اولین برف آمد و خالیست جای پای تو
عابری رد شد! گمانم قصد برگشتن نداشت
#بداهه_برفی
#الهه_گودرزی
به روی بوم سپیدی
از این سیاهی قلبم
چهها که من نکشیدم!
در آسمان پر از نور ماه؛ بیوزنم!
هنوز پر نکشیدم
هنوز شعر نگفتم
هنوز چشم ز چشم مطهرت نبریدم
هنوز دست ز عشق مبارکت نکشیدم
چهها که من نکشیدم!
من و امید اگر چه دو راه مختلفیم
ولی به راه تو چون میرسیم، متحدیم!
ببین دوباره همانم
همان که سال گذشته
به روی پله نشسته هنوز و دست گدایی ز دامت نکشیده
چهها که من نکشیدم!
و بادبادک من در هوای نفسانی
چقدر گیج و پریشان، به خویش میپیچد
به بارگاه بلندت سرم چه پایین است
سرم به نام تو بند است و آسمان این است
و بند بند وجودم، به عروةالوثقی...
رها مکن تو مرا
ای مونس تنها!
#الهه_گودرزی
در سکوتی در میان دردهاش
مادرم تسبیح میاندازد و
تق تق، صدای ذکرهاش
لابهلای ساقههایی که خودش با عشق کاشت
لرزشی ایجاد کرد
مادرم خوابید
و از دیدن
گمانم سیر شد
توی هر گلدان... خدایا
مادرم تکثیر شد!
#الهه_گودرزی
گاهی از پشت ابر میتابد
گاه هم با سکوت منتظر است
آه...سرد است، سوز میآید
در میان خرابه میپیچد
نور ماه و هوای پاییزی!
دیشبی خانهای و سقفی بود
امشب اما میان آجرها
توی چشمان ماه میگردم
من به دنبال دخترم حالا
من به دنبال همسرم امشب
من به دنبال دستهای کسی...
آه سرد است!
سوز میآید
#الهه_گودرزی
#فلسطین
#غزه
آغشتهی منی و دلم جای دیگر است
چون چوب پُر گره که میان صنوبر است
آشفتهی علیِ صدای موذن و
نقشی منبتی شده در کنج منبر است
خط کتیبهای، که گرفته است عطر او
خشت و لعابِ سبز،نه! یک تکه گوهر است
درگاه و سنگحوض و شبستان بیستون
زخمی عشق حجتِ الله....حیدر است
نازم به اسم مرشد و مولایمان علی
تکرار نام اوست که قند مکرر است
در طُره و مُقرنس ایوان هر دلی
نام بلند و عالی ساقی کوثر است
#الهه_گودرزی