بارشهای قلم من
✅ نکتهی آموزش👇👇
.
✍️ #نکتۀ_نگارشی_و_ویرایشی
#این و #آن اسم اشاره است
ـ اگر بهتنهایی بیاید، باید با فاصلۀ کامل نوشته شود
برای مثال:
این کتاب ـ آن درخت ـ این شهر ـ آن مرد
ـ اگر با علامت جمع فارسی بیاید، باید پیوسته نوشته شود:
اینها و آنها ـ اینان و آنان
ـ اگر به این و آن حرف ربط "که" اضافه شود ـ سه جور نوشته میشود 👇
اگر حرف ربط باشد پیوسته نوشته میشود:
اینکه ـ آنکه
اگر نه نفس مُحیلت مطیع فرمان است
چه سود از اینکه جهانی بود بفرمانت؟
#صغیر_اصفهانی
نخست آنکه با ماه کابلسِتان
شود جفت خورشید زابلسِتان
#فردوسی
اگر اشاره به فرد باشد، با نیمفاصله نوشته میشود:
اینکه (این کسی که) ـ آنکه (آن کسی که)
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
#پروین_اعتصامی
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما
#حضرت_حافظ
اگر این و آن ضمیر منفصل باشد و "که" موصول باشد، با فاصلۀ کامل نوشته میشود.
حریف این است که دیدی، و حدیث این که شنیدی
#سعدی
دنیا و شگفتیهای آن، که همه آفریدۀ خداوند قادر متعال است.
برخی از موارد دیگر 👇
اینجا ـ آنجا
اینچه ـ آنچه
اینسو ـ آنسو
اینسووآنسو
اینطرف ـ آنطرف
اینور ـ آنور
اینجور ـ آنجور
اینطور ـ آنطور
اینسان ـ آنسان
اینقدر ـ آنقدر
اینهم ـ آنهم
اینیک ـ آنیک
اینوقت ـ آنوقت
اینهمه ـ آنهمه
اینچنان ـ آنچنان
اینچنانی ـ آنچنانی
اینجهانی ـ آنجهانی
اینگونه (بدینسان ـ کَذلِکَ در عربی) ـ آنگونه
این گونه (این نوع ـ این صنف ـ این حالت و مانند اینها) ـ آن گونه
اینها پرکاربردترینها بود
🍃☘☘
تیرهبخت
دختری خُرد، شکایت سر کرد
که مرا حادثه بیمادر کرد
دیگری آمد و در خانه نشست
صحبت از رسم و ره دیگر کرد
موزهٔ سرخ مرا دور فکند
جامهٔ مادر من در بر کرد
یاره و طوق زر من بفروخت
خود گلوبند ز سیم و زر کرد
سوخت انگشت من از آتش و آب
او به انگشت خود انگشتر کرد
دختر خویش به مکتب بسپرد
نام من، کودن و بیمشعر کرد
به سخن گفتن من خرده گرفت
روز و شب در دل من نشتر کرد
هرچه من خسته و کاهیده شدم
او جفا و ستم افزونتر کرد
اشک خونین مرا دید و همی
خندهها با پسر و دختر کرد
هر دو را دوش به مهمانی برد
هر دو را غرق زر و زیور کرد
آن گلوبند گهر را چون دید
دیده در دامن من گوهر کرد
نزد من دختر خود را بوسید
بوسهاش کار دوصد خنجر کرد
عیب من گفت همی نزد پدر
عیب جوییش مرا مضطر کرد
همه ناراستی و تهمت بود
هر گواهی که در این محضر کرد
هر که بد کرد، بداندیش سپهر
کار او از همهکس بهتر کرد
تا نبیند پدرم روی مرا
دست بگرفت و بهکوی اندر کرد
شب بهجاروب و رفویم بگماشت
روزم آوارهٔ بام و در کرد
پدر از درد من آگاه نشد
هرچه او گفت ز من، باور کرد
چرخ را عادت دیرین این بود
که به افتاده، نظر کمتر کرد
مادرم مُرد و مرا در یم دهر
چو یکی کشتی بیلنگر کرد
آسمان، خرمن امّید مرا
ز یکی صاعقه خاکستر کرد
چه حکایت کنم از ساقی بخت
که چو خونابه در این ساغر کرد
مادرم بال و پرم بود و شکست
مرغ، پرواز ببال و پر کرد
من، سیهروز نبودم ز ازل
هرچه کرد، این فلک اخضر کرد
#پروین_اعتصامی