هدایت شده از 🧕گاهنوشتیکآقازادهآرمانگرا
بسم الله الرحمن الرحیم
باهم بچه هایمان را به مهدقرآن یکساعته میبردیم. از من کوچکتر بود و آن زمان دو پسر پشت هم داشت و من فقط پسر اولم را داشتم. پسرهایمان چهار ساله بودند.
بعد از گذشت این ده سال، دست تقدیر، دوباره پسرم با پسرش در مدرسه همکلاسی شده و امروز به خانه شان برای هیئت رفته. موقع برگشت از من پرسید مامان اگه گفتی دوستم اینها چند تا بچه هستند؟ گفتم نمیدانم احتمالا چهار تا. سری بالا انداخت و گفت نه مامان شش تا بچه هستند...( ماشاءالله لاقوه الا بالله العلی العظیم )
چقدر غبطه خوردم به حال مادرش و افسوس خوردم به زمانهایی که از دست دادم . ده سال طلایی که نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ندای هل من ناصر را در باب جمعیت سر دادند و منِ پیرو! فقط درین ده سال سرنوشت ساز به قدر دو فرزند دیگر به امر ولی لبیک گفتم....
شاید هنوز هم فرصت باشد ناامید نیستم ولی کتمان نمیشود کرد که "والسابقون السابقون"ها آقای وافی ها خانم صادقی ها و امثال این دوستم حساب دیگری دارند...
پ.ن لازم: آنزمان در خانه ۷۰ متری آپارتمانی زندگی میکردند و الان خدا روشکر یک خانه سه طبقه دارند... برای خودم به اثبات رسیده هر چه فرزندان بیشتر میشوند روزی اهل خانه را هم بیشتر میکنند، اگر دنبال تجملات و چشم و هم چشمی های خانمان سوز نباشیم...
#سبک_زندگی_مومنانه
#لبیک_یا_امام
دلنوشتههای همسر یه طلبه🌷
🆔 @hamsaretalabe