🌸 #حکایت
سلطان سلجوقی بر عابدی گوشهنشین و عزلتگزین وارد شد. حکیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به ملکشاه تواضع نکرد؛ بدان سان که سلطان به خشم اندر شد و به او گفت: «آیا تو نمیدانی من کیستم؟! من آن سلطان مقتدری هستم که فلان گردنکش را به خواری کشتم و فلان یاغی را به غل و زنجیر کشیدم و کشوری را به تصرف در آوردم.»
حکیم خندید و گفت: «من نیرومندتر از تو هستم، زیرا من کسی را کشتهام که تو اسیر چنگال بیرحم او هستی.»
شاه با تحیر پرسید: «او کیست؟»
حکیم گفت: «آن «نفس» است. من نفس خود را کشتهام و تو هنوز اسیر نفس أمارهی خود هستی و اگر اسیر نبودی از من نمیخواستی که پیش پای تو به خاک افتم و عبادت خدا بشکنم و ستایش کسی را کنم که چون من انسان است.»
🌐 @barkat8
#تقویت_بنیه_اقتصادی_جبهه_متدینین_هدفمونه
🌸 کورِ حقیقی
فقیری بر در خانهی بخیلی آمدو گفت: «شنیدهام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کردهای و من در نهایت فقرم؛ به من چیزی ده.»
بخیل گفت: «من نذر کوران کردهام.»
فقیر گفت: «من هم کور واقعی هستم، چراکه اگر بینا میبودم، از درب خانهی خداوند به درب خانهی کسی چون تو نمیآمدم.»
#حکایت #یلدا 🍉
🌐 @barkat8
#تقویت_بنیه_اقتصادی_جبهه_متدینین_هدفمونه