#پویش_هرخانه_یک_پرچم
#هر_خانه_یک_حسینیه
نصب پرچم به مناسبت ایام شهادت امام #حسین علیه السلام درب منازل همشهریان عزیز #خوانساری
تنها با ۴۰ هزار تومان
#نصب_رایگان
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09132721418 یا 57771420
تماس حاصل نمایید یا به فروشگاه فرهنگی مذهبی #فدک به آدرس #خوانسار خ امام خمینی پاساژ قائم مراجعه نمایید
https://eitaa.com/fadakkhansar
🍃در روضه ی مادر حرف از کوچه و #سیلی که می شود، از در سوخته و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت. در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، #معجر_سوخته و گوش بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود😭
🍃خادم الحسین هایی که در روضه #حضرت_زهرا بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی #بی_حرمتی شود.
🍃محمد محمدی، نوکری بود که درس #روضه را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود. نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود. ایستاد و به #وظیفه اش عمل کرد. وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم.
🍃برای دفاع از ناموس کشورش، جانش را داد. دلم شکست وقتی فهمیدم از پهلو به او چاقو زده اند. گویی سرنوشت #مادر قسمت فرزندان است...
🍃آمر به معروف قصه ما شهید شد اما #ایثارش در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید. خوش به حال آن کس که قلب شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ #اهل_بیت است و با ذکر #حسین بی تاب می شود.
🍃 قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی #شهید_خلیلی می رود. اویی که در راه امر به معروف جان داد اما حرف ها و زخم زبان ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کرد💔
🍃خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه #چادر_خاکی و بازار تکرار نشود. به بانویی اهانت نشود، پیش چشم مردی ناموسش...
🍃چشم می بندم بر دنیای اطرافم. بر آن هایی که شاید با حجاب غریبه شده اند. بی خیال تمام طعنه ها و #کنایه ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون #محمدها، چادرم را محکم تر می گیرم. زینبی می مانم پای حسین های زمان...
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🕊به مناسب سالروز #شهادت
#شهید_محمد_محمدی
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۶
📅تاریخ شهادت : ۲۷ مهر ۱۳۹۹
🖇 احساس میکردم که عاشوراست و در حضور حسین میجنگم.
🔻 پیش میتازم. دنیا بیاید و تماشا کند. بگذار همهی ستارگان، همهی سنگها، همهی درختها، همهی خانهها شاهد باشند. آسمان شاهد باش که در زیر سقف بلند تو یکتنه با انبوهی کبیر از تانکها و زرهپوشها و سربازان کفر روبهرو شدم. لحظهای تردید به دل راه ندادم، ذرهای از فعالیت شدید دست برنداشتم، مثل ماهی در حال سرخ شدن از نقطهای به نقطهی دیگر میغلتیدم و رگبار گلوله در اطراف من میبارید و من نیز به چهار طرف تیراندازی میکردم و سربازان کفر را به خاک میریختم. ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاکهای پاک تو گلی گلگون بهوجود آورده بود و من ابا نداشتم که تا آخرین قطرهی خون خود را تسلیم کنم. احساس میکردم که #عاشورا است و در حضور #حسین میجنگم و او چابکی و زیردستی مرا تحسین میکند و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد. او میداند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم که در راهش جان ببازم.
📚 برگرفته از کتاب «رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست»؛ نیایشها و خاطرات #شهید_چمران
🌱@shf_khansar