خانم ها سلام
سال۹۰اولین زایمان من سزارین بود چون ازطرفی پزشکم گفت لگن خیلی خوبی نداری وچرا میخوای واژن روازریخت بندازی که بعد بیای دوباره عمل کنی واز طرف دیگه مادروخاله هام که به طرز وحشتناکی همه دخترهاشونواز طبیعی میترسوندن باعث شدن به سزفکر کنم متاسفانه بچه اول من مشکل کروموزومی داشت که علی رغم همه غربالگری ها تو مراکز معتبراصلامشخص نشد .الان خداروشکر میکنم مشخص نشد چون ممکن بوداون موقع به سقط فکر کنم ولی الان معتقدم هرموجودی که خدابهش جان داده حق حیات داره.بچه ی من جز نوادربودکه تا یک سال و چهل روززنده موند همه می گفتن تایکی دوماه دیگه تمومه اصلا نمونه بالای سه ماه تو ایران نداشتیم ولی پسر من موند.وقتی دیدم درس و کاروکنارگذاشتم تصمیم گرفتم تو خونه موندنم نتیجه داشته باشه و اقدام کردم برای بارداری
به لطف خدا دوقلو باردار شدم پنج ماهه بارداربودم که پسرم فوت کرد علی رغم سختی پذیرش ایناتفاق هرروز خداروشکر میکنم که نگذاشت من درد و رنج پسرم روببینم
آزمایش غربالگری یکی از دوقلوها رو دوباره مشکل دار تشخیص داد و گفت باید بری امنیوسنتز که این بار من و همسرم قبول نکردیم چون زندگی قل دیگه در خطر بود و اینبار چون بچه ای که مال خودم بود و در بغل گرفته بودم به تمام معنا وحشتناک بودن سقط رو درک میکردم و منی که حاضر به سقط نبودم دلیلی هم برای امنیو سنتز نمیدیدم.
اردیبهشت ۹۲ با دومین عمل سزارین به لطف خدا دوقلوهای من صحیح و سالم به دنیااومدن
ولی تصمیم من و همسرم این بود اگر بچه مشکلی داشت یک لحظه هم تو بیمارستان نگهش نداریم چون اینجور بچه ها ریه ی کامل ندارندوتوی ریه شون خون میریزه ودراثرعفونت ونقص سیستم ایمنی فوت میکنن،شاید خیلی بیرحمانه به نظر بیادولی اینکه بچه ات ده روزدردبکشه وفوت کنه به مراتب بهتر ازاینه که زیر دست پزشکها موش آزمایشگاهی بشه هر روز از یه جای بدن رگ بگیرن از سر رگ بگیرن انواع و اقسام عملهاانجام بشه و یک سال عذاب کشیدنش رو ببینی
مادربزرگ های مااکثرا تجربه نوزادهای مرده ویاچندروز زنده روداشتن به نظرم همین بچه ها بودن ولی چون دخالت پزشکی نبودنه بچه عذاب میکشید نه پدر و مادر
از همون موقع باخودم گفتم برای بارداری بعدی ازاول هیچ سونو ودکتری نمیرم.۷ سال جلوگیری کردم وبعدازاون شروع کردم به بادکش رحم و تخمدان و استفاده از داروی اذخر که بعد برداشتن آ یو دی بتونم راحت حامله بشم چون خیلی ازاطرافیانمودیدم که بچه دوم یا سوم رو خیلی طول کشید تا باردار بشن من هم به خیال اینکه طول میکشه این کارها رو کردم و آئودی روبرداشتم و اصلا به ذهنم خطور نمی کرد تو اولین اقدام باردار بشم
ناگفته نمونه که تو این هفت سال سبک زندگی من ازنظر تغذیه و معالجه کاملا مطابق طب سنتی و اسلامی بود
ولی اولین اشتباه من این بودکه اول باید اصلاح مزاج میکردم ،۷ ساله درگیر کهیر هستم و تشخیص آخر پزشک هاآلودگی داروی بیهوشی سزارین بود و چون به شدت دچار سو مزاج گرم شدم ویار بارداری، یبوست شدید آسم بارداری و سنگ صفرا سراغم اومد
خلاصه سرتون ودرد نیارم بعد از اینکه فهمیدم باردارم عزمم جزم شد برای طبیعی
تو اینترنت سرچ کردم طبیعی بعد سزارین با چند تا دکتر مشورت کردم وبا اطرافیانم که همه منو ترسوندن و گفتن امکان نداره یک همچین چیزی بشه و پزشکها هم گفتن ما ریسک شو قبول نمی کنیم.تو نی نی سایت یه تاپیک جامع بود راجع به سزارین بعد طبیعی
عالی بود دونه دونه همه اون کارهایی که خانمها تجربه کردن و گفتن اعم از ورزش
تغذیه دعاهای مخصوص همه رو انجام دادم
و بارداریم زیر نظر خانم تبریزیان بود که خدا خیرشون بده دوست داشتم پیش خودشون زایمان کنم ولی چون ویبک ۲ بودم ایشون خانم دکتر شریفی رو معرفی کردن برای ویبک و به منگفتن میتونی طبیعی زایمان کنی نترس ولی باید بیمارستان بری
از طرفی خانم دکتر موسیوند بهم معرفی شد
بعد کلی تحقیق و در نهایت استخاره
دکتر موسیوند رو انتخاب کردم.هفته۳۰ بود که رفتم پیش ایشون اول قبول نکردن و همه ریسک ها روگفتن و من گفتم همه خطراتش رومیپذیرم و ایشون گفتن حالا ببینیم چی میشه.هفته ۳۶ معاینه لگن داشتم و ایشون گفتن لگنت خیلی جالب نیست ۵۰ .۵۰ هست
و اصلا رحم بازنشده بود
من خیلی می ترسیدم از اینکه لگنم باز نشه که ایشون هم گفتن وزن بچه نباید بیشتر از ۳ کیلو بشه همه اینا باعث شد تا من داروها و تدابیر زایمان طبیعی خانم تبریزیان رو یکهفته زودتر شروع کنم از ترس اینکه به ۴۰ هفته نرسم و وزن بچه زیاد نشه
درصورتی که اشتباه بود.۳۸ هفته از همون مطب رفتم پیش خانم تبریزیان اونجا هم لگن رو معاینه کردن و گفتن لگنت خیلی خوب نیست ولی چون سر بچه تو لگنه و کوچیکه میتونی الان یه فینگر بازی
نگران نباش.اونجا یکی از دوستان گروه شما و خانم دکتر امیرآبادی رومعرفی کردن .رفتم پیش خانم دکتر تا یه مشورت هم از ایشون بگیرم و ا
#زایمان_ویبک
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
سرم فکر میکردن من فردا زایمان میکنم ولی سرعت پیشرفت من خوب بود
دکتر موسیوند که اومدن من از رو تخت آوردن پایین و بردن سمت اتاق زایمان مثل یه مادر مهربون دورم بودن با گوشیشون سوره مریم و انشقاق پخش میکردن و پشت سر من سوره قدر میخوندن در همین اثنا ماما هم رسید درسته دیر اومد و نهایتا ۴۰ دقیقه پیش من بود ولی ماساژها و ورزش روی توپ عالی بود ویهو حس دفع به من دست داد ورفتم رو تخت زایمان می گفتن زور بزن ولی من از شب قبل نخوابیده بودم چیزی نخورده بودم و انقباض هام از حد نرمال دردناکتر بود نمیتونستم خوب زور بزنم خانم دکتر گفت موهاش معلومه همکاری کن و تنفست رو درست کن هر وقت گفتم زوربزن همه چیز همه ی تکنیک های تنفس از شدت درد از یادم رفته بود چند بار که نشد گفتن وکیوم رو بیارید وقتی شنیدم وکیوم میارن ترسیدم از حضرت زهرا کمک خواستم و گفتم یه بار دیگه تلاش میکنم در این حین ماما هم کمک کرد و پوزیشن سرم و درست کرد و یه یا زهرا گفتم و درد تموم شد بچه ام تو بغلم بود احساس خیلی خوبی بود خانم دکتر گفت آفرین مامان با غیرت صدای اذان تو اتاق پخش میشد دخترم با چشمهای باز روی سینه ام بود.دخترم رو بردن و به همسر و مامانم خبر دادن
و من بخیه هام که تموم شد به بچه شیر دادم و خوابیدم لذت بخش ترین خواب عمرم
احساس غرور خوبی داشتم نه صرفا برای اینکه همه گفتن نمیشه و شد به خاطر اینکه توکل کردم و از خدا خواستم و شد این بخشش خیلی لذت بخش بود
خانمهای ویبکی خودتون رو باید اماده کنید درد وجود داره ممکنه درد رو بکشم و سزارین بشیم باید خودتون رو برای همه اینا اماده کنید وقتی بدونید با چی مواجه می شید بهتر میتونید از پسش بربیاین وقتی درد میکشی و خانم هایی هستن که خیلی شیک و ریلکس اماده میشن برای سزارین خیلی وسوسه بر انگیزه وقتی تو اوج درد یکی مثل مادر من توگوشت میگه هنوز دیر نیست دردها بیشتر هم میشه این اولشه بیا برو اتاق عمل ممکنه سست بشید ولی مطمینباشید آخر جذابی داره.خلاصه بعد دوتا سزارین طبیعی زایمان کردم به قول خانم تبریزیان تو کارما شبیه معجزه است در عرض دو ساعت فول شدم از یه فینگر به ۱۰ سانت رسیدن و واقعا هم معجزه بود چون از ساعت ۶ تو یه گروه در حدود ۱۵۰ تا قدر و انشقاق برام خونده شد. حتی اگر طبیعی سخت تر از سزارین باشه با توجه به عوارض و عواقب سز و و خواصی که طبیعی برای بچه داره قطعا می ارزه
شک نکنید
#زایمان_ویبک
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین