فروشگاه برکت
🌸 #داستانک / کارتای پُر از خالی
.
اونروز رفته بودم نونوایی.
سه تا نون میخواستم.
چون پول نقد نداشتم باید ۳۳۰۰ تومن کارت میکشیدم.
چند تا کارت دارم که الآن زیاد ازشون استفاده نمیکنمو ته هر کدومشونم چند هزار تومنی مونده.
قصد داشتم با همین خریدای خورده ریزه موجودیشو صفر کنم.
.
#کارت کشیدم.
- موجوی شما کمتر از مبلغ درخواستیست.
کسی توجهی نمیکرد.
.
#کارت_دوم رو کشیدم.
- موجوی شما کمتر از مبلغ درخواستیست.
احساس کردم یکی دو نفر توجهشون به سمت من جلب شده؛ ولی هنوز خیلیا بودن که توی حال و هوای خودشون بودن.
.
#کارت_سوم رو کشیدم.
- موجوی شما کمتر از مبلغ درخواستیست.
تعداد بیشتری از افرادِ توی نونوایی توجهشون به سمت من جلب شده بود.
حس ترحم، نوع دوستی و ... رو به خوبی میشد توی چشاشون دید.
صدای درونشونو به خوبی میشنیدم که با خودشون داشتن کلنجار میرفتن که بیان جلو و پول نونمو حساب کنن.
حتی شنیدم که یکی توی دلش به دولت بدو بیراه میگفت که: "خدا لعنت کنه باعث و بانیشو؛ ببین مردم رو به چه روزی انداختن که برای ی دونه نون ...".
توی دلم خندم گرفته بود.
اما خیلی سِوِر(=کلمهای مشهدی به معنای: با اعتماد به نفس کامل) #کارت_چهارم رو کشیدم.
بالاخره جواب داد.
قیییییییییژ(دستگاه پوز داره رسیدشو چاپ میکنه.)
.
وقتی رسیدش داشت چاپ میشد یاد یِ چیزی افتادم.
یک خاطره.
از چند سال پیش.
وقتی که وضع مالیم #واقعا افتضاح بود. ...
.
( #این_داستانک_ادامه_دارد)👇
.
🌐 @barkat313