⚜⚜⚜⚜
چه بنویسم، چه ننویسم، چه بسرایم چه نسرایم
تویی تو، گفته و ناگفته، بانوی غزلهایم
تمام عشقها، پیش از تو مثل رودها بودند
که باید میرساندندم به تو، آری به دریایم
به بام انس تو خو کردهام چون کفتر جلدی
که از هر گوشهای پر وا کنم، سوی تو میآیم
پس از فرزند مریم اینک این من: عیسی دیگر!
که شد بالای عشق و بازوی شعرم چلیپایم
خوشم میآید از شادی، ولی هر بار میخوانم
همین تحریر محنت میتراود از غمآوایم
به سختی خستهام از زندگی، وز خود، کجایی تا
به قدر یک نفس در سایه سروت بیاسایم؟
کلیدی دارم از شعر، این فلزّ ترد سحرآمیز
که قفل بوسه از لبهای شیرین تو بگشایم
دوباره میکشد سر، آتش از خاکستر شعرم
که من هم در غزل از جوجه ققنوسان "نیما"یم
#استاد_حسین_منزوی
* به بهانهی 21 آبان، زادروز نیما یوشیج