله بعد از فرزند دوم ماشین خریدیم ولی از وسایل و تجملات زندگی به حداقل ها اکتفا کرده ایم.
از نظر پوشاک، بچه ها بدون هیچ ناراحتی لباس های هم را می پوشند و تقریباً پولی خرج خرید لباس نمی شود و تا آنجا هم که بتوانم، خودم با اندکی سلیقه به خرج دادن لباس های بچه ها را می دوزم.
الان در آستانه ۹ نفره شدن خانواده، در یک آپارتمان ۹۰ متری زندگی می کنیم.
بر خلاف سایر وسایل زندگی، تغذیه ای سالم داریم یعنی از ظروف مسی، نمک دریا و مواد غذایی محلی استفاده می کنیم و محصولات کارخانه ای و غذاهای آماده در حداقل ممکن مصرف می شود.
مواد غذایی را فریز نمیکنیم و به صورت تازه مصرف می کنیم و از زودپز و ماکروفر و ماکروویو استفاده نمی کنیم.
بچه ها را حجامت می کنیم و در مجموع با این کارها به جای هزینه درمانی، در تغذیه هزینه می کنیم و در صورت نیاز به درمان در موارد خاص هم از مراکز درمانی دولتی استفاده می کنیم.
به دخترهایم که الان ۱۲ و ۱۰ ساله هستند ساخت گیره روسری و دستبند و کش و تل و گیره مو را یاد داده ام و در حد سرگرمی درآمد اندکی دارند.
پسرهای ۷ و ۵ ساله هم با چکش و اره و میخ واقعی نجاری، جاکلیدی می سازند و خودمان یا آشنایان از آنها می خرند تا دلگرم شوند.
ان شاءالله که خدای متعال به همه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام توفیق فرزند خوب و زیاد را عنایت کند و همه ما را در قیامت با ایشان محشور بگرداند. آمین یا ربّ العالمین.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_عباسی_ولدی
چرا ما باید این اندازه از مفاهیم و مبانی دینی خودمان فاصله بگیریم؟! واقعا قدیمی ها اگر فرزندان بیشتری می آوردند، به این دلیل بود که پول بیشتری داشتند؟ یا اینکه اعتقاداتشان به رزّاقیت الهی بیشتر بود؟!
بیایید اندکی در نگاه دین به مسائل اقتصادی، تفکر کرده، آن را با نگاه خودمان به این مسائل، مقایسه کنیم و ببینیم تا چه اندازه میان این دو نگاه، فاصله وجود دارد؟
اگر ما به جهت ترس از مسائل اقتصادی از فرزند دارشدن جلوگیری می کنیم، در صدر اسلام برخی فرزندانشان را از ترس فقر می کُشتند. درست است که میان جلوگیری کردن از فرزنددار شدن و کشتن فرزند، تفاوت بسیاری وجود دارد؛ امّا این دو دسته، یک منطق دارد : ترس از فقر...
خدای مهربان ما به کسانی که فرزندانشان را از ترس فقر می کُشتند، حرفی می زند که ما هم مخاطب آن هستیم:
✨ " ولا تَقتُلوا اولادَکُم مِن املاق نَحنُ نَرزُقُکُم وَ ایّاهُم... و فرزندان خود را از بیم تنگ دستی مکشید. ما شما و آنان را روزی می رسانیم."
سوره انعام، آیه ۱۵۱
اهل بیت علیهم السلام هم به صراحت درباره این دغدغه سخن گفته اند. بکر بن صالح میگوید: درنامه ای به امام موسی کاظم علیه السلام نوشتم : پنج سال است که از آمدن فرزند ، جلوگیری می کنم؛ چرا که همسرم از فرزند دارشدن، کراهت دارد و می گوید : از آنجا که ما فقیر هستیم، تربیت فرزندان برای ما سخت خواهد بود. ایشان در پاسخ نوشت:
✨ "به دنبال فرزند باش که خداوند روزی فرزندان را می دهد".
الکافی، ج۶، ص۳
نکته: اگر ما به زندگی، نگاه مصرف گرایانه داشته باشیم، هر اندازه هم که از نظر اقتصادی قوی شویم، پولمان را خرج مصرف بیشتر می کنیم، نه اینکه انگیزه بیشتری برای فرزند آوری پیدا کنیم.
📚 "ایران، جوان بمان
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی
#فرزندآوری
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۴۸۶
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قدردان_مادرم_هستم
هر چقدر زندگی رو راحت بگیرین زندگی براتون شیرین تر میشه و شیرین کردن زندگی طبق فرمایش حضرت اقا از واجبات و وظایف ما خانم هاست.
من ۱۶ سالم بود که با همسرم که ۲۱ سالشون بود عقد کردم 🙂 دختر یک پزشک هستم و همسرم طلبه هستن، اون زمان که ما باهم عقد کردیم همسرم فقط طلبه بودن و کار نداشتن
مادرم اون زمان سر خواهرم باردار بودن ما ۴ تا بچه بودیم ۳ تا خواهر که یکی تو راه بود و یه برادر😁
شرایط مالی خیلی خوبی نداشتیم اما با همون حال توکل به خدا کردیم و ازدواج کردیم، واقعا واقعا اگر نیتتون خالص باشه خدا راه رو براتون هموار میکنه
ما با همون وضعیت جهاز خریدیم یه جهاز معمولی رو به بالا که خیلی از وسایل زندگی های عادی امروزی رو نداشت.
۸ ماه عقد بودیم و تو ۱۷ سالگی من عروسی کردیم، بماند که تا همینجا کلی حرف من بابت ازدواجم تو این سن خوردم و چقققققد حرف مادرم خورد بابت اینکه حامله هست و داماد گرفته😑 چقد حرف بابت بیکار بودن همسرم و اینکه خونه مون هم اجاره ای بود نه موتوری نه ماشینی، چقد حرف که وضعیت بابام خیلی خوب نبود و .....
بماند که بعضی از فامیلا باهامون سرسنگین شدن و خلاصه بگم که ما بعد ازدواج خودمون همه چیمونو به دست آوردیم. و واقعا تنها چیزی که کمک کرد من تا اینجا بیام این بود که برام حرف مردم مهم نبود. تجربه هاشونو میشنوم اما در آخر کاری که درسته و بیشتر به صلاحه منه انجام میدم 😊
من یه سال و نیم بعد از ازدواجم اقدام به بچه دار شدن کردم و اینجا همچنان ما با شهریه طلبگی زندگی میکردیم (ناگفته نماند که خانواده من گاهی به من بابت بعضی از خرجام کمک میکردن ولی اونقدر نبود که اگر نباشه نشه زندگی کرد☺) و من ۱ و سال و نیم بعد از ازدواجم باردار شدم،
تقریبا یک ماهم بود که فهمیدیم مادرم هم بارداره 😁😌🤭 با فاصله سنی ۲ سال حدودا با خواهر اخرم 😁 و بااااااااز حرف مردم وای داماد داری😐 وای دخترت بارداره کی کاراشو انجام بده 😐وای زشته چهل سالته😐 وای مگه حسودی 😐و ...
و من تنها کسی بودم که واقعا از بارداری مادرم خوشحال بودم و به تنها چیزی که فکر نمیکردم سختی راه بود و واقعا به این اعتقاد داشتم که خدا کمک میکنه و در ضمن این موضوع فقط به خانواده خودمون مربوطه و حرف مردم واقعا مهم نیست.
خدا وااااااقعا کمک کرد و من الحمدلله بارداری راحتی داشتم، به حدی که نیاز به کمک مادرم واقعا نداشتم، مادرم چون خواهر کوچیک داشتم و ویار داشتن اون یکی خواهرمم مدرسه ای بود برادرمم تو سن بلوغ بود، شرایطشون طبعا از من سختتر بود. که خدا دو نفر رو سر راهشون گذاشت. یه بنده خدایی که به خاطر ویارشون میومدن و براشون غذا درست میکردن و یه نفر هم که میومدن تو کارای خونه کمکشون میکردن.
واقعا به طور معجزه واری دوران بارداری ما طی شد. که تو دوران بارداری من ۴ ماهگی و مادر ۶ ماهگی جفتمون اسباب کشی داشتیم که مادرم دوبار اسباب کشی کردن.😢 باز اونجا هم خدا به فکرمون بود و بازهم برامون از بنده هاش کمک فرستاد.
زمان خرید سیسمونی که شد باز هم به خاطر اسباب کشی و اینا وضع پدرم خیلی خوب نبود
(بگم که اگر وضع همسرم همچنان با شهریه طلبگی نمیگشت من این زحمت رو به پدر و مادرم نمیدادم و همینجا ازشون ممنونم )
خلاصه سیسمونی رو هم گرفتیم و فهمیدیم که هم بچه من دختره و هم بچه مادرم 🤩😍
خاله و خواهرزاده تازه خاله ای که از خواهرزاده یک ماه هم کوچیکتره 😍
گذشت و من ۸ ماهم بود که همسرم خداروشکر به شغلی دوستش داشت رسید و الحمدلله درآمدش هم خوبه😃 و واقعا این از برکت وجود دخترم بود واقعا درسته رزقشو با خودش آورد و من میگم که خونه ای که الان مادرم اینا توش هستن به خاطر شرایطش خیلی خوبه و اونم رزق خواهرم بوده 😇
الان دختر من یک ماهشه و خواهرم تقریبا یک هفته شه و واقعا یک انرژی دیگه ای تو خونه مون به وجود اومده
واقعا زندگیامون که به خاطر کرونا یکنواخت و حوصله سر بر شده بود رنگ و رو گرفت.😍
۱_احساسم اینه که پیوند بین من و همسرم با وجود دخترم واقعا محکمتر شده و
۲_ بیشتر همو میفهمیم و
۳_ واقعا به این اعتقاد پیدا کردم که حرف مردم رو فقط در حد تجربه شنیده شده بشنویم و در نهایت کار درست رو انجام بدیم ارامشمون خیلی بیشتره
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مادرم عضو کانالتون هستن و میخوام از همینجا از مادرم و پدرم که از اول زندگی کمکم کردن تشکر کنم و به مادرم بگم که تو این راه ثابت قدم بمونه و اصلا ترس و ناراحتی ای به دلش راه نده که خودم تا ته کنارش هستم و دستشو میبوسم. و بابت کم کاری هام میخوام که منو حلال کنه
ممنونم 🥰
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵١٢
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#سختیها
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
با ناامیدی مطلق برگشتم شهر محل زندگیم اما تو فرودگاه دیدم همسرم با دسته گل اومده دنبالمون و پسرمون رو بغل کرد و خدا رو شکر زندگیمون به آرامش رسید.
چند ماه بعدتر هم تونستیم ماشین لباسشویی و حتی ماشین ظرفشویی بخریم.
پسرم یک سال و هشت ماهش بود که دکترا بهم گفتن تومور تخمدان داری، باید فورا لاپاراسکوپی کنی، بماند که چه درد جسمی و روحی کشیدم و چقدر هزینه کردم.
وقتی عملم کردن گفتن باید هر هفته فلان آزمایش رو بدی تا ببینیم چه موقع سطح هورمونت میاد پایین. اگر تا فلان موقع اومد پایین که خوبه اگر نه که اقدام درمانی لازم داره.
هر هفته آزمایشا بهتر میشدن،تا یه جایی که روند متوقف شد و از هفته های بعدش شروع شد سطح هورمونیم بالاتر رفتن. میلاد امام رضا ع بود که یک عالمه گریه کردم و نذری پختم به امید شفا.
چند هفته بعدش متوجه شدم دوقلو باردارم و سطح هورمونام کاملا تنظیم شده و سلامتیم رو کاملا به دست آوردم.
اما باز هم توهین ها، تحقیرها و سرزنش های اطرافیان شروع شد حتی مادرم چند هفته باهام حرف نزد. همسرمم اصلا خوشحال نبود اما دیگه مثل بارداری قبلیم نبود.
بارداریم سخت تر از قبلی بود و دوقلوها ۳۲هفته با سزارین به دنیا اومدن و ۱۷ روز تو NICU بودن.
تو بیمارستان رسول اکرم ص تهران هم خیلی خیلی خیلی کادرش بی احترامی کردن و میگفتن چه خبرته و بسه و ...
اطرافیان هم میگفتن دیگه بسه ها مثلا شما تحصیل کرده اید و از این حرفای نامربوط
از برکات بارداری و به دنیا اومدن دوقلوها هم این بود که ماشین خریدیم و همسرم با ماشین شون کار کردن و درآمد کسب کردن
آخرای ماه رمضان سال پیش بود که حالم خیلی بد بود، همسرم گفت حتما بارداری...
رفتم دکتر و گفت ۶ هفته بارداری اما قلب نداره، دوباره ده روز دیگه بیا...
بازم اطرافیان شروع کردن به حرفای نامربوط زدن اما این سری همسرم جواب همه رو داد و گفت آیا کسی میتونه بگه در خرجی بچه هام تا حالا کمکی بهم کرده؟ آیا کسی می تونه بگه در نگهداری بچه هام کمکی به خانمم کرده؟
پس به کسی مربوط نیست.
باز هم وقتی رفتم دکتر و گفتن قلب نداره
هفته بعدتر و بعد ترش هم رفتم و همینو گفتن و نامه دادن که برم پزشکی قانونی برای مجوز سقط
چون تقریبا ۱۱ هفته بودم
اما همسرم گفت به حرفاشون گوش نده رفتیم پیش یه دکتر سونوگرافی خیلی حرفه ای که سر پسر اولم مریضشون بودم. وقتی سونوگرافی کردن، ازم پرسیدن بچه رو میخوای؟ گریه م گرفت با اینکه خیلی برام سخت بود، بچه هام کوچیک بودن، غریب بودم و اطرافیان نه تنها کمک حال نبودن که سرزنش گر بودن اما از ته دلم گفتم بله که میخوامش، یه دفعه صدای قلبش رو پخش کرد و من یک عالمه گریه کردم.
دکتر زنانم رو عوض کردم و رفتم پیش دکتر دیگه ای و گفت ممکنه این داروهایی که در زمانی که نمیدونستی بارداری خوردی به جنین آسیب زده باشه و ناقص باشه. فلان آزمایش رو بده، دیگه خیلی مضطرب شدم.
خاله م حرم امام رضا ع بودن بهم پیام داد خاله مگه مشکلی داری؟ چند بار اینجا اومدی جلوی نظرم... یک عالمه گریه کردم که امام رضا ع حواسش بهمون هست...
به خاله م گفتم به امام رضا ع بگو شفاعت کنه خدا بچه م رو صحیح و سالم بهم بده تا ابد خودم و بچه م نوکرشیم. خدا پسر کوچولوم رو بهم داد ولی به خاطر خطاهای پزشکی و کادر بی کفایت بیمارستان یک ماه بیمارستان بود و حتی تو بیمارستان یک بار ایست قلبی تنفسی کرد و احیاش کردن.
همون لحظه بازم دست به دامن امام رضا ع شدم و قول دادم اگر بازم دستمو بگیره نذری از طرف امام رضا ع میدم و امام رئوف بازم دستمون رو گرفت....
خلاصه که!!!
۱.جماعتی که به دیگران برای کمک خرجی و نگهداری بچه هاشون کمک نمیکنید، به چه حقی نظر میدید که بچه نیار؟بسه؟چه خبرته؟ و ....
۲.ما هنوزم تو یه خونه کوچیک مستاجریم، تازه اولین یارانه خانوادمون رو بعد از به دنیا اومدن فرزند چهارممون گرفتیم، کار همسرم آزاده، ماشین مون باری و قدیمیه اما خدا رو شکر سالمیم، خوشحالیم و بچه های مودب داریم، در خونه مون هم همیشه به روی مهمان بازه.
۳.کادر بیمارستان ها خیلی با کسایی که فرزند زیاد دارن بدرفتاری میکنن و یک عالمه توهین و بی احترامی میکنن و به خودشون اجازه میدن دائما بگن بسته دیگه و حتی زایمان سومم تو اتاق عمل دکتر بهم گفت خانم چه خبرته لوله هاتو نمیخوای ببندی؟ گفتم معلومه که نمیخوام ببندم. این که چند تا بچه میارم قطعا به خودم مربوطه. به نظرم واقعا یا باید کسایی رو بذارن که به فرزندآوری اعتقاد داشته باشن یا مجبورشون کنن جلوی زبون شون رو بگیرن.
۴.نکته طلایی: از شفاعت امام رضا ع پیش خدا غافل نشید ، امام رئوف هر چند بار که بهش رو بزنی رو تو میگیره....
یا امام رضا علیه السلام خیییلی دوستت دارم. 😍😌
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#بارداری_بعداز_35_سالگی
هر چقدر زندگی رو راحت بگیرین زندگی براتون شیرین تر میشه و شیرین کردن زندگی طبق فرمایش حضرت اقا از واجبات و وظایف ما خانم هاست.
من ۱۶ سالم بود که با همسرم که ۲۱ سالشون بود عقد کردم 🙂 دختر یک پزشک هستم و همسرم طلبه هستن، اون زمان که ما باهم عقد کردیم همسرم فقط طلبه بودن و کار نداشتن
مادرم اون زمان سر خواهرم باردار بودن ما ۴ تا بچه بودیم ۳ تا خواهر که یکی تو راه بود و یه برادر😁
شرایط مالی خیلی خوبی نداشتیم اما با همون حال توکل به خدا کردیم و ازدواج کردیم، واقعا واقعا اگر نیتتون خالص باشه خدا راه رو براتون هموار میکنه
ما با همون وضعیت جهاز خریدیم یه جهاز معمولی رو به بالا که خیلی از وسایل زندگی های عادی امروزی رو نداشت.
۸ ماه عقد بودیم و تو ۱۷ سالگی من عروسی کردیم، بماند که تا همینجا کلی حرف من بابت ازدواجم تو این سن خوردم و چقققققد حرف مادرم خورد بابت اینکه حامله هست و داماد گرفته😑 چقد حرف بابت بیکار بودن همسرم و اینکه خونه مون هم اجاره ای بود نه موتوری نه ماشینی، چقد حرف که وضعیت بابام خیلی خوب نبود و .....
بماند که بعضی از فامیلا باهامون سرسنگین شدن و خلاصه بگم که ما بعد ازدواج خودمون همه چیمونو به دست آوردیم. و واقعا تنها چیزی که کمک کرد من تا اینجا بیام این بود که برام حرف مردم مهم نبود. تجربه هاشونو میشنوم اما در آخر کاری که درسته و بیشتر به صلاحه منه انجام میدم 😊
من یه سال و نیم بعد از ازدواجم اقدام به بچه دار شدن کردم و اینجا همچنان ما با شهریه طلبگی زندگی میکردیم (ناگفته نماند که خانواده من گاهی به من بابت بعضی از خرجام کمک میکردن ولی اونقدر نبود که اگر نباشه نشه زندگی کرد☺) و من ۱ و سال و نیم بعد از ازدواجم باردار شدم،
تقریبا یک ماهم بود که فهمیدیم مادرم هم بارداره 😁😌🤭 با فاصله سنی ۲ سال حدودا با خواهر اخرم 😁 و بااااااااز حرف مردم وای داماد داری😐 وای دخترت بارداره کی کاراشو انجام بده 😐وای زشته چهل سالته😐 وای مگه حسودی 😐و ...
و من تنها کسی بودم که واقعا از بارداری مادرم خوشحال بودم و به تنها چیزی که فکر نمیکردم سختی راه بود و واقعا به این اعتقاد داشتم که خدا کمک میکنه و در ضمن این موضوع فقط به خانواده خودمون مربوطه و حرف مردم واقعا مهم نیست.
خدا وااااااقعا کمک کرد و من الحمدلله بارداری راحتی داشتم، به حدی که نیاز به کمک مادرم واقعا نداشتم، مادرم چون خواهر کوچیک داشتم و ویار داشتن اون یکی خواهرمم مدرسه ای بود برادرمم تو سن بلوغ بود، شرایطشون طبعا از من سختتر بود. که خدا دو نفر رو سر راهشون گذاشت. یه بنده خدایی که به خاطر ویارشون میومدن و براشون غذا درست میکردن و یه نفر هم که میومدن تو کارای خونه کمکشون میکردن.
واقعا به طور معجزه واری دوران بارداری ما طی شد. که تو دوران بارداری من ۴ ماهگی و مادر ۶ ماهگی جفتمون اسباب کشی داشتیم که مادرم دوبار اسباب کشی کردن.😢 باز اونجا هم خدا به فکرمون بود و بازهم برامون از بنده هاش کمک فرستاد.
زمان خرید سیسمونی که شد باز هم به خاطر اسباب کشی و اینا وضع پدرم خیلی خوب نبود
(بگم که اگر وضع همسرم همچنان با شهریه طلبگی نمیگشت من این زحمت رو به پدر و مادرم نمیدادم و همینجا ازشون ممنونم )
خلاصه سیسمونی رو هم گرفتیم و فهمیدیم که هم بچه من دختره و هم بچه مادرم 🤩😍
خاله و خواهرزاده تازه خاله ای که از خواهرزاده یک ماه هم کوچیکتره 😍
گذشت و من ۸ ماهم بود که همسرم خداروشکر به شغلی دوستش داشت رسید و الحمدلله درآمدش هم خوبه😃 و واقعا این از برکت وجود دخترم بود واقعا درسته رزقشو با خودش آورد و من میگم که خونه ای که الان مادرم اینا توش هستن به خاطر شرایطش خیلی خوبه و اونم رزق خواهرم بوده 😇
الان دختر من یک ماهشه و خواهرم تقریبا یک هفته شه و واقعا یک انرژی دیگه ای تو خونه مون به وجود اومده
واقعا زندگیامون که به خاطر کرونا یکنواخت و حوصله سر بر شده بود رنگ و رو گرفت.😍
۱_احساسم اینه که پیوند بین من و همسرم با وجود دخترم واقعا محکمتر شده و
۲_ بیشتر همو میفهمیم و
۳_ واقعا به این اعتقاد پیدا کردم که حرف مردم رو فقط در حد تجربه شنیده شده بشنویم و در نهایت کار درست رو انجام بدیم ارامشمون خیلی بیشتره
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مادرم عضو کانالتون هستن و میخوام از همینجا از مادرم و پدرم که از اول زندگی کمکم کردن تشکر کنم و به مادرم بگم که تو این راه ثابت قدم بمونه و اصلا ترس و ناراحتی ای به دلش راه نده که خودم تا ته کنارش هستم و دستشو میبوسم. و بابت کم کاری هام میخوام که منو حلال کنه
ممنونم 🥰
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۸۴
#سختیهای_زندگی
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
من متولد ۶۵ هستم، وقتی راهنمایی بودم پدر و مادرمو از دست دادم، روزهای اول که کارم فقط شده بود گریه، حتی به دوستم گفتم من دیگه مدرسه هم نمیام ولی خدا کمک کرد دیپلم گرفتم و بلافاصله وارد دانشگاه شدم.
یه روز از دانشگاه میومدم با یه خانمه آشنا شدم و سر صحبت رو باز کردیم، من گفتم دانشجو هستم ولی هزینه دانشگاه رو نمی تونم پرداخت کنم اونم گفت اتفاقا ما هم دنبال یه خانم میگشتیم یه کاری هست واسه کمیته امداد، میخوایم شروع کنیم.
خلاصه شمارمو گرفت، من هنوز امید نداشتم که برام کاری کنه، یه روز گوشیم زنگ خورد همون خانم بود. گفت فردا بیا واسه گزینش، چقدر خوشحال بودم. خداروشکر تو گزینش هم موفق شدم کارمون شروع شد.
دخترهای دبیرستان که تحت پوشش بودند میآوردند اردو، ما هم مسئول هر گروه بودیم اونجا خدا خیلی ها رو بهم نشون داد که وضع بدی داشتند و من به زندگی خودم امیدوار شدم حتی یادمه یه دختر خانمه کباب تو کیفش قایم کرده بود تا ببره واسه مامانش میگفت مامانم تا حالا از اینا نخورده...
دوسال تابستون اونجا مشغول بودم، خیلی روزهای خوب و به یاد ماندنی داشتیم و دوستان زیادی پیدا کرده بودم، کار تموم شد من بیکار شدم در همان حین برای من خواستگار پیدا میشد ولی به خاطر شرایطی که داشتم قبول نمیکردند.
یکی از همون دوستان توی فرهنگسرا مسئول مهد بود، به من پیشنهاد کار داد و من باکمال میل قبول کردم، تو همون مهد مادرشوهرم منو دیده و از رفتارم با بچه ها خوشش اومده بود خلاصه یه صبح پنج شنبه همسر جان ما اومد تو فرهنگسرا، باهم آشنا شدیم و تو مهد صحبت کردیم، جالب برام این بود که برای همسرم نبود پدرو مادرم ملاک انتخاب نبود برخلاف بقیه خواستگارها...
ما سال ۸۹ رفتیم زیر یه سقف و در کمال ناباوری در سال ۹۰ خونه خریدیم، خوب یادمه ۱۸ میلیون بیشتر نداشتیم حتی بهمون میخندیدند، میگفتیم با این پول خونه میخوایم بخریم ولی خدا برامون جور کرد
حدود دو سالی از ازدواج گذاشته بود، خدا بهمون بچه نداده بود کلی آزمایش دادیم به این رسیدند همسرم واریکوسل دارند و باید عمل بشن، خیلی همسرم اذیت شد یه روز که رفته بودیم بخیه های همسرم رو بکشیم گفتم تا اینجا که اومدیم یه تست بارداری هم بدیم که مسئول آزمایشگاه گفت خانم مبارک باشه بارداری...
به همسرم گفتم برو ببین خانمه چی میگه، گفت شما بابا و مامان شدید یعنی قبل از اینکه همسرم عمل کنه من باردار بودم 😂😂😂😂جالب تر اینکه بعدش حالت تهوع گرفتم و کل نه ماه من درحال بالا آوردن بودم، بعد از نه ماه دخترم بدنیا اومد و شد شیرینی زندگی ما...😍
وقتی دخترم سه ساله بودم با همسرم تصمیم گرفتیم که عضو جدیدی به خونه مون اضافه کنیم با تغییر سبک غذای من، در عرض شش ماه بادار شدم و گل پسرم بدنیا اومد.😘
بچه های من تو نوازدی خیلی آرام هستند خودشون میخوابیدند اینم از الطاف الهی بود چون کسی را نداشتم که بیاد کمکم کنه...
پسرم رو از بیمارستان آورده بودیم، دخترم میگفت مال منه، کسی بهش دست نزده 😂😂😂 مادرشوهرم عصبانی میشد، میگفت کشتیش بچه رو...
دخترم خیلی زود با داداشش کنار اومد ولی بچه سومم که بدنیا اومد، پسرم خیلی اذیت شد، میگفتند افسردگی بعداز زایمان گرفته 😐😅 تازگیا دختر کوچکم یک سال و نیمه شده، باهم بهتر شدند.
ما ماشین نداریم، اما خیلی بیشتر از بقیه مسافرت میریم و اصلا سخت نمیگیریم امسال با بچه هامون رفتیم کربلا با اینکه دخترم یک سال و دو ماهش بود. البته همسرم و دوستان خوبم همیشه کمک حال من بودند.
من به این معتقدم که اگه زن و شوهر باهم خوب باشند و خانم اقتدار همسرش رو حفظ کنه، حتما بچه های خوبی کنارشون رشد میکنند، ما وظیفه مونو انجام میدیم، هدایت دست خداست.
ان شاالله همه مون عاقبت به خیر بشیم
و خدا به ما هم یه دو قلو دختر و پسر بده تا پسرم از تنهایی دربیاد😍😍😍😍😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۸۵
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#برنامه_ریزی
#تحصیل
#اشتغال
من و شوهرم زمانی که باهم ازدواج کردیم، هیچی از خودمون نداشتیم، جز یه حقوق ساده که اون موقع زیر ۴۰۰ بود.
من ۱۸ سالم بود و همسرم ۲۳ اما از همون اول دلم میخواست بچه بیارم اما بشرطی که در کنارش خودم هم رشد و پیشرفت کنم و غافل نشم از خودم، چون دوست نداشتم دچار روزمرگی باشم.
دیدم راه سختی در پیش دارم و دیگران زیاد ناامید میکردن، میگفتن نمیتونی و نمیشه ولی من گوشم بدهکار نبود، گفتم میتونم و میشه، چون خدا رو دارم و خدا خانوما رو جوری آفریده که توانایی هاشون بالاست و من باید الگوی خوبی برای اطرافیانم باشم که بدونن میشه با تلاش به خواسته هامون برسیم.
پس شروع کردم به نوشتن اهدافم و برنامه ریزی برای آینده و میدونستم تو راه سختی قدم گذاشتم پس باید سخت و قوی باشم☺️
تو سن ۲۱ سالگی و ۲۳ و ۲۶ و ۳۰ سالگی چهار تا بچه آوردم سه تا اول دختر و آخری پسر. اما در کنارش درس تو حوزه و دانشگاه رو ادامه دادم با تمام سختی هاش و تونستم ارشد از حوزه و دانشگاه بگیرم و سه ساله معلم شدم اما در کنارش کارای فرهنگی و پاره وقت هم انجام میدم و برا کنکور دکتری شرکت کردم.
طی این مدت خیلی سختی کشیدم مثل بقیه مادرا هم واسه اینکه شهر غریب بودم و دور از خانواده ام، هم اینکه درآمدمون کم بود. نمیتونستم کمک کار بگیرم. ولی خیلی سعی کردم خودم یه شغل و درآمدی دست و پا کنم قبل معلمی و حتی کار فرهنگی هم انجام بدم که هم به جامعه و هم خانواده ام خدمت کنم. پس برا خودم برنامه چیدم، یه برنامه رسیدگی به خانواده و یه برنامه تحصیلی و فرهنگی برای رشد خودم و خانواده ام و یه برنامه اقتصادی هم گذاشته بودم.
شب و روز تلاش کردم و سعی کردم زمانی که بقیه اتلاف وقت میکنن، من بیکار نباشم، صبح زود، نصف شب ها و بیشتر وقتام و در هر زمانی، از برنامه های آینده ام غفلت نکنم. 😊
البته شوهرم هم حمایت کردند و بچه ها از همون اول مسئولیت پذیر بار اومده بودن و همه همکاری داشتن و پشتم بودن و از اونجایی که خدا روزی رسونه با تولد هر فرزند کلی تو زندگی مون برکت جاری میشد.
موقع تولد فرزند اول، خونه خریدیم، فرزند دومم ماشین، فرزند سومم یه زمین تونستیم بخریم و فرزند چهارم سرمایه گذاری های دیگه ...
جالبیش اینجا بود که فرزند پنجم که باردار شدم، بازم همون رزق و روزی ها سرازیر شد به زندگی مون، فقط قسمتم این بود بچه نموند و آسمونی شد، میخوام بگم حتی اگه یه فرزندی رو هم باردار شدید و از دست دادید، بازم خدا به خاطر اون بچه به زندگی تون برکت میده 😊
خلاصه اینکه از اونجایی که کمال گرا بودم سعی کردم کم نیارم و از اهدافم غفلت نکنم شروع کردم به ادامه تحصیل و درس خوندن و در کنارش کارای فرهنگی و اقتصادی ....
البته چون من هر روز تو همه کارام برنامه داشتم هیچ وقت دچار یاس و افسردگی نشدم چون حتی برای ریز ترین کارها برنامه خودم رو داشتم مثل ورزش و رسیدگی به سلامتی و تفریح، جوری که بقیه میگن بهت نمیاد ۴ تا بچه داشته باشی و هر کدوم از فامیل که مخالف بچه بوده الان منو مثال میزنن، میگن فاطمه تونست پس ما هم میتونیم بچه زیاد بیاریم کنار کارمون😉
و خداروشکر تونستم به بچه ها هم این برنامه ریزی یاد بدم و اونا هم از همون بچگی یادگرفتن وقتشون رو تلف نکنن و تا الان، هم اخلاقی هم تحصیلی، مورد تعریف اطرافیان بودن و خودشون هم سعی میکنن تلاش کنن برا پیشرفت شون مثلا در کنار درساشون، هم حفظ قرآن و هم دو تا زبان انگلیسی و اسپانیایی رو میخونن با سن کم و هم اینکه کارای هنری رو انجام میدن.
دخترام با اینکه کوچیکن ولی تا حدودی آشپزی و خونه داری رو بلد شدن در کنار درس و تفریحشون.. یه دونه پسر دارم که دو سالشه که اونم برا آینده اش کلی برنامه دارم😄
همه اطرافیان بهم میگن چطوری تونستی این همه کار همزمان پیش ببری من فقط بهشون میگم با برنامه ریزی و تلاش و توکل و توقع نداشتن و چشم به انتظار کسی نبودن😊
الانم قصدم اینه حداقل ۷ تا بچه بیارم و دل رهبر عزیزمون رو شاد کنم ..چون ۴ تا رو سزارین شدم، میخوام برام دعا کنید که بتونم.
میخوام بگم هر کی این نوشته رو میخونه بهش پیشنهاد بدم خواهشا برا خودش و فرزندانش برنامه ریزی داشته باشه و تو زندگی هدف گذاری کنه، حتی برا کوچکترین کارا و ناامید نباشه و بدونه خواستن توانستن است.
موفق باشید.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
من ۳۱ سالمه و خداروشکر، مادر ۷ فرزند هستم. در سن ۱۸ سالگی با همسرم که ۲۰ سالشون بود، ازدواج کردم. ازدواج ما تقریبا ساده بود و با یه سفر کربلا زندگی خودمون رو شروع کردیم. جهیزیه ام هم نسبتا ساده بود ولی الان که فکر میکنم میبینم ساده تر از اون هم میشد باشه. گرچه که ما نه مبل داشتیم، نه تخت، نه آینه شمعدان ونه یه سری چیزهای دیگه که ضرورت نداره ولی دوست داشتم که بازم ساده تر باشه...
۲۰ سالم بود که فرزند اولم به دنیا آمد. تعداد زیاد بچه ها با فاصله کم خیلی خوبه، درسته سختیهایی داره ولی می ارزه، بعدشم دنیا جای راحتی نیستش، یه صبحانه هم بخوای بخوری باید براش زحمت بکشی. آباد کردن آخرت هم تلاش و زحمت میخواد. چه بهتر کاری باشه که مطابق با ذات ما خانمها همخوانی داشته باشه
وقتی بچه ها چندتا باشن تربیت هم راحت تره، چون گاهی خودشون پلیس همدیگه میشن و مراقب کارها و رفتار هم هستن
فاصله سنی کوچولوهام با هم کمه، بیشتریشون ۲ سال و ۷ ماهه بهم میگفتن درحق بچه ها ظلم میکنی، چون شیرشون رو کامل نمیخورن.....ولی الان که خوشیهاشون رو با هم میبینم با خودم میگم در حقیقت اونایی در حق بچه هاشون ظلم میکنن که یکی یا دوتا بچه دارن و فرزندان شون رو از داشتن خواهر و برادر محروم می کنند. به نظر من همه دلایلی که افراد برای بچه نداشتن یا کم داشتن میارن همش برمیگرده به تنبلیشون... زورشون میاد به خودشون سختی بدن(گرچه ظاهرش سخیته، ولی شیرینیهاش خیلی زیاده) خودشون رو راحت میکنن و بهانه های عجیب و غریب میارن.
همسرم موافق فرزندآوری بودند و در مواقع بیکاری شون، خیلی کمک کارم هستن (گرچه که خیلی مشغله های بیرون از منزل دارن) مخصوصا موقعی که بچه ها کوچکتر بودن،کمک ولی الان که سه تاشون بزرگترن، کمک کارم هستند.
بابت تربیت شون هم باید باز هم خداجون خیلی هوامون رو داره،کتابای تربیتی استاد عباسی ولدی(من دیگر ما)و و چگونه با فرزند خود گفتگو کنم و.... هم در زمینه تربیت فرزند غوغاست که خوندم و چند دوره کلاس هم شرکت کردم.
اوقات بیکاری هم خیلی کم دارم و اصلا تلویزیون نگاه نمیکنم. کلاسهای مختلف شرکت میکنم که برا دین و دنیا و آخرتم مفید باشه، از کلاسهای اخلاق و احکام و.. گرفته تا همسرداری و تربیت فرزند و... حتی کلاس برا بچه های دیگه هم برگزار میکنیم و کار فرهنگی انجام میدم.
خانواده همسرم به شدت مخالف فرزند زیاد هستند و من تا ۴_۵ و گاها تا ۶ ماهگی بارداریم رو از اونها مخفی میکردم. و خانواده خودم هم که از جهت دلسوزی مخالف بودند. ولی نظر من و همسرم اینه که با خدا معامله کردیم، همه سختیهاش رو هم به جون میخریم، ان شاالله ازمون قبول کنه و توفیق بده که فرزندام سربازای امام زمان بشن و در رکاب آقا شهید بشن که چه آرزویی بهتر از این....
یادمه وقتی ۵ تا بچه داشتیم. و مستاجر بودیم، بهمون میگفتن دیگه بسه، کسی بهتون خونه نمیده میخواین چکار کنین؟؟؟ ما هم به دنبال خونه اجاره ای، اما خداجون برامون خونه ای جور کرد که صاحب خونه شدیم و جالب بود که خودمون هم باورمون نمیشد، خب حیف نیست با همچین خدای خوب و مهربون و بزرگی که داریم معامله نکنیم؟ توجه کنین عزیزای گلم ما ابد در پیش داریم که این زندگی۶۰_۷۰ سال ما در مقابلش چشم برهم زدنی بیشتر نیست.... پس حیف نیست این فرصت محدودمون رو از دست بدیم
حالا بماند که خدا جون به خاطر هر کدوم از این دسته گلام، چقدر به ما لطف کرده و میکنه....
فرزند زیاد هم برا آخرتمون خوبه (افزایش نسل شیعه و محب اهل بیت علیهم السلام) هم برا کشورمون خوبه (جلوگیری از کاهش نسل و پیر شدن جمعیت) و هم برای خودمون خوبه (باقیات الصالحاتن) پس به سختیش می ارزه، حیفه تنبلی کنیم. دو روز دنیا خیلی زود میگذره. ببینیم ما کجای کاریم؟؟
ان شاالله خداجون کمکمون کنه و قبل از اینکه دیر بشه و جز افسوس و پشیمانی کار دیگه ای از دستمون برنیاد متوجه بشیم و برای فرزندآوری اقدام کنیم.
من که از همین الان ماتم دارم بچه هام بزرگ بشن چکار کنم دوست دارم همینطور کوچیک بمونن و من براشون مادری کنم و باهاشون بازی کنم.
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#استاد_قرائتی
📌گناه رزق را قیچی میكند. رزق عروس یك داماد خوب بود؛ این عروس با فكل هایش خودش را نشان جوانهای هرزه داد بعد یك آدم نااهل نصیب این خانم میشود.
📌رزق تو داماد خوب بود؛ گناه كردی داماد خوب را از تو گرفتند. رزق این جوان یك همسر خوب بود اما چشم چرانی كرد خدا زن بدی را نصیب او كرد.
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۶۶۴
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#جنایت_سقط_جنین
من نوروز ۹۳ ازدواج کردم و همیشه توی ذهنم این بود که حداقل ۵ سال بعد از ازدواج، باردار بشم، اما ۳ماه بعد فهمیدم باردارم و چون اول زندگیمون بود و مشکلات مالی زیادی داشتیم، به شدت ناراحت بودم اما همسرم با وجود بیکار بودنش و بدهی هایی که از عروسی داشت، خیلی خوشحال بود.
خلاصه این ۹ماه با نداری و حتی نخوردن غذا و میوه های مفید گذشت، باورتون نمیشه خیییلی چیزا دلم میخواست ولی رو نمیکردم.
خواهرم همسایم بود، مدام سرکوفت میزد که یخچالت همیشه خالیه، بچت ۱ کیلو هم نمیشه و من از درون انگار قلبمو پاره میکردن...
همسرم هر روز شوقش بیشتر میشد تا خداروشکر دخترم به دنیا اومد و نزدیک ۵ کیلو وزن داشت، اونقد ناز و تپل بود که حد نداشت😍 یک ماه به اومدنش مونده بود که خدا شاهده روزی انگار ساعتی برا ما میومد😍
گذشت و ۸ ماه بعد من دوباره باردار شدم، به همسرم گفتم و اون از خوشی زیاد نمیدونست چیکار کنه ااااااما من نمیخواستمش چون مشکل مالی زیاد داشتیم😔
یواشکی، پنهان از همسرم، چندتا مطب رفتم که بچه رو سقط کنم ولی چون ۴۴ روزش بود و طبق حرف خودشون قلبش تشکیل شده بود کسی این کار رو نمیکرد.
از یه طرف دلم برا دخترم میسوخت که از شیر خوردن میفتاد، از یطرف ذهنم قبول نمیکرد ۲تا بچه داشته باشم، که خدایا خرج ۲تا بچه رو چطوری بدم.
خانوادم با سقط مخالف بودن و مادرم مدام میگفت بزرگترین اشتباه رو انجام میدی، خدا روزی شو میرسونه و و و.... اما من فقط به خودم فکر میکردم و خلاصه داروی غیر قانونی از عطاری گرفتم و بچه بیچاره رو سقط کردم بدون هیچ عذاب وجدانی تازه خوشحالم بودم😔
الان دخترم ۹ سالشه و ۳ ساله از ته قلبم یه بچه دیگه میخوام ولی خدا بهم نمیده، هرچی استغفار میکنم اما جواب نمیگیرم.
ته حرف من اینه که من از دستگاه آیو دی استفاده کردم، قرص،آمپول ولی هیچکدوم بهم نساختن و ناخواسته باردار شدم، یعنی خدا خواست و میدونست که اونموقع بهم بچه داد ولی قدر ندونستم.
بعد از سقط بچم کلی گرفتاری برام پیش اومد، دقیقا به حرفای مادرم رسیدم. فکر میکردم چند سال بعد بچه بیارم مایه دار میشم ولی بهتر نشد که بدترم شدم و فقط سنم رفت بالا..
الانم چندبار دکتر رفتم و میگن هییییچ مشکلی نداری، سالم هستی، خودم میدونم بی حرمتی کردم به وجود خدا، به توانش، به بزرگیش😔 الانم دخترم تنهاست بخاطره اینکه خواهر یا برادر نداره بد بار اومده، خودخواه، لوس، چون یدونه بود اینجور شد. اگه حداقل دوتا بودن گذشت کردن، محبت کردن، بخشیدن، تلاش کردن، حتی دعوا کردن و حق خودشونو گرفتن رو از هم یاد میگرفتن...
درسته الان شرایط اقتصادی بد هستش ولی از من به شما گفتن، راه منو پیش نگیرید، حداقل ۲تا بچه پشت سر هم بیارید، زحمتتونو یکی کنید، دوتارو باهم بزرگ کنید. فردا روزی من نباشم دخترم هیچ کسی رو نداره نه خواهر نه برادر😔
خدا روزی مورچه رو زیر سنگ میرسونه، مطمنم روزی بچه های ما رو هم کم یا زیاد میرسونه.
تجربه ام رو با گریه براتون نوشتم ولی ولی ولی راه من پشیمونو پیش نگیرید ،چون عذابشو دارم میکشم، دوست داشتم تجربمو براتون بفرستم شاید تاثیر داشت.. خداهمراهتان🤲
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
✅ فرزند بخواه...
در کتاب الکافی به نقل از بکر بن صالح آمده است که فردی خدمت امام موسی کاظم علیه السلام عرض کرد که: «مدت ۵ سال است که از فرزنددار شدن خوددای کرده ام و این بدان جهت است که همسرم آن را ناخوش می دارد و می گوید: به خاطر کمی مال، پرورش آنان برای من سخت است. نظر شما چیست؟!
✨حضرت می فرمایند: « فرزند بخواه؛ چرا که خداوند روزی آنان را می دهد.»
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🌷همه ما #شب_قدر دعای شریف #جوشن_کبیر رو زمزمه کردیم،
🌷اما؛ دقت کردیم به فراز ۷۹این دعا؟؟
🌷﴿يا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغيرِ
ای روزی رسان کودک خردسال﴾ 🌷
⭕️پس چرا تا اسم نی نی جدید 👶 میاد به #رزاقیت_خداوند توجهی نداریم؟؟
🍃یادمون نره ماخودمون هم سر سفره برکت خدا نشستیم...!
#فرزند_آوری
#لطفا_نشر_دهید
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_قرائتی
📌دو حرف اشتباه در مورد فرزندآوری...
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075