✨آسمون زیبای شب
💫ستارگان درخشان
✨سهم قلب مهربونتون
💫و امیـد به خدای رحمان
✨روشنی بخش
💫تمـام لحظه هاتون
شبتون آرام وپراز آرامش 💫
دوباره بوی دلانگیز کیف و دفترِ تازه
شکفتنِ گل علم از کتاب و جوهر تازه
به روی شانه نشسته همای عشق و اراده
که باز کرده پرش را به سوی باور تازه
کتاب و دفترِ مشق و لباس فرم دبستان
روانه کرده دلم را به سوی سنگر تازه
شده حیاط دبستانِ ما شبیه گلستان
که قد کشیده در آن سرو با صنوبر تازه
بهار کرده خزان را صدای بلبلکانش
کلاسها شده خوشبو به عطر عنبر تازه
نگاه و خندهٔ بابا، دعا، اجازهٔ مادر
کشانده رودِ امیدِ مرا به بستر تازه
صدای همهمه و خنده در حیاطِ دبستان
و دوستان قدیمی کنارِ یاور تازه
صدای پر زمحبت، نگاهِ مِهرِ معلم
نشان ز عشق که دارد؟ ز مهر مادر تازه
مسلح است دوباره دو چشم تیز معاون
به گوشههای حیاط از نَما و منظر تازه
گرفته رویِ سرِ بچه ها کتاب خدا را
مدیر با گل لبخند و نقشِ رهبر تازه
بیا و شکرِ خدا کن که از معادن علمش
به قلب شیفتگانْ ریخته است گوهر تازه
دوباره ریزش برگ از درخت کوچهٔ مهر و
شکفتن گل علم از کتاب و جوهر تازه
#مستان(معصومه گودرزی)
@baresh_haye_ghalamman
۲۸ شهریور سالروز عروج ملکوتی زنده یاد ابوالفضل سپهر
ابوالفضل سپهر را شاعری میشناسند که با زبان ساده، بی آلایش و بی تکلف خود دغدغههای مربوط به حوزه دفاع مقدس و شهید و شهادت را با آن چهره متواضع، روح متعهد و انقلابی و احساسات رقیق بیان مینمود، شاعری که در قطعات خود مظلومیت شهدا و خانوادههای شهدا و جانبازان را به تصویر میکشید و سرانجام در سن ۳۱ سالگی در ۲۸ شهریور ۸۳ جاودانه شد
شادی روح بلندش صلوات
#دارا_و_سارا
هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچههای ایران مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید، با جبههها عجین شد
در فکه و شلمچه، دارا به روی مین شد
چندین هزار دارا، بسته به سر، سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند
دوخته هزار سارا چشمی به حلقهی در
از یک طرف و دیگر چشمی به خون دل، تر
سارا سؤال میکرد، دارا کجاست اکنون؟
دیدند شعلهها را در سنگرش به مجنون
در آن زمانه رفتند، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند دهها هزار دارا
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه سارا با جبههها عجین شد
در این زمانه ناگه، چادر لباس جین شد
با خون و چنگ و دندان، دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره تا خانهاش کشاندیم
جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آنها به جبهه رفتند، اینها شدند طلبکار
شاعر: مرحوم ابوالفضل سپهر
اگر قایقت شکست، باشد!
دلت نشکند!
دلی را نشکنی
اگر پارویت را آب برد، باشد!
آبرویت را آب نبَرَد!
آبرویی نبری
اگر صیدت ازدستت رفت، باشد!
امیدت از دست نرود!
#امیدت_بخدا_باشد.