#پیام_مخاطبین
✅ خواست خدا...
ما شمالی هستیم و خودمم دو فرزند دارم به لطف خدا🤲🏻 مادر بزرگ من خدا رحمت شون کنه وقتی پدرم رو باردار بودن، عموم شیرخوار بود و ۸ فرزند قد ونیمقد هم داشتن. داماد هم داشتن.
با کار در مزرعههای مردم مخصوصا مزرعه پنبه و چوپانی زندگیشونو میگذروندن. مادر بزرگم سال ١٣۴٧ متوجه میشه مجدد باردار هست...
میره درمانگاه، به پرستار میگه یه آمپول به من بزن که بچم بیوفته. دیگه بچه نمیخوام خسته شدم. (قربون خستگیهاش🥲)
همون زمان یک خانم دیگه اومده بوده و بچشون درحال سقط شدن بوده و میخواسته آمپولی بزنه که از سقط جلوگیری بشه.
اون خانم پرستار بنده خدا اشتباه میکنه و آمپول این دو نفر رو جابجا تزریق میکنه😥 سر اون بنده خدا نمیدونیم چی اومد😔 اما باباجان عزیز من جاشون سفتتر و محححکمتر شد🙃
خلاصه مدتی میگذره و مامانبزرگم متوجه میشه که هیچ اتفاقی نیفتاده و دیگه شکمش جلو آمده.
سرتونو درد نیارم خلاصه پدر من به دنیا میان و سالها میگذره. از بین تمام فرزندان مادربزرگم، همین پسر کوچیکتر درس علوم دینی میخونن. روحانی میشن. استاد دانشگاه میشن؛ سالها منبر و تحصیل و تدریس میکنن و مسئولیتهای اجتماعی اعم از امام جمعه و جماعت و غیره...
همچنین همین پسر کوچکتر وظیفهی نگهداری از مامانبزرگم در پیری رو بعهده میگیرن با جااااان و دل. حقیییقتا با جان و دل از مادرشون مراقبت کردن...
ما میدیدیم پدرم در نگهداری و رسیدگی و مخارج دکتر و غیره چقدر اذیت میشدن اما از گل نازکتر به مادرشون نمیگفتن و بارها شاهد بوسیدن دست و پای مادربزرگم توسط پدرم بودیم🥺 حتی در آخرین لحظات عمرشون هم پدرم در کنارشون بودن و دستاشونو گرفته بودن و....😭
البته تمام عمهها و عموهام همگی بزرگوار و عزیزند ولی خودشون هم اعتراف داشتن که پدر من برای مادرش یکچیز ديگر بود.
به هرحال هدفم این بود که بگم این همون طفلی بود که مادربزرگم از شدت فقر و سختیهای روزگار میخواست نباشه اما خداوند خواست که بمونه..
پس اگه ناخواسته باردار شدین. خواهش میکنم به سقط فکر نکنین..
اون یک انسانه
و خداوند تصمیم گرفته که به این دنیا بیاد...❤️
اگه دوست داشتید برای شادی روح رفتگان خودتون و مادربزرگ عزیزمن فاتحهای قرائت بفرمائید🌱🌸
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#مشیت_الهی
#حق_حیات
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075